چرا باید به بدیل دوجناح حاکم اندیشید؟ 

نتیجه توجه و بررسی فعالیت‌های دوجناح سیاسی که هماره اولی کنشگر بوده است و دومی واکنشگر، نشان می‌دهد که این دوجناح در میان جامعۀ ایرانی دیگر پذیرشی ندارند و حضور آنان در قدرت ازسوی مردم نه پذیرفتنی و نه مشروع است.

مستقل‌آنلاین_سرویس سیاسی/احمدرضااحمدپور_پژوهشگر دینی

اصل اول قانون اساسی می‌گوید «حکومت ایران جمهوری اسلامی است...»؛ بنابراین حکومت از دومهمِ «جمهوری» و «اسلامی» معرفی و بنیانگذاری شده است. حکومت برای تثبیت و تداوم خود، به‌وجود رقابت در بستر جامعه نیاز داشت؛ ازاین‌رو دوجریان سیاسی را در بستر جامعه، رسمی و قانونی می‌داند:

۱. جناح اصولگرایی؛ ۲. جناح اصلاح‌طلبی. اولی نمایندگی «اسلامی و دینی‌بودن نظام» را و دومی نمایندگی «جمهوری‌بودن نظام» را باخود یدک می‌کشد. نویسندۀ یادداشت نمی‌خواهد به این پرسش پاسخ دهد که آیا نمایندگی دوجناح، حقیقی و برای اقناع و تمکین افکار عمومی بوده یا ژستی سیاسی برای کنترل افکار فعال جامعه بوده است(؟!) اما به این پرسش که چرا باید به بدیل دوجناح حاکم اندیشید(؟) پاسخ می‌دهد؛ زیرا او به‌باور رسیده است که تاکنون دوجناح نمایندۀ سیاسی حکومت ایران در انجام وظیفه‌ای که بر دوش داشته‌اند، نه‌تنها بهرۀ شایسته و بایسته‌ای به مردم نرساندند که از اهداف والای انقلاب مردم تا توانسته دور شده‌اند و به بن‌بستی بازگشت‌ناپذیر رسیده‌اند.

جناح اصولگرا، به‌جای رعایت تقوا در رقابت سیاسی، به اصولی چون راستی، درستی، پاکی و ستم‌ستیزی که لازمۀ دینداری است، پشتِ‌پا زده و به جناحی مزوِّر و ستایشگر و بله‌قربان‌گوی صاحبان قدرت، تنزل کرده و اهداف انقلاب و نظام جمهوری اسلامی برگرفته از ارادۀ مردم را با اهداف جناحی و حتی فردی برگرفته از ارادۀ اشخاص در کالبد هم‌نامی نظام، معامله کرده و می‌کند.

بخش قدرتمند جناح اصولگرا در رقابت با رقیب و منتقد سیاسی خود، به‌نقطه‌ای رسیده که نظام و دین و مذهب اسلام را به‌دروغ و تهمت و بهتان و گاه ...، چکیده کرده است و بر روند انحراف از راه و قانون و شرع، تازشی بس بی‌ترمز دارد.

جناح اصلاح‌طلبی نیز که باید مردمداری را سراٌلگوی وظایف خویش قرار می‌داد و باید خواست و مطالبات مردمی‌ را به‌نمایندگی از جمهوری‌بودن نظامِ برگرفته از ارادۀ مردم در انقلاب بهمن ۵۷ را از خود می‌نمایاند، پیوسته، یا به‌خاطر فشار رقیب یا به‌خاطر ناکارآمدی و کارنابلدی رده‌های گوناگون خود، تنزل هدف داشته و نم‌نمک، حرکت پشت‌به‌مردم و رو به صاحبان قدرت، برای بازی «بازبازی» در قدرت داشته و به خزان قدرت و مقبولیت رسیده است.

چنین برداشتی از برآیند دوجناح، تنها ادعا نیست؛ بلکه آگاهانه و واقع‌بینانه است که اگر منصفانه، روند کنشگری هردو جناح سیاسی رسمی کشور از پس از انقلاب، از آغاز تاکنون، بررسی شود، روند بررسی منصفانه، آشکار‌کنندۀ برداشت خواهد بود.

دلایل و قراین چنین برداشتی فراوان و شمارش‌پذیر و آشکار است که البته نه به نمایاندن آنان نیازی هست و نه آوردن ادلۀ پژوهشی در یادداشتی کوتاه پسندیده است.

نتیجه توجه و بررسی فعالیت‌های دوجناح سیاسی که هماره اولی کنشگر بوده است و دومی واکنشگر، نشان می‌دهد که این دوجناح در میان جامعۀ ایرانی دیگر پذیرشی ندارند و حضور آنان در قدرت ازسوی مردم نه پذیرفتنی و نه مشروع است [هرچند «قرائت مصباحی» مشروع‌بودن حکومت را از آسمان می‌داند نه از پذیرش مردم].

دوجناح، اگرچه اولی، هنور به‌گوشه‌چشم صاحبان قدرت خود می‌نازد و دومی نیز به همان گوشۀچشم هنوز امید دارد؛ اما رمقی برای آنان نمانده است تا قدرت را ازسوی مردم به‌دست آورند. مردم از هردوجناح که اولی مقصر اصلی در بی‌رمقی دومی است بریده‌اند و آنان را شایستۀ اعتماد دوبارۀ خود نمی‌دانند؛ بنابراین چه از دید حاکمان، چه از دید مردم و چه زود یا چه دیر، بدیل هردوجناح گریزناپذیر و ناگزیر است.

نتیجۀ یادداشتِ کوتاهِ پیش رو ازاین‌روی اهمیت دارد که نویسنده، ادعا کرد: «بدیل اصولگرایی، خداجویی و بدیل اصلاح‌طلبی، مردم‌خواهی و مردمداری است» و هرگز قصد تزریق یاس به‌رگ‌های کنشگری درست و به‌جای سیاسی و مدنی و رسانه‌ای ندارد و در ذهن و برنامۀ دورۀ بعدی سیاست‌ورزی خود نیز، چنان قصدی را نمی‌پروراند.

یادآوری در پایان، نیاز به یادآوری است که چنین نتیجه‌ای، اگرچه شاید در شرایطی، برگشت‌پذیر شود؛ اما پسندیده و بایستۀ جنبش روبه‌جلو نخواهد بود. باری، چنان نتیجه‌ای نیز بیانگر ناامیدی نویسنده از کنشگری سیاسی و مدنی و رسانه‌ای و علمی نیست؛ بلکه فزونی دید و کنشگری راستانه را از زاویه‌ای و جایگاهی دیگر، از صاحب‌نظران راستین طلب می‌کند.

 

ارسال نظر

  • علیرضا نیکرو

    اصلاح طلب و اصولگرا ازلی و ابدی هستن در ایران

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها