خاورمیانه و مرخصی از تاریخ
فرهاد قنبری
فعال رسانهای
یکی از بدیهیترین و بنیادیترین شروط ایجاد جامعهٔ انسانی، سازش و پذیرش نیروها و گروههای اجتماعی مختلف از سوی یکدیگر است. شرط اولیهٔ بقای یک جامعه این است که افراد و گروههای اجتماعی با اعتقادات، رسوم، عادات و فرهنگهای مختلف و حتی مخالف بتوانند خواستهها و مناسک خود را بدون ترس، خشونت و توهین به یکدیگر به جای آورند.
البته رسیدن به این بدیهیات و فهم آن پروسه سخت و طولانیمدتی است و جوامع غربی هم پس از دهههای طولانی جنگهای مذهبی و نژادی به آن دست یافتند و توانستند جامعهٔ مدنظر خود را که در آن هرکسی با هر مسلک و عقیدهای آزادانه به زندگی بپردازد، بنا نمایند. جوامع غربی این دستاورد را با تجارب تلخی مانند قتل و عام "سن بارتُلومی*"، جنگهای ملیگرایانه و هویتی و در نهایت جنایت هولوکاست به دست آورده و با دقت و تلاش فراوان هم برای پاسداشت آن همت گمارده است. امروزه در یک جامعهٔ غربی ممکن است در یک آپارتمان چند طبقه، یک فرد کشیش، یک آرمانگرای مارکسیست، یک خانوادهٔ مسلمان و یک دگرباش و ... زندگی کنند. البته در چنین جوامعی افراد هیچ نیازی برای احترام گذاشتن به عقیدهٔ دیگری احساس نمیکنند و چه بسا در طول سال یک بار هم با یکدیگر دیالوگ نداشته باشند، اما همینکه کاری به کار یکدیگر ندارند و مزاحمتی برای هم ایجاد نمیکنند برای حفظ بنیانهای جامعه کافیست.
جوامع خاورمیانه از این لحاظ شاید هنوز در قرن شانزدهم اروپا به سر میبرد و هنوز جنگهای قومی و مذهبی وجه بارز این جوامع به شمار میرود. [مسئلهای که در فرانسه در سال ۱۵۹۸ و پس از جنگهای طولانیِ مذهبی با اعلامیهٔ نانت حل شد و کاتولیکها و پروتستانها ملزم به پذیرش یکدیگر شدند]. خاورمیانه کاملاً در تضاد با یک جامعهٔ توسعهیافته است و هنوز در هیچکدام از کشورهای این منطقه مفهوم «شهروند» به معنای مدرن آن درک نشده است. در خاورمیانه تقریبا تمام گفتمانهای حاضر در عرصهٔ سیاسی و اجتماعیِ جوامع مختلف دچار «خشونت گفتمانی» هستند و هر گفتمان بیشتر از آنکه دنبال تثبیت و به رسمیت شناختن خود باشد به دنبال نفی و انکار و حذف گفتمانهای دیگر است. در افغانستان درگیری پَشتون و تاجیک و هَزاره و سنی و شیعه سالهاست که ادامه دارد و این کشور را به لانه و مأمن تروریستها تبدیل کرده است. در عراق و سوریه و یمن و پاکستان دهههاست که جنگ قومی و مذهبی در جریان است. تجزیهطلبی با اتکا به اسلحه و ترور هنوز نقش پررنگی در معادلات سیاسی منطقه دارد. جریانها و گروههای سیاسی در یکایک کشورهای این منطقه به دنبال حذف کامل رقیب به شیوههای مختلف از زندان و اعدام و ترور تا حبس و حصر و ... هستند. گروههای بنیادگرای دینی با نامها و نشانهای مختلف برای خود جولان میدهند و در کل هرکسی که به قدرتی میرسد و گروهی پیرو مییابد خود را نمایندهٔ خدا و رسول خدا مینامد و سعی در گسترش قلمرو خود با شمشیر و اسلحه و ... مینماید.
با چنین روندی باید اذعان کرد که خاورمیانه در مرخصیِ طولانی مدت خود از تاریخ به سر میبرد و به نظر هم نمیرسد که به این زودیها قصد ورود به جریان تاریخ و ایجاد "دولت_ ملت" و نظام سیاسی مدرن که در آن حقوق تمام شهروندان به رسمیت شناخته میشود و جامعه و ملت و دولت با یکدیگر به آشتی و تفاهم رسیده باشند، وجود داشته باشد.
*سرکوب گسترده و خونین پروتستانهای فرانسوی در جریان جنگهای مذهبی در سال ۱۵۷۲. این فاجعه به دست شارل نهم، پادشاه وقت فرانسه رخ داد. برپایهٔ آمارها در طول چند روز، شماری بین ۱۰ هزار تا ۷۰ هزار پروتستان کشتار شدند. این رخداد بهسبب همزمانی با روز سن بارتُلومی در سالنامههای مسیحی به این نام خوانده شد.
ارسال نظر