سیاست نگاه به شرق و اعتبارسنجی حامیان این رویکرد

سیاست نگاه به شرق و اعتبارسنجی حامیان این رویکرد

روح الله سوری

روزنامه‌نگار 

سیاست در پیش گرفته شده از سوی ایران برای گسترش همکاری با شرق که نماد آن را می‌توان در سندهای همکاری ۲۰ ساله و ۲۵ ساله با چین و روسیه مشاهده نمود این روزها به موضوعی برای مناظره میان مخالفان و موافقان تبدیل شده است.

به نظر می‌رسد برای قضاوت واقع بینانه‌تر راجع به آنچه مخالفان و موافقان در تایید نظرات خود و رد دیدگاه‌های مقابل بیان می‌کنند ضرورت دارد دلایل و انگیزه‌هایی که مقامات ایران را به سمت شرق متمایل نموده است مورد بررسی دقیق‌تر قرار گیرد و پس از آن مشخص گردد که استدلال‌های حامیان نگاه به شرق تا چه حد از حقیقت برخوردار می‌باشد و تا چه حد می‌تواند همان گونه که این حامیان اصرار دارند تامین کننده منافع ملی مردم ایران باشد یا همانگونه که حسین شریعتمداری عنوان نموده تا چه حد قادر خواهد بود طعم واقعی انقلاب و خدمت‌رسانی انقلابی را در ذائقه مردم بنشاند.

ج.ا.ا پس از انقلاب ۵۷ متاثر از رویکرد نه شرقی و نه غربی تلاش داشته که به دلیل آنچه نفی سلطه خوانده رویکردی مستقل از قدرت‌های بزرگ در پیش بگیرد، خروج از پیمان سنتو و به دنبال آن پیوستن به کشورهای عدم تعهد در همین راستای سیاست نه شرقی نه غربی ایران قابل تحلیل است. اما آنچه باید اعتراف کرد این است که طی ۴۰ سال گذشته تصمیم گیرندگان در ایران همواره با چالش چگونگی رابطه با قدرت‌های بزرگ و مهمتر از همه رابطه با قدرت‌های غربی مواجه بوده‌اند. بررسی اجمالی سیاست خارجی دولت‌های روی کارآمده پس از انقلاب گویای این واقعیت می‌باشد. در حالی که دولت هاشمی رفسنجانی متاثر از تغییرات شکل گرفته در ساختار نظام بین الملل و همچنین تغییرات بوجود آمده در عرصه داخلی، نوعی بازنگری در سیاست خارجی ایران را در اولویت قرار داده بود و این رویکرد در دولت اصلاحات نیز در چارچوب سیاست تنش‌زدایی به نحو جدی‌تری ادامه یافته بود اما در نهایت با روی کارآمدن دولت احمدی نژاد سیاست تنش‌زایی جایگزین تنش‌زدایی گردید که تداوم تنش‌زایی و مشکلات ناشی از آن منجر شد که در ماه‌های پایانی دولت احمدی نژاد تصمیم گیرندگان مجددا تغییراتی را در سیاست خارجی نسبت به غرب در دستور کار قرار دهند که حاصل این تجدیدنظر توافق هسته‌ای با غرب بود. بنابراین سیاست نوسانی نسبت به غرب را می‌توان مهمترین ویژگی رویکرد ایران پس از انقلاب نسبت به غرب قلمداد نمود. هر چند که این تغییرات را در هیچ مقطعی نمی‌توان یک تغییر بنیادین در رویکرد ایران نسبت به غرب قلمداد کرد اما به هرحال حل برخی مشکلات میان ایران و غرب به تناوب در برخی دوره‌ها در اولویت سیاست خارجی ایران قرار گرفته است. اما همین حد از تلاش برای حل برخی مشکلات نیز همواره با چالش‌هایی در داخل و در میان تصمیم گیرندگان ایران مواجه بوده است. اذعان رهبری به اشتباه بودن اعتماد به غرب تحت تاثیر برخی تحلیل‌ها و گزارشات ارائه شده به وی دلیلی بر این مدعاست، به همین خاطر چنین تردیدها و چالش‌هایی نسبت به رابطه با غرب را باید مهمترین عامل تاثیرگذار در تصمیم ایران برای متمایل شدن هرچه بیشتر به شرق عنوان نمود. آنچه اکنون شاهدیم این است که ظاهرا ج.ا.ا بر آن شده با پیوستن به شرق برای همیشه تکلیف و تصمیم نهایی خود راجع به غرب را مشخص نماید در این میان یکدست شدن حکومت نیز موانع ناشی از دوگانگی رویکردها را از میان خواهد برداشت به همین خاطر به نظر می‌رسد در آینده نیز به احتمال قریب به یقین شاهد تداوم این یکدستی خواهیم بود.

با چنین مقدمه‌ای اکنون می‌توانیم به این موضوع بپردازیم که تصمیم گیرندگان چه مضراتی در رابطه خود با غرب و چه مزایایی را در رابطه با شرق دیده‌اند که آن‌ها را به اتخاذ رویکرد نگاه به شرق واداشته است و در نهایت به بررسی این مساله پرداخت که مزایای متصور شده در رابطه با شرق تا چه اندازه از واقعیت برخوردار می‌باشد:

۱- برای غرب همیشه رابطه اقتصادی و رابطه سیاسی با ایران دو موضوع غیرقابل تفکیک و کاملا به هم پیوسته بوده است. این مساله خصوصا بعد از توافق برجام ابعاد قویتری به خود گرفته و مخالفان داخلی آمریکا بهره‌مندی ایران از مزایای اقتصادی نظام بین الملل بدون تغییر در سیاست خارجی و بعضا سیاست داخلی ایران را موضوعی غیرقابل پذیرش عنوان کرده‌اند. اساسا شکست برجام و خروج آمریکا از آن را باید مساله‌ای کاملا متاثر از این دیدگاه در نظر گرفت. برجام حل مشکلات میان ایران و غرب را بصورت بخش به بخش در دستور کار قرار داده بود در حالی که بسیاری در غرب بر این باورند که مشکل میان ایران و آمریکا باید بصورت یک بسته کلی حل شود موضوعی که به هیچ عنوان مورد استقبال ج.ا.ا قرا نگرفته است.

 

۲- برای غرب موضوع حقوق بشر و حقوق شهروندی در ایران از موضوعی حائز اهمیت است و یکی از زمینه‌های اختلاف میان ایران و غرب همواره به موضوعات حقوق بشری بر می‌گردد. هر چند که حساسیت به حقوق بشر در سطح دولت‌های غربی در اکثر مواقع موضوعی فرعی نسبت به مساله سیاست و امنیت بوده است اما به هرحال توجه ویژه غرب به وضعیت حقوق بشر و سیاست داخلی ایران همیشه مساله‌ای غیرقابل پذیرش از سوی ج.ا.ا عنوان شده و مقامات ایران نسبت به آن اعتراض داشته و آن را دخالت در امور داخلی خود قلمداد کرده‌اند.

۳- برای غرب توانایی نظامی، موشکی و هسته‌ای ایران کاملا موضوعی حساسیت برانگیز است و غرب اساس رابطه اقتصادی با ایران را منوط به رفع نگرانی‌های خود در این زمینه نموده است. این مساله در ارتباط وثیق با منافع غرب در منطقه غرب آسیا و خلیج فارس شامل حمایت از متحدان منطقه‌ای و حفاظت و اطمینان از امنیت جریان انرژی، بر هم خوردن توازن قوا در منطقه و مسائلی از این دست می‌باشد.

در مقابل با توجه به شرایط حاکم بر روابط میان ایران و غرب، مقامات در ایران بر این باور هستند که رابطه با شرق فاقد مشکلات گفته شده می‌باشد. مهمترین ویژگی‌هایی که رابطه با شرق را از نگاه ج.ا.ا از رابطه با غرب متمایز می‌کند عبارتند از:

 

۱- شرق در رابطه خود با ایران قائل به تفکیک اقتصاد و سیاست از یکدیگر است. به عبارت دقیق‌تر برای شرق سیاست خارجی ایران در منطقه موضوعی حائز اهمیت نیست و موضوعی فرعی به حساب می‌آید.

 

۲- مساله رعایت حقوق بشر و سیاست داخلی ایران برای شرق فاقد موضوعیت است. آنچه برای چین مهم است برقراری روابط اقتصادی با ایران و بهره‌مندی از مزایای این رابطه می‌باشد. برای روسیه نیز دور ماندن ایران از غرب مساله مهمتری نسبت به رعایت حقوق بشر به حساب می‌آید و اصولا همین نگاه روسیه به ایران منجر به آن شده که این کشور تداوم در قدرت ماندن دولت‌های مخالف غرب در ایران را در راستای منافع خود بداند موضوعی که جریانات سیاسی مخالف غرب در ایران نیز از آن استقبال می‌کنند.

 

 

۳- برای شرق توانمندی نظامی ایران تهدیدی امنیتی به حساب نمی‌آید و بعضا در این رابطه ایران آن‌ها را شریک بالقوه‌ای برای ارتقاء توانایی‌های نظامی خود تصور می‌کند.

 

۴- از نظر مسئولین ایران، چین به عنوان کشوری رقیب آمریکا با توانایی اقتصادی بسیار بالا قادر خواهد بود مشکلات اقتصادی ناشی از تحریم‌های غرب را جبران نماید.

حال باید دید که این مزیت‌های مورد نظر ایران از رابطه با شرق تا چه حد از واقعیت برخوردار هستند یا امکان عملی شدن دارند:

 

اولین مساله‌ای که باید به آن اشاره شود این است که اگرچه سیاست منطقه‌ای ایران از نگاه شرق به اندازه‌ای که برای غرب اهمیت دارد حساسیت برانگیز نیست اما در اینجا دو نکته می‌بایست ذکر شود، اول اینکه رابطه با شرق مشکل سیاست منطقه ایران با غرب را حل نخواهد کرد و اتقاقا هرگونه نزدیک شدن بیشتر ایران به شرق و در مقابل تخاصم بیشتر با غرب، بر مخالفت غرب با سیاست‌های منطقه‌ای ایران خواهد افزود. نکته دیگر نیز اینکه اگرچه نگاه شرق به سیاست منطقه‌ای ایران متفاوت از غرب می‌باشد اما باید توجه داشت که همین شرق مدنظر ایران با دیگر کشورهای منطقه دارای روابط اقتصادی و سیاسی و نظامی گسترده‌ای می‌باشد که به عنوان مثال می‌توان به حجم روابط اقتصادی چین با امارات و عربستان سعودی و یا رابطه محکم روسیه با اسرائیل اشاره کرد. به همین خاطر درصورتی که سیاست‌های منطقه‌ای ایران تهدیدی را متوجه روابط شرق با این کشورها نماید قطع یقین انتظار مماشات آن‌ها با ایران خیلی منطبق با واقعیت نخواهد بود. موضوع دوم حقوق بشر است نکته‌ای که در اینجا باید اذعان نمود این است که رابطه با شرق به هیچ عنوان حل کننده مشکل غرب با موضوع حقوق بشر در ایران نخواهد بود. تجربه نشان داده هر اندازه روابط سیاسی و اقتصادی ایران و غرب رو به وخامت نهاده باشد فشارهای حقوق بشری غرب بر ایران نیز افزایش یافته است. ضمن اینکه باید توجه داشت مساله حقوق بشر یک مساله داخلی است که بخش مهمی از مطالبات مردم ایران را جدای از نگاه دیگر کشورها تشکیل می‌دهد و رابطه با شرق قادر به تخفیف این مطالبه مردمی نخواهد بود.

این تصور که شرق به دلیل رقابت با غرب به ایران اجازه خواهد داد تا توانایی نظامی و هسته‌ای خود را تا هر اندازه که می‌خواهد افزایش دهد نیز تصوری غیرمنطقی است. در رابطه با روسیه باید گفت که این کشور اساسا با حضور یک ایران هسته‌ای مخالف است و حاضر نیست که در رقابت خود با غرب ج..ا.ا به یک کشور هسته‌ای تبدیل شود. چرا که اساسا روسیه برخلاف آنچه در ایران تاکید می‌شود ایران را شریکی استراتژیک برای خود به حساب نمی‌آورد. روند تحویل سامانه اس 300 روسیه به ایران و اظهارات مقامات روسی در این باره و تلاش روسیه برای فروش چنین سامانه‌هایی به دیگر کشورهای منطقه بر نبود چنین رابطه استراتژیکی دلالت می‌کند. دست آخر این تصور که اقتصاد چین به دلیل بزرگی و حجم آن قادر به رفع مشکلات اقتصادی ناشی از تحریم‌های غرب خواهد بود نیز تصوری کاملا اشتباه می‌باشد. به دلیل جایگاه آمریکا در نظام اقتصاد بین الملل کنونی، هر گونه رابطه اقتصادی ایران با دیگر کشورها به شدت متاثر از این جایگاه می‌باشد که در این بین رابطه با غول اقتصادی چین نیز از این قاعده مستثنی نخواهد بود. نگاهی به تجربه پس از برجام به خوبی گویای این مساله می‌باشد. حضور شرکت‌های تجاری چین در ایران پس از برجام و عقب نشینی آن‌ها پس از خروج آمریکا از این توافق دلیلی واضح بر این ادعاست. عدم حل مشکلات ایران با غرب در کنار پررنگ شدن رقابت چین و آمریکا قادر خواهد بود عرصه را بر اقتصاد ایران و رابطه اقتصادی میان ایران و چین بیش از پیش تنگ نماید. در نبود رابطه مناسب با غرب که توانایی ایجاد موازنه در برابر رابطه با شرق را داشته باشد هرگونه رابطه اقتصادی با چین و روسیه به یک رابطه انحصاری بدل خواهد شد که بیش از آنکه این رابطه به نفع ایران باشد به نفع طرف مقابل خواهد بود. بدین ترتیب وقتی استدلال‌های حامیان رابطه با شرق را مورد بررسی بیشتر قرار بدهیم متوجه خواهیم شد که این استدلال‌ها پایه و مبنای محکمی ندارند و آنچه منافع ملی ایران را تامین خواهد کرد ایجاد نوعی موازنه در سیاست خارجی خود می‌باشد. موضوعی که از دید حامیان شرق کاملا مغفول مانده است.

 

 

 

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها