همگان آچمزِ پوتین؛ اوکراین شمشیر داموکلس
سیدقائم موسوی
تحلیلگر سیاسی
در طول تاریخ بسیار اتفاق افتاده که کشور ثالثی زمین توازن قوایِ کشورهای رقیب باشد. بهعبارتی آنها در بستر دیگری غیراز رویارویی مستقیم، هماوردی میکنند. چیزی که به آن جنگ نیابتی نیز میگویند.
در تمام قامتِ سیاستورزی از سطوح فردی تا جهانی اتفاق میافتد. در این شرایط سوایِ برد و باخت طرفین اصلی، غالباً کشور میزبان متحمل خسارتهای زیانباری میشود. در بُعد منطقهای آنچه در سوریه و یمن میگذرد، از این نمونهاند. در سطح جهانی آنچه در افغانستان و اکنون در مرزهای اوکراین در جریان است زمین بازی قدرتهای جهانی است.
غائلهٔ اوکراین از چشمانداز رئالیسم توأمان تهاجمی- تدافعی قابلیت بحث و بررسی دارد. از نگاه روسیه گسترش ناتو به مرزهای نزدیکش و الحاق اوکراین به ناتو که فلسفهٔ وجودیاش علیه سلفِ خودش [اتحاد جماهیر شوروی] بوده است، نوعی سناریوی تهاجمی است که بنا دارد قدرت روسیه را تحدید نماید. پس اقدامات روسیه به گونهای حرکتی تدافعی برای تقابل با پیشروی حریف نمایانگر میشود.
اما مسئله از زاویهٔ نگاه اوکراین و غرب جور دیگری دیده میشود و آنها رویکرد روسیه را تلاش برای بازآفرینی نقش سابقش و الحاق کشورهای مجاور یا حداقل کنترل آنها تلقی میکنند. اینجا نیز رویهٔ پوتین تهاجمی و عملکرد آمریکا و اروپا برای تقابل با پوتین و ممانعت از تجاوز به اوکراین، شمایی تدافعی پیدا میکند.
در هر دو سو تلاش برای حفظ وضع موجود و به عبارتی موازنهٔ قوا است. تا الان اینگونه جست و خیزها در چارچوب تئوریک موازنه، عادی به نظر میآید اما پیچیدگیهای واقعیتهای میدانی، تعاملات و نیازهای متقابل و از همه مهمتر واهمه از میلِ اتفاقات به سمت فعل و انفعالات غیرضرور و خارج از اراده، آن را تبدیل به بحران کرده است.
استقرار قریب به ۱۰۰ هزار سرباز روسی در مرزهای اوکراین و مذاکرات بینتیجه وزرای خارجه آمریکا و روسیه، شرایط اوکراین را در وضعیت بغرنجی قرار داده است. روسیه و غرب، هر کدام چشم به دیگری دوختهاند و ظاهرا تمایلی به ریسک خارج از قاعده ندارند.
پوتین تلاش دارد بیشتر از توسل به تهدید بهره ببرد تا اینکه عملا در بحران داخل شود. اینگونه بهتر میتواند به اهدافش نزدیک شود و از پاسخهای غرب متضرر نشود. نیروهای روسِ مجاور مرزهای اوکراین، حکم شمشیر داموکلس را برای آنها دارد و پوتین سعی میکند از آن، نهایت امتیاز را درو کند.
آمریکا نیز ترجیح میدهد به خاطر وابستگی اروپا به انرژی روسیه در این فصل سرما و همچنین ممانعت از جری کردن روسیه به حمله، تا جای ممکن روسیه را تحریک نکند. هر چند دست از تهدید و چه میکنمها برنمیدارد.
آنها به خوبی میدانند که قطر و آذربایجان ظرفیت جبران کسری گاز روسیه به اروپا را ندارند. حدود ۴۰ درصد گاز اروپا از روسیه تامین میشود که نزدیک به یک سوم آن از خاک اوکراین میگذرد. هر گونه حرکت حساب نشده، میتواند اروپا را در بحران فرو ببرد یا با عدم همراهی آنها، اوکراین را اشغال و اقدامات آمریکا را بیاثر کند.
آمریکا و روسیه اگرچه به طرز بیسابقهای در مورد احیای برجام قادرند به یکدیگر نزدیک شوند اما به همان اندازه و شاید بیشتر مناقشهٔ اوکراین میتواند آنها را وادار به خراشیدن صورت یکدیگر نماید. هر چند در تحلیل نهایی، آنها ترجیح میدهند آنچه خراشیده میشود صورتهایی، غیرِ صورت خودشان باشد.
با سفر آقای رئیسی به روسیه و صحبت از توافق موقت، بعید نیست که کم و کیف بحران اوکراین و مناقشهٔ هستهای به همدیگر مرتبط شوند. به نظر میرسد، پوتین با مهارت، همگان را در آچمزِ حرکت بعدی خودش قرار داده است. با چین و ایران مانور دریایی برگزار میکند که تداعی مثلث محور است و همزمان وزیر امور خارجهاش با بلینکن مذاکره میکند که یادآور گفتگوهای مولوتوف- ریبن تروپ است. دست آخر نیز به صراحت از الزام سیاستهای منطقهای برای حفظ امنیت اسرائیل سخن میراند.
با این وجود سمت و سوی بحران اوکراین، میتواند مصداقی از «دعوایی که خیر» منافع ملی ایران در آن است، باشد یا برعکس! بستگی به چگونگی بهرهبرداری از فرصتها دارد، هر چند متأسفانه ما، ید طولایی در سوختن فرصتها داریم!
ارسال نظر