"بازرگان" و شرافتِ استعفا
مستقلآنلاین، سرویس سیاسی، هرمز شریفیان/
سیام دیماه مصادف با بیستوپنجمین سالگرد درگذشت شادروان "مهندس مهدی بازرگان"، رئیس نخستین دولت پس از انقلاب اسلامی یا همان "دولت موقت" است. مهدی بازرگان از آن دسته سیاستمدارانی در تاریخ معاصر ایران است که اثبات و فهم نظرات و گفتههایش نیاز به گذشت سالها و کسب تجربه نزد مخالفان و حتی موافقانش دارد. بسیاری از مسئولانی که در زمان تصدی دولت موقت و پس از آن بهتندی و با شدت به او حمله میکردند، پس از سالها دریافتندکه اشتباه کردند و متاسفانه پس از درگذشتش از او حلالیت طلبیدند! بازرگان از همان روز نخست تصدی پست نخستوزیری دولت موقت مورد حملهی تندروها و افراد بهظاهر انقلابی قرار گرفت. او علاوهبر تحمل حملات شخصی، متحمل کارشکنی کسانی شد که دائم چوب لای چرخ دولت موقت میگذاشتند و در تلاش بودند تا به هر نحوی دولتش را سرنگون کنند. بازرگان که پیش از انقلاب ۵۷ نیز به مدت سه دهه با رژیم شاه مبارزه میکرد هرگز اهل تندروی نبود و بدون تردید یکی از نخستین پرچمداران اصلاحطلبی در تاریخ سیاسی ایران است، روشی مختص به او که با روشهای اصلاحطلبانهی مدرن در جهان آن روزها تطابقهای بیشتری داشت که البته درک و فهم آن برای بسیاری در آن دوران و حتی امروز بسیار دشوار بود و هست. او مبدع سیاست "گامبهگام" بود و باور داشت که باید آرام آرام اهداف والای سیاسی و حکمرانی را دنبال و اجرا کرد. بازرگان دشمنان را میشناخت اما با دشمنی بیگانه بود و "اخلاق سیاسی" از الزامهایی بود که برایش قابلیت چشمپوشی نداشت. آنچه برای شناخت بازرگان لازم بوده تاکنون گفته و نوشته شده و سجایای اخلاقی این سیاستمدار مومن، نیاز به بازگویی ندارد. اما آنچه از کارکردهای او در شرایط فعلی با وضعیت مسئولان کشور مطابقت دارد را میتوان مورد قیاس و تطبیق قرار داد و آن موضوع "استعفای دولت موقت" است. همانطور که اشاره شد مخالفت، سنگاندازی و مانعتراشی از همان روزهای نخست تشکیل دولت موقت در سر راه بازرگان وجود داشت. او تمام این هجمهها، حملهها، توهینها و تهمتها را به مدت ۸ ماه تحمل کرد. او در این مدت در تلاش بود تا بتواند این مفهوم را در جامعه جا بیندازد که "انقلاب" تمام شده و زمان آن رسیده که کشور با تدبیر، اتکا به قانون و مطابق با نظر مردم اداره شود اما مخالفانش از فضا و جوگرفتگی آن روزها نهایت سوءاستفاده را کردند تا او در نهایت و در روز ۱۳ آبان ۵۸ که سفارت آمریکا اشغال و دیپلماتهای آن به گروگان گرفته شدند، از سمت خود استعفا داد. یکی از دلایل این استعفا این بود که در صورت دست زدن آمریکا به حمله نظامی، کشور فاقد دولت رسمی باشد تا مانعی برای عملیات نظامی آمریکا علیه انقلاب نوپای ایرانیان شود. اما دلایل اصلی استعفای او پیش از اشغال سفارت آمریکا توسط "دانشجویان مسلمان پیرو خط امام" و نه بهدلیل تهدیدها و توهینها شکل گرفته بود. بازرگان دید با اختیارات اندک و دخالتهایی که در کار نخستوزیر و اعضای کابینه میشود، نمیتواند به وظایف ذاتی و قانونی خود عمل کند. بازرگان میتوانست در برابر "تشنگان قدرت"، مقاومت کند و میدان را خالی نکند اما او این رویارویی با قدرتطلبان و "دولت در سایه" را باعث تضعیف انقلابی میدانست که مردم، هزینههای سنگینی برای آن پرداختند و برای همین حاضر نشد که با اختلافات داخلی، خواسته مردم را در آن روزهای پر آشوب به خطر اندازد. رفتار بازرگان در این مقطع از تمام آنهایی که "ادای انقلابی بودن را در میآوردند" انقلابیتر و دلسوزانهتر بود. بازرگان در همان نطق رادیویی و بهیادماندنی استعفایش که سندی درخشان در تاریخ سیاسی ایران است خطاب به آنان که چشم به مقام ریاست دولت داشتند، گفت: "...گر تو بهتر میزنی بستان بزن". حالا مردم ایران نتایج آن "ستاندن" و "زدن" را با پوست و گوشت خود لمس کرده و میکنند. بازرگان درحالیکه هنوز یکسال از پیروزی انقلاب نگذشته بود یک درس بزرگ و خصلت پسندیده را به سیاستورزان ایران آموزش داد و آن "شهامت استعفا دادن" بود. او وقتی دید اجازه نمیدهند تا از اختیارات قانونیاش استفاده کند، عطای ریاست دولت را به لقایش بخشید تا آنان که ادعای مدیریت انقلابی کشور را داشتند، سکان را بهدست بگیرند تا کارنامهشان امروز برای مردم ایران مشخص شود و حاضر نشد در آن ناکارآمدی و "دوئل ریاست"، مشارکت و نقشی داشته باشد. بازرگان با استعفایش نشان داد که "شهوت ماندن در قدرت به هر قیمت" را ندارد و وقتی دید نمیگذارند به ملت خدمت کند، وجدان و شرافت را فدای ریاست نکرد و آن را مانند "عطسهی بز" بیارزش دانست. بازرگان پس از استعفا با همان رویکردی که در مبارزه با استبداد شاه وارد میدان شده بود به کنش سیاسی خود ادامه داد و انتخاب نخست تهرانیها در مجلس شورای اسلامی به عنوان وکیل و نماینده مردم شد اما در آنجا نیز از حمله و توهین تندروها در امان نماند تا در دوره بعدی، به نمایندگی مجلس هم پشت کند. او پیش از راهی شدن به زندان شاه در اوایل دهه چهل خورشیدی، نامهای خطاب به حاکمیت نوشت و در بخشی از آن به این نکته کلیدی اشاره کرد: "...ما آخرین گروهی هستیم که با شما بهزبان قانون صحبت میکنیم". بسیاری در آن زمان، مفهوم این گفته او را متاسفانه درنیافتند و وقتی فهمیدند که بسیار دیر شده بود. شادروان مهندس مهدی بازرگان و شماری دیگر از سیاسیون پاکدست که حتی مخالفان و دشمنانشان در پاکدستی و سلامت مالی و اخلاقی آنان شک ندارند، نمونههای بسیاری از این توصیهها دارند که هنوز کورسوی امیدی برای بهکار بستن آنها برای عبور از ابربحرانهای کنونی وجود دارد.
ارسال نظر