مساله فلسطین در توافق ایران و عربستان؛ نقطه ضعف یا قوت؟

مساله فلسطین در توافق ایران و عربستان؛ نقطه ضعف یا قوت؟

مونا ایزدی

 کارشناس حوزه بین‌الملل

توازن قوا در فلسطین

فلسطین

UN International Day of Solidarity with the Palestinian People ©Sadek Ahmed
 

صحنه‌ی سیاست در فلسطین امروز، معمولا به شکل دوقطبی فتح و حماس تصویر می‌شود. فتح از ریشه‌دارترین جنبش‌های آزادی‌بخش فلسطین است که توسط اولین نسل آوارگان فلسطینی تاسیس و در خلال جنگ ۱۹۶۷ به سردمدار مقاومت مسلحانه و بزرگ‌ترین شاخه‌ی سازمان آزادی‌بخش فلسطین (ساف) بدل شد. اما طی دو دهه‌ی بعد و تا حدی تحت فشار حامیان عرب، سران جنبش از مقاومت مسلحانه دست کشیدند و با امضای پیمان‌های اسلو۱ به سال ۱۹۹۳ و اسلو۲ به سال ۱۹۹۵، فلسفه‌ی وجودی خود را در مطالبه‌گری برای تاسیس دولت مستقل فلسطینی مطابق با قطع‌نامه‌ی ۲۴۲ شورای امنیت سازمان ملل بازتعریف کردند.

مطابق پیمان اسلو۲، تشکیلات خودگردان فلسطین تاسیس شد تا نقش دولت موقتی ۵ ساله را برای گذار به دولت مستقل فلسطینی ایفا کند. دقیقا مصادف با این زمان و پس از انتقاضه اول، حماس یا حرکت مقاومت اسلامی، به عنوان انشعابی از اخوان المسلمین مصر در فلسطین متولد شد. 

تشکیلات خودگردان که با گذشت نزدیک به ۳۰ سال و عدم تشکیل دولت مستقل، همچنان مهم‌ترین جلوه‌ی حاکمیت فلسطین به شمار می‌رود، تا سال ۲۰۰۶ در انحصار فتح بود.

در انتخابات سراسری این سال، که تحت نظارت سازمان ملل برگزار شد، حماس به پیروزی چشمگیری دست یافت و با کسب ۷۴ کرسی از مجموع ۱۳۰ کرسی، دولت اکثریت را به نخست وزیری اسماعیل هنیه تشکیل داد.

کشورهای غربی متحد اسرائیل که انتظار پیروزی یک گروه مسلح را نداشتند، تحریم‌های گسترده‌ای را علیه فلسطین اعمال و به رسمیت شناختن دولت قانونی آن را به پذیرش شروط سه‌گانه‌ی خلع سلاح، شناسایی اسرائیل و پایبندی به معاهدات صلح از جانب حماس موکول کردند. مسلما این شروط برای حماس غیرقابل پذیرش بود و فشار خارجی محمود عباس و فتح را واداشت تا در پی سرنگونی دولت حماس و بازپس‌گیری قدرت برآیند.

تنش‌هایی که در ادامه بین دو دسته‌ی فلسطینی درگرفت، به اخراج نیروهای فتح از نوار غزه توسط حماس انجامید و شکافی مزمن را، ناشی از حاکمیت دوگانه حماس در غزه و فتح در کرانه باختری، بر جامعه فلسطینی تحمیل کرد. 

از آن زمان تا به امروز و با هدف آشتی ملی، سلسله‌ای از مذاکرات بین دو طرف صورت گرفته که جمع‌ناپذیری خط‌مشی‌های دو گروه از یک‌سو و تغییر موازنه قوا به سود حماس و به زیان فتح از سوی دیگر، مانع حصول هر نتیجه‌ی معناداری از آن بوده‌است.

برای مثال طرفین تا سال ۲۰۲۱ چندین مورد سند آشتی ملی امضا و نهایتا تصمیم مشترکی اتخاذ کردند تا انتخابات سراسری، بعد از ۱۵ سال در سال ۲۰۲۱ برگزار شود. اما عباس در آوریل این سال به علت فقدان ضمانت از جانب اسرائیل درخصوص مشارکت ساکنان نواحی اشغالی کرانه باختری، انتخابات را لغو کرد. یک ماه بعد، در ماه مه، خالد مشعل در مصاحبه‌ای با میدل‌ایست آی با اطمینان خاطر از محبوبیت گسترده و بخت بالای حماس در انتخابات گفت و به طور ضمنی مدعی عبور فلسطینی‌ها از شیوه‌های فتح شد. اذعان مقامات اسرائیلی به روند رو به رشد شمار گروه‌های مسلح و اقدامات مسلحانه در کرانه باختری بر این مدعا صحه می‌گذارد.

روندی که اسرائیل در پاسخ به آن، به عملیات‌های ضربتی و دستگیری‌های هدفمند در کرانه باختری اکتفا و با بمباران گسترده‌ی غزه، عملا به فرماندهی نظامی این پیام را مخابره کرده‌است که هزینه خشونت در کرانه باختری را، غزه می‌پردازد. به عبارت دیگر، از دید مقامات اسرائیلی هم ابتکار مقاومت مسلحانه به طور فزاینده‌ای به حماس و غزه انتقال یافته است. 

ایران و فلسطین

به علت نقش پررنگ فلسطین در سیاست خارجی رسمی ایران، گروه‌های فلسطینی و علی‌الخصوص حماس همواره در معرض شکاکیت از جانب منتقدان ایرانی حکومت بوده‌اند. یکی از رخدادهایی که به این شکاکیت دامن زد جنگ سوریه و مواضع مقاومت فلسطین نسبت به آن بود.

در فاصله‌ی جرقه‌ی جنگ سوریه در مارس ۲۰۱۱ تا پیروزی مرسی در انتخابات ژوئن ۲۰۱۲، نیروهای اخوان‌المسلمین سیر تحولات منطقه را برای قدرت‌گیری مساعد یافتند و چشم امید داشتند تا به‌زودی اراده‌ی مردم و اسلام واقعی (اخوانی) بر حکومت‌های خودکامه فایق آید.

ترکیه و قطر نیز که شرایط را برای افزایش نفوذ منطقه‌ای خود به ضرر رقبایی چون سعودی و امارات مهیا دیدند، به حمایت از نیروهای اخوانی سراسر منطقه شتافتند.

حماس هم چندان از این قاعده مستثنی نبود و تصمیم نقل مکان خالد مشعل و دفتر سیاسی جنبش از دمشق به قطر در چنین فضایی گرفته شد. در شرایطی که از یک سو تقویت پایگاه اخوان در منطقه نویدبخش استقرار حکومتی همدل با فلسطین در مصر و گشایش در حصر مرگ‌بار نوار غزه از سمت مرز مصر بود و از سوی دیگر، ترکیه و قطر، اسد را به عنوان دشمن درجه اول چنین تحولی معرفی می‌کردند، حماس تصمیم دشواری گرفت و در فوریه ۲۰۱۲ رسما قطع روابطش را با متحد راهبردی‌ چند ده ساله یعنی سوریه‌ی اسد اعلام کرد.

در ادامه اختلاف حماس با حزب الله که حامی اسد بود در مواردی به موضع‌گیری‌های تند علیه یکدیگر هم کشیده شد. اما تمام این تحولات دوام زیادی نداشت. حکومت مرسی در عرض یک سال ساقط و سوریه به جولانگاه تروریست‌های تکفیری بدل شد.

در طی سال ۲۰۱۳ ملاقات‌هایی بین حماس و حزب‌الله و ایران صورت گرفت و در ماه‌های پایانی سال حزب‌الله و حماس از پیمانی برای تقویت محور مقاومت خبر دادند. باسم نعیم، رئیس وقت شورای روابط بین‌الملل در دولت حماس، اعلام کرد که روابط ایران و حماس هرگز به طور جدی مخدوش نشده، ملاقات‌های اخیر صرفا خون تازه‌ای به آن تزریق کرده بود. 

در نتیجه‌ی این تجربه، هنگامی که جنبش اخوان به حمایت از ائتلاف سعودی- اماراتی در جنگ یمن برخاست، حماس تا سال ۲۰۱۹ سکوت و در این سال نیز با اتخاذ موضع بی‌طرفانه‌، بر تعهدش به سیاست عدم مداخله در امور داخلی سایر دولت‌ها تاکید کرد.

برخلاف حماس، جهاد اسلامی فلسطین در اوج آشوب‌های منطقه هم هرگز دفتر مرکزی خود را از دمشق خارج نکرد. سران این گروه در سپتامبر ۲۰۱۹ به طور ضمنی اعلام کردند که در صورت تهاجم جدی اسرائیل به سوریه، پاسخ اسرائیل را با حملات موشکی خواهند داد و در خصوص جنگ یمن نیز بدون موضع‌گیری به نفع هیچ‌یک از اطراف، نفس جنگ را هم‌راستا با منافع اسرائیل عنوان کردند.

موضوع دیگری که به شکاکیت نسبت به رابطه ایران و فلسطین دامن می‌زند، مواضع تشکیلات خودگردان فلسطین است که می‌توان به عنوان یکی از نمونه‌های بارز آن به عزام الاحمد اشاره کرد. این وزیر سابق تشکیلات عرفات و عضو فعلی مجلس فلسطین، که در جوانی و در عراق بعثی مبارزات خود را آغاز کرد، در چند مورد موضع‌گیری‌هایی شدیدا ضد ایرانی داشته است. او از جمله، در دسامبر ۲۰۱۸ که ایران و حماس بعد از چند سال اختلافات مرتبط با جنگ سوریه، بر روابط قوی خود تاکید کردند، بهبود روابط حماس و ایران را مانع اصلی بر سر راه اتحاد ملی فلسطین برشمرد. همین شخص که از پیش از انقلاب ایران و به واسطه روابط مبارزان ایرانی و فلسطینی، رابطه نزدیکی با سازمان مجاهدین خلق ایران داشت، در برخی نشست‌های این گروهک از جمله همایش پرسروصدای سال ۲۰۲۱ شرکت کرد. او در سخنرانی خود در این نشست، از سازمان با تعابیری نظیر مقاومت ایران و تشکیلات پولادین یاد کرد و تا آنجا پیش رفت که مبارزه با حکومت ایران را هم‌چون مبارزه ۷۰ ساله فلسطین، جنگ علیه ظلم و ارتجاع خواند. این در حالی بود که در همین همایش، بزرگترین حامیان اسرائیل نظیر پمپئو حضوری پررنگ داشتند.

اما عزام الاحمد را نباید نماینده‌ی تمام جنبش فتح دانست. عباس زکی از اعضای کمیته مرکزی جنبش و نماینده سابق فتح در لبنان که مکررا مواضع قاطعی علیه جنایات اسرائیلی اتخاذ کرده، در سال ۲۰۱۶ در مصاحبه‌ای با المیادین شرکت فتح در نشست سازمان مجاهدین را جنایت خواند. زکی در نوامبر ۲۰۲۱ نیز مواضع تندی علیه عادی‌سازی کشورهای عربی گرفت و بن سلمان را مزدور ترامپ خواند. فتح همچنین از اولین بازیگران منطقه بود که به پیروزی اسد در جنگ سوریه اذعان کرد. از ابتدای ۲۰۱۹ اسد اعلام کرد که هیات‌های عربی برای بازسازی روابط دیپماتیک سفرهای مخفیانه به سوریه داشته‌اند، حال آنکه در این زمان فتح علنا و به‌صراحت از قصد محمود عباس برای سفر به دمشق خبر داده بود.

عربستان سعودی و فلسطین

عربستان سعودی از بدو تاسیس، به عنوان یکی از حامیان اصلی فلسطین مطرح بوده و از سلطنت ملک عبدالعزیز اعزام نیروهای نظامی به جنگ ۱۹۴۸، و ازملک فیصل تحریم نفتی در خلال جنگ ۱۹۷۳ را به میراث برده است. اما پیمان کمپ دیوید و مصالحه مصر، راه را برای آن‌ها هم در عقب‌نشینی از آرمان فلسطین باز کرد تا حمایت حکومتی از فلسطین را به کاغذبازی از مجاری بین‌المللی فروکاهند. از آن زمان و با وجود آنکه اوضاع اردوگاه‌های پناهندگان بدتر و اشغال سرزمین‌ها بیشتر شد، دولت‌های عربی از جمله سعودی به عقب‌نشینی ادامه دادند و سهم این کشورها در تامین بودجه آنروا نیز از ۸٪ در دهه ۱۹۸۰ به سطح فعلی ۳٪ تقلیل یافت. عربستان سعودی در دهه‌های اخیر برای اجتناب از برانگیختن حساسیت اسرائیلی‌ها، حتی کمک‌های مالی شهروندی را در مواردی با دور زدن بوروکراسی فلسطینی مستقیما به دفتر محمود عباس رسانده است. 

سعودی‌ها در تلاش برای حفظ موازنه بین فشار افکار عمومی از داخل و فشار اسرائیل از خارج، تا مدت‌ها ناگزیر از اتخاذ موضعی انفعالی در قبال مساله‌ی فلسطین بودند. اما این موضع در سال‌های اخیر و خصوصا در قبال مقاومت مسلحانه و در راس آن‌ حماس، به ایفای نقشی فعالانه‌‌ و منفی بدل شد. برای این تغییر می‌توان یک منشأ درونی و یک منشأ بیرونی قایل شد.

منشأ درونی به جابه‌جایی قدرت در شبه‌جزیره بازمی‌گردد. محمد بن سلمان از سال ۲۰۱۵ و به دنبال ولیعهدی، در صدد تثبیت قدرت خود در داخل و جلب منابع حمایتی از خارج برآمد. برخی چرخش‌های بی‌محابا را در سیاست‌ خارجی سعودی باید در راستای این کوشش بن سلمان برای جلب حمایت اسرائیل و آمریکا و بهره‌برداری حداکثری اسرائیل از این موقعیت برای تحمیل دستورکار خود به سعودی تفسیر کرد. برای مثال در تازه‌ترین مورد، سعودی در قبال عادی‌سازی روابط با اسرائیل، برای آمریکا شرط کمک به توسعه صنایع هسته‌ای خود را تعیین کرده که اگرچه به زعم برخی ناظران احتمال عادی‌سازی را به کل منتفی می‌کند، اما در عین حال از جسارت و آمادگی سعودی برای برداشتن گام‌هایی پرخطر و بی سابقه در همراهی با آمریکا و اسرائیل، مشروط به دریافت بهایی موجه حکایت دارد. 

منشأ بیرونی مرتبط با وضعیت اسرائیل در منطقه است. واقعیت محبوبیت و پایگاه قدرت حماس در فلسطین، بسیاری را تا سال ۲۰۱۱ به این نتیجه رسانده بود که حذف حماس از عرصه ی مقاومت فلسطین ممکن نیست. رسانه‌های غربی و بعضی نمایندگان مجلس انگلیس و چهره‌های مهمی نظیر برژینسکی اسرائیل را به گفتگو با حماس تشویق می‌کردند و اجماع عمومی بر این بود که صلحی برقرار نخواهد شد مگر آنکه از مسیر حماس بگذرد. اما برای اسرائیل که هر فلسطینی سلاح به دستی را، گرچه سلاحش سنگ باشد، همواره به عنوان تروریست معرفی کرده است، مذاکره با یک گروه مسلح قدرتمند نظیر حماس، خط قرمزی تخطی‌ناپذیر بود. بنابراین اسرائیل پیش از آنکه بتواند در روندی مشابه فتح، حماس را به سمت خلع سلاح کامل و سپس مذاکره از موضع ضعف بکشاند، باید در قدم اول این گروه را به قدر کافی تضعیف می‌کرد.

ناآرامی‌های منطقه برای اسرائیل این فرصت را به وجود آورد تا با بهره‌گیری از شکاف حماس و سایر اعضای محور مقاومت، به تضعیف نظامی این گروه بپردازد. به موازات تلاش‌های میدانی، رسانه‌های نزدیک به اسرائیل هم محبوبیت حماس را آماج حملات بی‌وقفه‌ی خود قرار داده و این دولت فلسطینی منتخب و قانونی را یک گروه تروریستی با هدف نسل‌کشی کور یهودیان معرفی کردند. برای پیش‌برد هردو وجه میدانی و رسانه‌ای این دستورکار در سطح منطقه، ولیعهد جاه‌طلب عربستان سعودی شریک قابل اتکایی از آب درآمد. 

یک جلوه‌ از همدستی سعودی با اسرائیل در هجمه‌ی رسانه‌ای علیه حماس، در نوامبر ۲۰۱۷ در جایی اتفاق افتاد که وزرای خارجه اتحادیه عرب در قاهره، حزب‌الله لبنان را گروهی تروریستی اعلام کردند. مقامات حماس از جمله موسی ابومرزوق این اقدام را به دو علت به شدت محکوم کردند. علت اول انحراف توجهات از اسرائیل به تقابل ساختگی سنی در برابر شیعه بود، و علت دوم و مهم‌تر این که رویه‌ی در پیش گرفته به زودی حماس و گروه‌های مقاومت فلسطینی را هم در زمره‌ی تروریست‌ها قرار می‌داد.

در واکنش به مرزوقی، موجی از افکارسازی سعودی در رسانه‌های اجتماعی به راه افتاد که چند محور مشخص را دربرداشت: تقابل منافع ملی‌گرایانه با آرمان فلسطین با هشتگ ریاض از قدس مهم‌تر است، تخریب حزب‌الله با استفاده از ادبیات حزب‌الشیطان و اتهام ریختن خون مسلمانان سوری، اشاره به حمایت مالی عربستان و قدرناشناسی فلسطینی‌ها، تقابل ارزش‌های لیبرال با ارزش‌های فلسطینی، نامربوط خواندن آرمان فلسطین و تقلیل آن به ابزار تامین منافع دیگران، برچسب دورویی و خیانت و شعارزدگی به حامیان فلسطین. 

ضربات سعودی به حماس ادامه یافت و با جنگ یمن تشدید شد. در ماه‌های آغازین ۲۰۲۰ تعداد زیادی از شهروندان فلسطینی ساکن سعودی به اتهام حمایت از حماس محاکمه شدند. بن سلمان در مواردی از کشورهای غربی و امثال ترکیه نیز که به شدت از تندروی‌های ترامپ در انتقال پایتخت اسرائیل به قدس و معامله قرن انتقاد کرده بودند، پیشی گرفت و با حمایت از این‌دست اقدامات آمریکا و اسرائیل که به اشغال و خلع سلاح فلسطین رسمیت می‌بخشید، عزم راسخ خود را در دنباله‌روی از اسرائیل به نمایش گذاشت. اما این آخرین تلاش‌های سعودی علیه مقاومت فلسطین در شرایطی صورت گرفت که یک دهه جنگ فرقه‌ای و باز شدن شکاف‌های مذهبِ شیعه-سنی و ایدئولوژیکِ اخوانی- سکولار جز فاجعه به بار نیاورده و منافع هیچ‌یک از طرف‌های درگیر را تامین نکرده بود. در سال ۲۰۲۲ با سفر حماس به سعودی و بازگشت اسد به اتحادیه عرب و مذاکرات ترکیه با سوریه و ایران، نقشه‌های اسرائیل برای سعودی یکی پس از دیگری نقش بر آب شدند.

فلسطین و توافق ایران و عربستان

رابطه‌ی گروه‌های فلسطینی با ایران اتحادی راهبردی‌ست که حتی شدیدترین فراز و فرود‌های یک دهه اخیر خللی به آن وارد نکرده‌است. در این یک دهه، جهاد اسلامی که موسس آن فتحی شقاقی متاثر از انقلاب ایران و از مریدان رهبر انقلاب بود، هرگز اقدامی در تعارض با منافع ایران در منطقه نداشت. حماس هم حتی در اوج اختلافات با حزب الله هرگز موضعی رسمی علیه ایران نگرفت. در بین نیروهای موثر فلسطینی‌، تنها بعضی اعضای تشکیلات خودگردان به علت وابستگی مالی به سعودی یا ترکیه و قطر و یا بعضا متاثر از عقبه‌ی ایدئولوژیک، حملاتی لفظی به ایران کرده‌اند که در هیچ مورد نماینده مواضع کل جنبش نبوده‌است.

در مقابل رابطه فلسطین با عربستان فراتر از رابطه فلسطین با سایر دولت‌های اسلامی نیست. عربستان سعودی با کمک مالی ناچیزی که به آنروا و دفتر محمود عباس می‌رساند، تاثیری بر اوضاع فلسطین به جز نفوذ معنوی ندارد. البته همین نفوذ معنوی هم بیش از آنکه اهرم فشار سعودی علیه گروه‌های فلسطینی باشد، اهرم فشار فلسطین علیه رهبران سعودی‌ست تا در دنباله‌روی از دشمنان فلسطین، بی‌گدار به آب نزنند.

چنان‌که در سال‌های گذشته اسرائیل حساب ویژه‌ای روی کمک عربستان سعودی باز کرد تا همان ترفندی را که یک‌بار در تضعیف فلسطین با تفرقه افکنی بین تشکیلات خودگردان و حماس به کار بسته و جواب گرفته بود، این بار با تفرقه افکنی بین جهاد اسلامی و حماس و سایر اعضای محور مقاومت، از یک‌سو، و ایجاد دوگانه‌های کاذب آرمان فلسطین و منافع ملی کشورهای منطقه از سوی دیگر، پیاده‌سازی کند. عربستان سعودی اما جز در برهه‌ای کوتاه، بی‌اعتباری و هزینه‌‌های گزاف خیانت به فلسطین را تقبل نکرد. 

به نظر می‌رسد برآیند نیروهای منطقه‌ای در پایان یک دهه‌ی پرتلاطم، دولت‌های درگیر را به این اجماع رسانده‌ است که هرگونه بی‌ثبات‌سازی در منطقه جز یک بازی همه‌سر باخت، و توافق ناگهانی ایران و عربستان نیز جز مهر نهایی و رسمیت‌بخش بر این واقعیت نیست.

روی‌ آوردن به چین به عنوان قدرتی که برخلاف آمریکا نفعی در تسلیحاتی کردن شکاف‌های طبیعی در منطقه ندارد و به سعودی امکانات بیشتری برای امتیازگیری از غرب و تامین اهداف بلندپروازانه‌اش بدون دشمن سازی از محور مقاومت و همدستی با اسرائیل و تضعیف فلسطین می‌دهد، بدون این اجماع ممکن نبود.

پیشتاز این اجماع هم فلسطینی‌هایی بودند که همواره بیشتر و پیشتر از همه از تلاطم‌ها ضربه خورده‌اند.

در یک جمع‌بندی کلی، تجربه‌ی یک دهه اخیر و هوشیاری برآمده از آن به مثابه‌ی حجتی بر گروه‌های فلسطینی بوده است تا خود را از حمایت قابل‌اتکاترین متحد خود ایران محروم و نسبت به ماجراجویی‌های عربستان سعودی آسیب‌پذیر نسازند. بنابراین و با توجه به وابستگی متقابل انسجام داخلی فلسطین و انسجام کلی منطقه، انتظار می‌رود در سال‌های آینده، فلسطین درجهت حفظ توافق ایران و سعودی، در جایگاه مولفه‌ای قوام بخش عمل کند و تلاش‌های احتمالی اسرائیل و متحدان فرامنطقه‌ای‌اش را در گسل‌سازی از مساله‌ی فلسطین و تبدیل آن به نقطه ضعف روابط ایران و عربستان سعودی عقیم بگذارد.

 

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها