واکاوی مواضع یک روزنامه‌نگار اصلاح‌طلب:

تمنای حضور در قدرت!

 امیرحسین نظری روزنامه‌نگار

هفته گذشته تسنیم گفتگویی با محمد قوچانی منتشر کرد که واکنش‌های زیادی گرفت. پیش از او نیز سعید لیلاز در گفتگویی با علی علیزاده که در مشرق منتشر شد از روی کار آمدن نظامیان حمایت کرد. تناوب این اظهارنظرهای بحث برانگیز از افرادی که شباهت‌های فکری بسیاری با یکدیگر دارند، بسیار جالب توجه و نیازمند بحث و نقد است. برای شروع، در یادداشت امروز به گفتگوی قوچانی می‌پردازیم: در گفتگوی اخیر، قوچانی بیان می‌کند که مخالف خیابانی شدن سیاست است. او ادعا می‌کند مجلس، قوه قضاییه و مطبوعات برای نظارت بر دولت کافی هستند و نیازی نیست مردم اعتراضات خود را به فرم دیگری بروز دهند. واضح است که آقای قوچانی تجاهل می‌کند و اطلاع دارد که مجلس قدرت سابق را ندارد و حتی در ماجرای گران شدن قیمت بنزین نمایندگان به اتفاق اعلام کردند که این تصمیم بدون اطلاع آن‌ها گرفته شده و می‌توان ادعا کرد که قوه مجریه این توانایی را پیدا کرده که بدون نیاز به مجلس، و با اتکا به جلسات سران سه قوه تصمیمات بازگشت ناپذیری بگیرد. در تصویب برجام نیز نمایندگان مخالف ادعا می‌کردند که تصویب برجام به طور مهندسی شده و بدون طی فرایند قانونی انجام شده است و عملا نظارت مجلس بر تصمیمات دولت، خاطره‌ای محو مربوط به دهه‌های گذشته است و مجالس اخیر همگی در وظیفه نظارت بر دولت شکست خوردند.

درخصوص مطبوعات نیز، طبعا آقای قوچانی از محدودیت‌های موجود در این کار اطلاع دارد و می‌داند که حداقل در این دهه، مطبوعات اکثرا از جریانات روز جا مانده‌ و نتوانسته‌اند خواسته‌های مردم را بازتاب دهند، چه رسد به اینکه وظیفه نظارت بر دولت را برعهده بگیرند. مطبوعات این عصر، با تیراژ عمدتا پایین و با حمایت دولت تنها قادر به ایجاد بنگاه اقتصادی شده‌اند و یک تریبون شبه خصوصی ولی عملا دولتی را ارائه می‌کنند. پس امر نظارت شفاف بر دولت توسط مطبوعات در ایران غیرممکن است. با از کار افتادن دو نهاد مردمی-انتخابی، عملا مردم نظارتی بر عملکرد دولت مستقر ندارند. این بحث جدیدی نیست و طبیعتا آقای قوچانی از ایرادات تفکیک قوا در ایران مطلع است، اما برای رسیدن به نتیجه مطلوب خود با نوعی سفسطه، از واضحات عبور کرده‌ و واقعیت را دگرگون جلوه می‌دهد.

اگرچه قوچانی خرداد امسال در گفتگویی با نشریه اینترنتی حق، از ادعای تقلب در انتخابات ۸۸ اعلام برائت کرد، اما او نمی‌تواند انکار کند که به عنوان سردبیر وقت روزنامه اعتماد ملی، در سلب اعتماد مردم از صندوق‌های رای نقش داشته است.

در کنار این سوابق و افت و خیز فراوانِ قوچانی در مشق سیاست، مسئله نظارت استصوابی وجود دارد. در شرایط امروز، بسیار بعید است گفتمانی که طیف قوچانی نمایندگی می‌کند، پس از سال‌ها دست‌وپا زدن و التماس برای کسب اندکی سهم از سفره قدرت، بتواند نماینده‌ای را از صافی نظارت استصوابی رد کند و در انتخابات ریاست جمهوری کاندیدایی داشته باشد، حتی دبیرکل حزب کارگزاران پشت فیلترها می‌ماند. اگرچه راه ائتلاف همیشه باز است، اما واضح است که حلقه پذیرفته‌شده‌ها هر روز تنگ‌تر می‌شود و افراد بیشتری از این دایره بیرون می‌افتند.

در بخش دیگری از گفتگوی اخیر قوچانی خشونت حکومتی را بدون بررسی حد و مرزهای اخلاقی پذیرفته می‌داند. این گفتمان، یادآور امر ابتذال شر است. بحث اختیارات حکومت، به‌خصوص وقتی درباره سرکوب صحبت می‌کنیم مانند راه رفتن روی لبه تیغ است و اولویت اساسی در این بحث از دید بسیاری از اندیشمندان، باقی ماندن در دایره اخلاقیات و پرهیز از شر است. مسئله‌ای که قوچانی رندانه از پاسخ دادن به آن طفره می‌رود و وانمود می‌کند مسئله مورد بحث صرفا درخصوص نحوه عملی شدن ایده‌ها و مباحث مدیریتی است. وارد شدن به این بحث و مشخص نکردن مرزهای اخلاقی، چاهی بود که قوچانی به آن سقوط کرد و عمق اخلاقی او را نشان داد. مهمترین سند برای این سقوط آن است که آن معترضینِ خاص، اصولا معترض سیاسی نبودند بلکه عمدتا معترضین معیشتی و از اقشار تهیدست محسوب می‌شدند.

نکته دیگر اینکه امروز در ایران، جامعه مدنی بسیار شکننده و حتی ناموجود است. ایجاد نهادهای مدنی نیز در هر سطحی بسیار دشوار به نظر می‌رسد. در مقابل، نهادهای حکومتی هرروز قدرت بیشتری می‌گیرند و تندروتر می‌شوند. قوچانی به این مسئله اشاره نکرد و جای تعجبی هم ندارد. قوچانی کورکورانه و بدون پشتوانه قوی تئوریک، به دنبال پیاده‌سازی ایده‌های نئولیبرال در ایران است. فارغ از اینکه تا چه حد این امر ممکن است، دشمنی نئولیبرالیسم با جامعه مدنی بر کسی پوشیده نیست. (وقتی کارگران به طور فردی مذاکره کنند، نیروی کار گروهی زائد و بی‌معنا می‌شود. نئولیبرالیسم با اعلام غیرقانونی بودن اتحادیه‌ها و از طریق روابط نیروی کار انعطاف پذیر که از اهداف عملکرد فردی، ارزیابی، دستمزدها و پاداش‌ها، مسئولیت‌ها و غیره تشکیل شده‌اند، نیروی کار را از حالت بسیج خارج می‌کنند. بوردیو 1998)

نتیجه اینکه مردم راهی برای نظارت بر نهادهای انتخابی ندارند، گزینه‌های انتخاباتی، مطلوبِ بخش زیادی از جامعه نیستند، راه اعتراضی پیش بینی نشده و تئوری قوچانی این است که تاریکی ادامه پیدا کند تا او و هم‌فکرانش به ایده‌آل‌های خود دست پیدا کنند. اما ایده‌آل او چیست؟

قوچانی بارها گفته هدف توسعه است. اما راه توسعه در ایران به وضوح مسدود است. کارخانه‌ها و صنایع بسیاری نزدیک به نابودی‌اند، تحریم‌های کمرشکنی گلوی اقتصاد ایران را گرفته‌اند و در صورتی که گزینه مطلوب امثال قوچانی و سعید لیلاز روی کار بیاید، بعید به نظر می‌رسد که تحریم‌ها در آینده هم سبک‌تر شوند. همه این‌ها به کنار، اگر فردا هم همه تحریم‌ها لغو شوند، سال‌ها زمان می‌برد که آثار این سکته چند ساله اقتصادی برطرف شود و وضعیت اقتصادی ایران به حالت قابل قبول نزدیک شود. متاسفانه به علت سیاست‌های غلط حکومت‌های پیشین، اقتصادی که ما از نسل‌های گذشته تصمیم‌گیران به ارث برده‌ایم، اقتصادی رانتی و مبتنی بر نفت و منابع طبیعی است. خروج از این وضعیت نیز، فعلا نه ممکن است، نه اولویت دولت‌ها. در این شرایط، پیروی کورکورانه از نسخه‌هایی که نئولیبرال‌ها برای دیگر کشورها نوشته‌اند و افزایش تمرکز روی پروژه توسعه در خاموشی، صرفا ویژه‌خواری را افزایش می‌دهد و کمکی به توسعه نمی‌کند.

بلی! می‌توان با نادیده گرفتن دموکراسی و تکیه بر تکنوکراسی یک الگوی کامل و بی‌نقص معرفی کرد. اصول اخلاقی را نیز نادیده بگیریم و با الگو گرفتن از استالین و امثال او صداهای مخالف را کاملا خفه کنیم، این بار با تسلط کامل بر تمام عرصه‌های فکری و وسایل ارتباطی الکترونیکی. با ترکیب این اقتدارگرایی افراطی و دکور راست‌گرایانه مطلوب قوچانی به ساختاری خواهیم رسید که بعید است امثال خود او در آن تحمل شوند و بر سر سفره راه یابند.

برای دست یافتن به مفهوم واقعی توسعه حداقل باید تا رفع مشکلات اولیه اقتصادی (و تحریم) صبر کرد، آن‌گاه شفافیت لازم است و یک برنامه دقیق و مدون چندساله با چشم‌اندازهای منطقی. خلاصه اینکه، در این گفتگو، قوچانی مرزهای اخلاقی را مکررا زیر پا گذاشت. او توجهی نمی‌کند که در این شرایط، پروژه توسعه حتی به محیط زیست ایران آسیب می‌زند و از همه مهم‌تر کمر مستضعفین خرد می‌شود و بیش از همیشه تحت فشار قرار می‌گیرند. معمولا افرادی که از این تئوری‌ها حمایت می‌کنند خود را پشت خیر افضل مخفی می‌کنند، اما اینجا قوچانی حتی دنبال خیر افضل هم نیست و به وضوح و بدون شرم به سوی شر حرکت می‌کند. شری که در نتیجه آن، صرفا یقه سفیدها و افراد خاص بهره‌مند می‌شوند.

 

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها