آزادی بیان، آزادی مخالف، محک تجریه
سیده ماریه طباطبایی نسب
کارشناس ارشد حقوق بینالملل
هم در شرع و هم در قوانین مدنی و هم در سیرۀ عقلا، گواهی هیچکس به نفع خودش مسموع نیست. به زبان مردمی، روباه باید دنبال شاهدی غیر از دم زیبا و بزرگش باشد. در متون فقهی و اخلاقی هم، نظیر این عبارت فراوان است: «رد الشارع الحکیم شهادة العدل لنفسه و لم یجز التعویل فی ذلک علی عدالته...» (بحرانی، الطریق الی الله). اصولی مانند تفکیک قوا و آزادی بیان، ریشه در همین اصل عقلایی دارند. به عبارت دیگر، هر نظامی که خواهان مشروعیت است، باید وجود تشکلهای مخالف را تحمل کند و حقوق آنها را بپذیرد. چون حکومتها اگر مقبولیتشان را از موافق میگیرند، در مشروعیت، محتاج مخالفاند.
نظامهایی که وجود احزاب مخالف را برنمیتابند یا آنها را با لطایفالحیل تضعیف و تحقیر میکنند، در درازمدت تیشه به ریشۀ مشروعیت خود میزنند. کمترین فایدۀ احزاب واقعی و زنده، همین است. فواید دیگر پیشکش. از سوی دیگر، پذیرش حزب مخالف، فقط اعطای مجوز نیست. بسترسازی، اعطای مجوز برای برخورداری از ارگان فعال و آزاد (روزنامه، شبکۀ تلویزیونی و ...)، کمک مالی و امنیت سیاسی، حداقلهای لازم برای فعالیتهای مؤثر حزبی است که متأسفانه در کشور ما دور و بر صفر است.
اندر فواید احزاب، این نیز گفتنی است که اگر رئیس جمهوری از حزب شناسنامهداری بر سر کار آمد، آن حزب باید تا ابد پاسخگوی تصمیمها و رفتارهای او باشد و مردم هر وقت که متوجه نادانیها و ناکارآمدی آن رئیس جمهور شدند، حق دارند گریبان آن حزب را بگیرند و بازخواست کنند؛ اما اگر تغاری شکست و کسی رئیس جمهور شد، بعد از اتمام دورهاش، چه کسی باید پاسخگوی تصمیمات ویرانگر او باشد؟ البته فایدۀ اصلی احزاب زنده و مؤثر، آگاهسازی جامعه، تشکیل اتاقهای فکر و پرورش نیروهای کارامد برای تصدی مشاغل دولتی است. به همین دلیل دولتهای غیر حزبی، بهشدت با کمبود نیرو و کادر مواجه میشوند و باز به همین دلیل، مجبور میشوند از اشخاص معدودی استفاده کنند و گاهی کسی را بر چندین شغل متفاوت بگمارند.
ایران، هیچگاه احزاب واقعی و زنده نداشته است و دلیل آن مخالفت حکومتها با این پدیدۀ کاملا مدنی و مردمی است. چند سال پیش، خبرنگاری از کسی پرسید، شما قصد تشکیل حزب ندارید؟ گفت: «ما اهل حزببازی و اینجور کارها نیستیم. این دولت برای کار آمده است. بگذارید ما کارمان را بکنیم.» خبرنگار هم به نمایندگی از مردم، لبخند رضایتآمیزی زد. اگر شناخت حقیقت، دشوار است، شناسایی باطل سخت نیست.
اساسا و در هر کشوری باطل نشانههایی دارد که شاید مهمترین آنها، فرار از رویارویی با مخالف است. او دست و دهان مخالفش را میبندد، به او تهمتهای ناجوانمردانه میزند، حقوقش را نادیده میگیرد، بلندگوهایش را قطع میکند و پا به هیچ دادگاهی نمیگذارد مگر آنکه شاکی و شاهد و قاضیاش خودش باشد. آزادی مخالف، محک تجربه است و بدون آن، راهی برای پیدایی غش وجود ندارد. این معیار، راه مستقیمی برای حقیقتیابی نیست، اما بهخوبی قادر است چهرۀ مقابل حق را آشکار کند. شاید مهم هم همین باشد؛ چون به قول حافظ: «هر قبلهای که بینی بهتر ز خودپرستی».
ارسال نظر