قزاقستان و پیرمرد سخت جان آن
صلاحالدین خدیو
روزنامهنگار
ناآرامیهای بیسابقه و خونین در قزاقستان یکی از بزرگترین و ثروتمندترین جمهوریهای شوروی سابق وارد پنجمین روز خود شده و هنوز چشمانداز روشنی درباره چگونگی خاتمه آن دیده نمیشود.
قزاقستان یکی از پهناورترین کشورهای جهان با جمعیتی قابل توجه و دارای ذخایر فراوان نفت و گاز و فلزات گرانبها چون اورانیوم است.
در دوره شوروی ایستگاه فضایی بایکونور که هم اکنون هم توسط روسیه اداره میشود، محل اصلی پرتاب سفینههای فضایی بود و بیشتر آزمایشهای اتمی هم در بیابانهای این کشور انجام میشد.
طولانیترین مرز خارجی روسیه با قزاقستان است و این کشور بزرگترین صادر کننده نفت به چین دیگر همسایه قدرتمند آن محسوب میشود. از این رو حفظ ثبات آن برای هر دو کشور اهمیتی حیاتی دارد.
این کشور به یمن ذخایر عظیم نفت و گاز، ثروتمندتر از دیگر کشورهای آسیای میانه بوده و دارای یک طبقه متوسط قوی و قشری سرمایهدار فوق ثروتمند است. اما استبداد سیاسی دیرپا و فقدان نهادهای سیاسی و اقتصادی کارآمد و فساد ساختاری، باعث شده درآمد سرانه آن به حد قابل قبولی نرسد و ثروت موجود به شیوهای عادلانه توزیع نشود.
لبه تیز تظاهرات اخیر که با اعتراض به گران شدن گاز مایع آغاز شد، علیه نورسلطان نظربایف رئیس جمهور سابق است که سال ۲۰۱۹ پس از اعتراضاتی مشابه، ظاهرا از قدرت کنار رفت و قاسم توکایف از متحدان خود را به ریاست جمهوری گمارد.
نطربایف که مروج شکل افراطی کیش شخصیت بود، با کنار رفتن از منصب ریاست جمهوری، فرزندان و اقوامش را در مناصب اصلی گمارد و خود رئیس شورای عالی امنیت ملی شد و بر نظارتش بر ارتش و سازمانهای امنیتی ادامه داد.
مشابه مدلی که در بخش عمده جهان غیرغربی پیروی میشود و حکمرانی به نوعی کسب و کار خانوادگی تبدیل شده است.
پس از آنکه در روزهای اخیر مردم با شعار "پیرمرد برو" مستقیما وی را به عنوان حاکم اصلی مورد حمله قرار دادند، وی توسط رئیس جمهور از سمتش عزل و دولت هم منحل شد.
این اقدام و سرعت حیرتآور گسترش اعتراضات باعث بروز این گمان شد که قاسم توکایف به عنوان آدم و متحد چینیها، نظربایف آدم اصلی پوتین را برکنار کرده است.
هر چند چین و روسیه دارای تضادها و رقابتهای ظریفی در برخی حوزهها هستند، اما بعید است که با رها کردن سیاست استراتژیک حمایت از ثبات نظامهای اقتدارگرای همسایه وارد این نوع بازیها شوند.
قزاقستان دارای روابطی چند جانبه و متوازن با آمریکا، چین و روسیه است و کوشیده از چندجانبهگرایی به سود بقا و تقویت نظام سیاسی خود استفاده کند.
لازم به یادآوری است که آمریکا در دهه نود بخاطر خلع سلاح هستهای قزاقستان که وارث بخشی از جنگافزارهای شوروی شده بود، اولین کشوری بود که استقلال آن را به رسمیت شناخت و علیرغم برخی انتقادهای حقوق بشری، اهمیتی خاص برای روابط با آن قائل است. در جریانات اخیر هم واشنگتن با اتخاذ سیاستی محتاطانه که حاکی از نوعی سردرگمی است، دولت و معترضان را به خویشتنداری فراخوانده است.
با این حال تحلیلگران نزدیک به کرملین آن را متهم میکنند که عامل تحریک ناآرامیهای اخیر به هدف خالی کردن پشت جبهه روسیه در بحبوحه تشدید تنشهای آن با اوکراین و هم پیمانان غربی آن است.
از این رو ابتکار روسیه برای اعزام نیروهای صلحبان به این کشور در قالب پیمان امنیت دسته جمعی را میتوان اقدامی به منظور عدم تکرار انقلاب ۱۹۱۴ اوکراین و در ادامه سیاست حمایت از دیکتاتور روسیه سفید دانست.
شکی نیست که بحران قزاقستان ریشههای عمیق داخلی دارد، اما نوع مداخله قدرتهای خارجی در تعیین سرنوشت آن مهم است. انقلابهای اروپای شرقی در دهه هشتاد و انقلابهای بهار عربی در دهه دوم سده جاری، به ترتیب تا حد زیادی وامدار خروج روسها از شرق اروپا و خروج نسبی آمریکا از خاورمیانه بودند.
مداخله روسیه برای حفظ بشار اسد در قدرت، نقطه پایان مماشات و نظارهگری مسکو در این زمینه بود. در این راستا مداخله غربیها در لیبی برای ساقط کردن قذافی نیز آخرین پروژه فعال "رژیم چنج" آنها بود و آمریکا دوباره به سیاست قدیم ترجیح ثبات و استبداد بر دمکراسی و حقوق بشر بازگشت.
طبعا برای مسکو در حوزه خارج نزدیک آن، کاربست این سیاست اهمیتی مضاعف دارد.
از این رو پیش بینی جان به در بردن رژیم قزاقستان از بحران اخیر چندان دشوار نیست. هرچند باید انتظار داشت تغییراتی در شاکله و ساختار آن بدون تغییری اساسی در ماهیت رژیم به وقوع بپیوندد.
مانند دوران جنگ سرد که تغییر رژیمها به نوعی معادله حاصل جمع صفر در روابط دو قطب تبدیل میشد و از این رو نوعی ثبات جبری و ساختاری در درون و بیرون حاکم بود، برای چین و روسیه هم در رقابت استراتژیک با غرب، صیانت از حکومتهای سرمایهداری رفاقتی با زیربنای سیاسی ترکیب اقتدارگرایی و اقتصاد بازار، ضرورتی مبرمتر از گذشته است.
ارسال نظر