نقدی بر مقاله دبیر کل نهضت آزادی ایران
انتخابات پیش رو و راهکارهای ممکن
امیر خرم، کنشگر سیاسی /
روزنامه سازندگی مورخ ۲۹ دی ماه ۱۳۹۸ مقاله کوتاهی از دبیرکل محترم نهضت آزادی ایران، آقای مهندس توسلی با عنوان "انتخابات، اصلاحات و مخالفانش" چاپ کرده است. این مقاله که مطابق با عنوان آن در ارتباط با موضوع انتخابات پیشِ رو نگاشته شده است، واجد نکاتی است که به زعم نویسنده نیاز به پاسخ و نقد دارد. لذا به اختصار به این نکات اشاره می شود.
نکته اول: ایشان در این مقاله همچون موارد متعددی در قبل، از اصطلاح اصلاحات جامعهمحور نام برده است. بیآنکه هیچگاه در بیان مفهوم این اصطلاح مطلبی نوشته و یا سخنی بیان کرده باشند. در اواسط سال گذشته و قبل از خروج از نهضت، در مطلبی که برای دفتر سیاسی نهضت تهیه کرده بودم، برای اولین بار دو اصطلاح اصلاحات جامعه محور و اصلاحات قدرت محور را مطرح نمودم و معنای این دو اصطلاح را نیز بدین گونه بیان کردم. منظور از اصلاح طلبان جامعه محور، مجموعه نیروهای اصلاح طلبی هستند که وظیفه آنها بازسازی و پالایش گفتمان اصلاحات در سطح جامعه از طریق نهادهای مدنی و رسانههای موجود است. وظیفه این دسته از نیروهای سیاسی بیشتر جنبه نظری دارد و اهمیت آن از این جهت است که وقتی گفتمانی غلبه خود را بر جامعه از دست بدهد، قدرت سیاسی نیروهای ذیل آن گفتمان نیز به همان میزان کاهش مییابد. گفتمان اصلاحات نیز چندی است بدلیل عملکرد نامناسب اصلاحطلبان، از حالت گفتمان غالب خارج شده و وارد مرحله نزول گفتمانی شده است. لذا در این مرحله اگر بازسازی و پالایشی در آن صورت نگیرد، دال محوری آن تقویت نشود و یا دالهای جدیدی (دالهای شناور) جذب دال محوری آن نگردد، افول آن قطعی است و در آیندهای نه چندان دور تبدیل به گفتمان کوچکی خواهد شد که در سپهر سیاسی کشور دارای کمترین تاثیر خواهد بود. همینطور منظور از اصلاح طلبان قدرتمحور نیز در نگاه راقم این سطور، مجموعه نیروهای اصلاحطلبی هستند که با رای مردم وارد ساخت قدرت شدهاند و وظیفه آنها همراه ساختن سایر اجزای این ساختار با پروژه اصلاحات (که همانا توسعه همه جانبه میباشد)، است. وظیفه این دسته از نیروهای سیاسی برخلاف دسته پیشین، بیشتر جنبه عملی دارد. به عبارت دیگر میتوان وظیفه اصلاحطلبان جامعهمحور را از جنس نرمافزاری و وظیفه اصلاحطلبان قدرتمحور را از جنس سختافزاری معرفی کرد.
حضور این دو دسته از نیروهای سیاسی در کنار هم، برای پیشبرد پروژه توسعه سیاسی کشور و بر مبنای مدل گذار به دموکراسی هانتینگتون (Democracy Transplacement) امری ضروری است و در نبود هر کدام از این نیروها، پروژه گذار به شکست خواهد انجامید. اینها تعاریفی بود که قبلاً نگارنده در تحلیل نیروهای اصلاحطلب بیان داشته بود. لیکن سخن نویسنده آن است که اولاً آیا جناب مهندس توسلی نیز همین تعریف از اصطلاح طلبی جامعهمحور را قبول دارد و یا معتقد به تعریف دیگری از این اصطلاح است و اگر تعریف دیگری از این اصطلاح در ذهن ایشان است، آن تعریف چیست؟ ثانیاً همانگونه که در بالا ذکر گردید، بنده اصطلاح اصلاحات جامعهمحور را در مقابل اصلاحات قدرتمحور مطرح نمودهام و برای هردو نیز بار معنایی مثبت در نظر گرفتهام. پرسش اینجا است که جناب توسلی اصطلاح اصلاحات جامعهمحور را که کراراً بکار میبرد، در مقابل کدام نوع دیگر از اصلاحطلبی قرار میدهد. اگر معنای مقابلی نیز ندارد که از نظر منطقی، زدن قید خاص بر یک مفهوم عام، بیآنکه مفهوم خاص دیگری مدنظر باشد، خلاف اصول منطقی است. چرا که در چنین حالتی میتوان از همان اصطلاح اصلاحطلبی بهره بُرد بیآنکه قیدی بر آن زده شود.
نکته دوم: ایشان در همان مقاله فرمودهاند" تجربه جهانی در کشورهای دموکراتیک برای ابراز رای اعتراض در انتخابات بصورت مسالمت آمیز با توجه به شرایط، به سه شیوه عمل میشود: راهکار اول، رای دادن به شخص یا فهرست خاصی است . . . . . . راهکار دوم، رای سفید است که مردم از این طریق میتوانند مخالفت و اعتراض خودشان را بصورت دموکراتیک و گسترده بیان کنند. اما راهکار سوم رای ندادن است. این راهکار موقعی میتواند تاثیرگذار باشد که بیش از پنجاه درصد واجدین رای، شرکت نکنند."
در پاسخ ایشان ذکر چند نکته را ضروری میدانم. اولاً : در کشورهای غیر دموکراتیک (برخلاف فرموده ایشان)، آیا شیوه دیگری جز شیوههای سهگانه مطرح شده توسط جناب توسلی، در قبال موضوع انتخابات وجود دارد؟ از نظر نگارنده در قبال هر انتخاباتی و در هر نوع نظام سیاسی جز شیوههای دادن رای، ندادن رای و یا دادن رای سفید، راه و شیوه دیگری را نمیتوان متصور شد و این موضوع ربطی به شکل نظام سیاسی ندارد. ثانیاً: خوب بود جناب توسلی مثالی تاریخی از دادن رای سفیدِ اعتراضی در یکی از انتخاباتهای صورت گرفته در کشورهای دموکراتیک بیان میفرمودند تا مدعای خود را با ذکر آن، مستند سازند.
نویسنده چنین موردی را تا کنون در جایی مطالعه نکرده است. ثالثاً: جناب توسلی بر مبنای کدام محاسبه آماری و یا گزارش تاریخی، بیان فرمودهاند که راهکار رای ندادن تنها موقعی میتواند تاثیرگذار باشد که بیش از پنجاه درصد واجدین رای از این شیوه تمکین کنند. رابعاً: نکته مثبت در مقاله ایشان این است که راهکار "رای ندادن" را عملاً شکلی از بیان اعتراض دانستهاند. بر همین اساس میتوان عدم حضور در انتخابات و ندادن رای را به عنوان کنشی سیاسی در نظر گرفت نه انفعال سیاسی. خامساً: رای سفید علاوه بر آنکه سابقه تاریخی ندارد و تاکنون در کشورهای دیگر به عنوان یک راهکار مدنظر قرار نگرفته است، از نظر منطقی نیز دارای این اشکال است که این نوع از آرای ماخوذه علاوه بر آنکه قانوناً جزء آرای باطله محسوب میشود و چیزی بنام آرای سفید از طرف برگزارکنندگان انتخابات اعلام نخواهد شد تا بقول ایشان میزان آرای اعتراضی مشخص گردد، بلکه صرفاً باعث افزایش آرای کل شرکت کنندگان در انتخابات میگردد. چیزی که نظامهای شبهاقتدارگرا سخت بدان نیاز دارند تا در عین اقتدارگرایی، پشتیبانی تودهای خود را به رُخ سایر کشورها بکشند. علاوه بر آنکه ارائه طریق از سوی کنشگران سیاسی در صورتی میتواند مثبت تلقی شود که از وجاهت اجتماعی نیز برخوردار باشد و کثیری از جامعه بر اساس تحلیل، آن طریق را راهگشا بدانند. در شرایطی که اصل انتخابات موضوعیت خود را تا حد قابل توجهی از دست داده و مجلس دیگر نه در راس امور است و نه نمایانگر میزان رای ملت و بخش قابل توجهی از اصلاحطلبان که تاکنون کنشورزی سیاسی خود را عمدتاً در حضور در انتخابات معنا میکردند نیز پی بردهاند که اینگونه سیاستورزی، نه تنها پایگاه اجتماعی آنها را بشدت تضعیف کرده، بلکه به همان میزان از قدرت چانه زنی آنها در ساخت قدرت نیز کاسته است و باید بدنبال شیوه دیگری برای سیاستورزی گشت و مدل دیگری از گذار به دموکراسی را که با شرایط امروز همخوانی داشته باشد، مطرح نمود، طرح موضوعِ دادن رای سفید عملاً نه بر اساس شرایط اجتماعی فعلی ممکن است و نه بر اساس مدل نظام سیاسی کشور، مطلوب.
ارسال نظر