مردم در قاموس ما
آتوسا راوش روزنامه نگار
کلمه "مردم" اصولاً مناقشه برانگیز است به خصوص در حوزۀ سیاسی. در روشهای تحلیل گفتمانی میتوان از طریق تحلیل کاربرد این واژه در گفتار سیاسی به واقعیتهای نهفته در پس آن در کلام سیاسیون پی برد. اما در حوزه حقوق عبارت مردم و نسبت آن با حاکمیت از صراحت بیشتری برخوردار است و کمتر میتوان این واژه را دستمایه غرایض سیاسی قرار داد.
در یک تجزیه تحلیل کلامی میتوان به جرات ادعا کرد واژه مردم در گفتمان اغلب مردان سیاسی در ایران که توهمات انبوه پنداری دارند به معنای همراهان با من است. بنابر این عدد و رقمهای بار شده بر این مفهوم میتواند گاهی از چند ده نفر دوست و آشنا فراتر نرود و بر همان مبنا درخواستِ مطالبات نمود و دم از حقوق ملت و مردم زد.
برعکس آن هم صادق است میتوان میلیونها تن را ندیده گرفت و نه تنها هیچ حقی برای آنان قائل نبود که حتی ریختن خونشان را هم مباح داشت چرا که با ما نیستند. بهطور مثال میتوان جمعیت چند میلیونی که حجم حضورشان کل خیابانهای اصلی یک شهر بزرگ از شرق تا غرب آن را در بر گرفته است را خس و خاشاک نامید و چشم بر هر گونه تعریف حق مردم بر حاکمان و توصیه حاکمان به رعایت حقوق و آزادیهای مردم بست و تمام قد پشت سر سرکوبگران حقوق و آزادیهای مردم قرار گرفت چرا که این جماعت سوالات نامربوط در مورد ما و رای ما داشتهاند. حالا دستگیری و زندانی و حتی کشتار این جماعت در کنش سیاسی و حقوقی این افراد جایی ندارد، حتی اگر به عنوان بالاترین مقام اجرائی و حقوقی یک کشور برای پاسداشت آزادیهای آحاد مردم مصرح در قانون اساسی سوگند خورده باشیم. حالا اگر روزی روزگاری در ایام خانه نشینی ما، رفقا و همسایههای ما دم در منزلمان جمع شدند و شعارهای سینه چاکانه به نفع ما دادند، قطعا مردم هستند و در این تعریفِ ما از مردم البته که دارای حقوق هستند و ما برای احقاق حقوق آنها دست به قلم میشویم و به وزیر و وکیل و رئیس جمهور نامه مینویسیم و فریاد وامردما و وا حقوق ملتا سر میدهیم.
ارسال نظر