محسن فیضاللهی - روزنامهنگار
شهوت نشرِ خبر قتل «میترا استاد»
مستقل آنلاین/ خبر قتل «میترا استاد» توسط همسرش «محمدعلی نجفی» خبری کوتاه اما تکان دهنده بود.
شاید نیازی نباشد محمد علی نجفی را تعریف کنیم، اما آنچه بیش از هر چیز روان انسان را رنجور میکند، شهوت بسیار در فخر فروشی خبرگزاریهایی است که به دنبال این هستند تا قبل از بقیه اخبار را به هر نحوی و کیفیتی که شده انعکاس دهند. شاید در دنیای مطبوعات، خبر فوری ارزشمندترین چیز باشد، اما به چه قیمت؟ برای چه؟ نمونه بارز آن خبر قتل میترا استاد توسط همسرش «محمدعلی نجفی»! به محض اتفاق افتادن این حادثه بسیار تلخ، صدها سایت خبری پُر شد از اخبار ضد ونقیض و مشابه که جز اخلاق غیرحرفهای چیزی در آن یافت نمیشد.
نکته جالب اینکه، وجه اشتراک همه این خبرها، عجولانه بودن، غلطهای املایی و انشایی، نصفنیمه بودن خبرها، ابهام در لحن و نوشتار و از همه مهمتر سرهمبندی کردن مطالب بود؛ که اگر بخواهیم هرکدام از آنها را مورد بررسی قرار دهیم نیاز به یک نشست یا سمینار تخصصی دارد. حال اگر به این وجوه اشتراک که نامبرده شد به دقت نگاه کنیم، این پرسش ذهن هر اهل فنی را مشغول خواهد کرد که؛ آیا واقعا، رعایت کردن استانداردهای خبر رسانی اینقدر دستوپاگیر هستند که بتوان همه آنها را به پای سرعت در انتشار خبری همچون قتل همسر محمدعلی نجفی فدا کرد؟ داریم به کجا میرویم چنین شتابان!؟
جالبتر از شهوت خبرگزاریها در انتشار خبر، سرعت عمل صدا وسیمای ملّی است. پخش تصاویری از حضور محمدعلی نجفی در اداره پلیس آگاهی تهران بزرگ توسط سازمانی که تا پیش از این اگر یک یا چند نفر اراذل و اوباش دستگیر میشدند، بلافاصله چهره آنها را شطرنجی میکرد. گرچه مقاومت در برابر وسوسههای صدا وسیما و دیگر خبرگزاریها که با تبلیغات اینچنینی سر پا هستند، ناممکن است؛ اما داشتن انتظار از سازمانی که بنابر آنچه که از بودجه عمومی برای آن لحاظ میشود انتظار دوری نیست، صدا و سیمای ملی نباید مانند خبرگزاریهایی که در پی منافع تجاری هستند عمل کند. حقیقتا از صدا و سیما انتظار میرفت که این حادثه را به یک سوژه برای جلب توجه مخاطب تبدیل کند؛ یا بعید هم نیست، بهانهای برای انتقام گیری سیاسی در شرایط کنونی باشد. خبر قتل شخصی توسط محمد علی نجفی اصلاح طلب سوژه داغی است برای جذب و هدایت مخاطب، برای سازمانی که این روزها از رنج کمبود مخاطب در عذاب است. البته این روش امروزه از رایجترین رویکردها برای افزایش مخاطب است، که در آن توجه چندانی به اخلاق حرفهای، رسالت رسانهای و نکات بسیار زیادی که درطی چندین سال تجربه در فضای مطبوعاتی شاهد نابود شدن آنها هستیم.
خبرنگار صدا وسیما بدون توجه به فرایند شکل گیری، تدوین و تکمیل پرونده اداره آگاهی، آلت قتل را به دست گرفته و مشغول شمردن فشنگهای داخل اسلحه است، بدون اینکه بداند دارد چه کاری انجام میدهد و خشونت عریان را برای مخاطبانش پخش زنده میکند. حتی اگر خود قاتل اعتراف کرده باشد که او قتل را انجام داده باز خبرنگار صدا وسیما که اطلاعاتی درباره چگونگی تشکیل پرونده ندارد نباید چنین کاری را جلوی چشم مردم انجام دهد. مگر اینکه غرضی جز جذب مخاطب و گرفتن ماهی از آب گلآلوده داشته باشد! کار صدا و سیما مصداق «هدایت (مهندسی) ذهن مخاطب» است.
این در حالی است که به گفته مایکل لوئو (Michael Luo) یکی از دبیران مجلهی "نیویورکر"، «حتی در سازمانهای خبریای که به این اصل «میزانِ پوششِ خبری را ارزشهای هیات تحریریه تعیین میکند (نه منافع تجاری)» پایبند هستند، ممکن است تصمیمگیری در مورد میزان توجه به این ارزشها برای دبیران نیز دشوار باشد»؛ یا حتی آنگونه که «آلن راسبریجر»، سردبیر پیشین «گاردین»، در کتاب "خبر فوری" بازسازی روزنامهنگاری و دلیل اهمیت آن از ورود تدریجی سنجهها به فرایندهای تصمیمگیری در روزنامهاش میگوید، به سختی میتوان تشخیص داد چه زمانی در حال مطلع کردن و چه زمانی در حال هدایت مخاطبان هستیم. به عبارتی دیگر اصلا، به سختی میتوان زمان تبدیل شدن قصدمان از مطلع کردن به هدایت کردن را تشخیص داد. بنابراین و با توجه به آنچه در بالا آمد قرار بر هدایت ذهن مخاطبان نیست، بلکه قرار بر این است که ما در بهترین حالت ممکن و با لحاظ استانداردهای موجود، مخاطب را مطلع کنیم چون قرار است دادهها یا اطلاعات ما را مطلع کنند نه هدایت!
آنچه گفتنی است اینکه رسانهها باید شهوت سبقت و سرعت خبر رسانی نسبت به دیگر رسانهها را کنار گذاشته و به ارزشها و معیارهای اصلی تحریریههای خود برگردند و تا میتوانند به آنچه به نام «خبر فوری» تولید میکنند وفادار باشند.
در پایان به حقیقت حدیثی اشاره خواهد شد که میتواند زبان گویای داستان نشر خبرِ ارتکاب قتل محمد علی نجفی سیاستمدار برجسته باشد؛ « مومن در احدی نمینگرد، مگر آنکه بگوید او ازمن بهتر و پاکیزهتر است».
خاص بوو