آیا فناوری ما را خواهد کشت؟
فناوری هم مثل هر چیز انسانی دیگری، جنبههای مثبت و منفی دارد. جنبههای مثبت آن را همگی میبینیم و میشناسیم. جنبههای منفی فناوری هم در طول زمان در کنار هر فناوری جدید ظهور خواهند کرد.
یکی از جنبههای منفی فناوری که با ظهور پیشرفت هوش مصنوعی قویتر هم شده است، خطر آن برای حیات انسانی است. این است که ما مطمئن نیستیم فناوری که امروز آن را توسعه میدهیم روزی به نابودی ما منجر شود یا نه.
پارادوکس فرمی
یکی از مباحثی که سالها در جریان است، کشف حیات هوشمند فرازمینی است. علیرغم تلاشهای فراوان و گوناگونی هم که در طی این سالها انجام گرفته، هنوز نه حیات هوشمند و نه حیات غیرهوشمندی در هیچ سیاره دیگری کشف نشده است. البته یکی از دلایل این مسئله، مشخصا این است که ما تازه چند سال است که توانستهایم سیارههای فراتر از منظومه شمسی را ببینیم.
دانشمندان زیادی پیش از این درباره علت این کشف نکردن حیات هوشمند فرازمینی فکر کردهاند. مشکل اینجاست که ما میدانیم میلیاردها میلیارد ستاره و سیاره در کیهان وجود دارد. بیشتر این سیارهها بسیار قدیمیتر از زمین هستند. به همین دلیل خیلی عجیب است که هیچ حیاتی روی آنها نباشد.
وجود اینهمه سیاره در کنار این نکته که حیات هوشمندی غیرزمینی وجود ندارد یا ما نتوانستهایم کشف کنیم، پارادوکس فرمی نام دارد.
در پاسخ پارادوکس فرمی دلایل متعددی مطرح شده است. فاصله بسیار دور ستارهها و کهکشانها و خوشههای کهکشانی یکی از این دلایل کشف نشدن حیات هوشمند فرازمینی است.
تلسکوپ رادیویی وستربروک سینتسیس (Westerbork Synthesis)
موانع طبیعی مثل فجایع زمینشناختی یا فجایع حاصل از شهابسنگها که میتوانند حیات هر سیارهای را پیش از پیشرفت کافی آن از بین ببرند، دلیل دوم است.
اما یکی دیگر از دلایل هم خود پارادوکس دارد. دلیل سومی که برای نبود حیات هوشمند فرازمینی در کیهان مطرح میشود، پیشرفت فناوری است. ایده این است که پیشرفت فناوری در ترکیب با مشکلات و درگیریهای دیگری که موجود زنده بین خود دارند، در نهایت باعث شده است که حیات هوشمند در سیارههای دیگر از بین برود و ما نتوانیم آنها را کشف کنیم؛ یعنی فناوری این موجودات هوشمند فرازمینی بهجایی رسیده است که باعث از بین رفتن خود همین موجودات شده است.
با در نظر گرفتن این نکته، این مسئله در مورد ما انسانها هم مطرح میشود. آیا فناوری روزی میتواند بشر را از بین ببرد؟ البته بهتر است این سوال را اینگونه بپرسیم که «فناوری چگونه میتواند ما را از بین ببرد؟»
بحران فناوری و آدمهای کند
شکی نیست که فناوری بهسرعت در حال رشد است. سرعت پردازشی کامپیوترها در طول ۵۰ سال گذشته یک تریلیون (هزار میلیارد) برابر شده است.
این در حالی است که آدمها تقریبا ثابت هستند. مشخصا به علت تکامل انسانها نیز تغییر میکنند؛ اما سرعت تغییرشان در مقایسه با فناوری که آنها میسازند چندان زیاد نیست. در طول پنجاه سال گذشته میزان هوش، توانایی و سرعت حرکت ما آدمها خیلی تغییر نکرده است.
اگر نوزادی را که هزاران سال پیش متولد شده است، به زمان حال بیاوریم و در دنیای امروزی بزرگ کنیم، احتمالا تفاوت چندانی بین او و بقیه آدمهای اطرافمان نیابیم. شاید متوجهش هم نشویم.
هر چه فناوریها بهتر و پیشرفتهتر میشوند، به نظر میآید آدمها بخشی از هوش خود را از دست میدهند. وابستگی شدید زندگی امروز ما به فناوری، نشانی از این قضیه است.
سفر کردن و مسیریابی در منطقهای ناآشنا بدون نقشه گوگل، به خاطر سپردن شماره تماس دوستانمان، وابستگی ما به گوگل برای آگاهی از هر چیزی و خیلی چیزهای دیگر نمونههایی از این هستند که بدون آنها، بسیاری از آدمهای امروز عملا بهدردنخور خواهند شد.
ماشین مسابقهای که با هوش مصنوعی رانده میشود
چون ما امروزه بخشی زیادی از پردازش ذهنمان را به گوشیها میسپاریم، آرامآرام ذهن ما تضعیف میشود؛ زیرا ذهن هم مثل دیگر اعضای بدن است. وقتی کمتر از آن کار بکشی، بدن ما دیگر دلیلی برای حفظ آن نخواهد داشت و آن را بهحدی تضعیف خواهد کرد که فقط پاسخگویی نیازهایی باشد که معمولا برای آن استفاده میشود؛ زیرا در این حالت انرژی کمتری لازم خواهد بود.
به همین دلیل هم هست که وقتی کسی از مغزش زیاد کار بکشد و زمانی برای کار کشیدن از عضلههایش صرف نکند، عضلههایش تضعیف میشوند و برعکس کسی که از عضلههایش زیاد کار بکشد و فرصت کافی برای کار کشیدن از مغز خود نداشته باشد، مغزش ضعیف میشود.
این فرآیند حتی پس از کشف آتش هم روی داده است. پیش از کشف آتش فک انسانها بزرگ بود و ماهیچههای قوی داشت؛ اما پس از کشف آتش و استفاده از آن برای پخت غذا، دیگر لازم نبود برای جویدن غذا نیرو و انرژی زیادی صرف کنیم.
به همین دلیل در طول زمان ماهیچههای فک ما تضعیف شد، اندازه استخوان فک کوچک شد و جای بیشتری برای مغز باز کرد و همچنین انرژی اضافی حاصل از غذا که قبلا برای جویدن و هضم غذا استفاده میشد، برای رشد مغز و هوشمندتر شدن انسانها به کار رفت.
این قضیه در نهایت بهجایی میرسد که آدمها فناوری و محصولات فناوری را جذابتر از دیگر انسانها مییابند. اتفاقی که البته همین امروز هم افتاده است و در جمعهای انسانی خیلیها در گوشی خود فرو میروند. آدمها دوست ندارند کلافه شوند و در این راستا فناوری برای آنها مفرحتر از دیگر آدمهاست.
ورزشهای رباتیک
آدمها بهدلیل محدودیتهای فیزیکی که دارند، از جایی به بعد دیگر نمیتوانند قویتر و سریعتر باشند. هنوز که هنوز است که کسی نتوانسته است رکورد یوسین بولت را در دوی سرعت بکشند؛ اما مشخصا رباتها میتوانند. احتمالا ما روزی شاهد آن باشیم که در ورزشها نیز رباتها جای انسانها را بگیرند و دنیایی شبیه آنچه در فیلم فولاد واقعی (Real Steel) به نمایش درمیآید، ساخته شود.
بوکس رباتیک
ورزشهای رباتها میتواند خشنتر و سریعتر و ازاینروی جذابتر باشد؛ مثلا در مسابقات فرمول یک این هوش مصنوعی باشد که بهجای انسانها رانندگی میکند. جذابیت چنین اتفاقی در این است که اولا دیگر انسانها آسیب نمیبینند و از آنسو رباتها میتوانند بدون نگرانی از مرگ و محدودیتهای دیگر دیوانهوار مسابقه بدهند.
شاید هم آدمها به رانندههای از راه دوری تبدیل شوند که روی صندلی خود بنشینند و رکورد سرعت فرمول یک را جابهجا کنند.
بیکاری و نابودی
همان طور که بارها نیز در آکادمی تجارتنیوز راجع به آن بحث کردیم، فناوری و بهخصوص هوش مصنوعی میتواند به بیکاری منجر شود. با اینکه همین فناوریهای جدید شغلهای جدید نیز درست میکنند، اما اولا تعداد آنها زیاد نیست و از آنسو بیشتر این شغلهای جدید ردهبالا هستند و خیلیها مهارت و دانش لازم برای آنها را ندارند.
از آنسو هوش مصنوعی و فناوری هر روز پیشرفتهتر میشود و در نتیجه بعید نیست که در آینده بتواند شغلهای پیچیدهتر را نیز بگیرد.
یکپارچگی با فناوری
همه اینها ما را در نهایت به یک نقطه میرساند. مشخصا با سرعت پیشرفت فعلی، بعید است که انسانها بتوانند در پیشرفت و ارتقا بهپای فناوری برسند؛ اما یک راه برای بهبود و تقویت انسان و بدن انسان وجود دارد. آن هم این است که ما با فناوری یکپارچه شویم.
سایبورگها (Cyborg) یا انسانهای نیمهماشینی که در فیلمهای علمی تخیلی میتوانید ببینید، البته غیرواقعی هستند و احتمالا هم هیچوقت عملی نشوند؛ اما ایده پشت آنها بسیار واقعی است. شاید هم همین امروز اجرایی شده است.
جامعه انسانی از هر لحاظی در طول دو قرن گذشته پیشرفت بسیاری داشته است. رشد اقتصاد و رفاه، افزایش امید به زندگی و میزان سلامتی چیزهایی هستند که در این مدت واقعا رخ دادهاند؛ اما دقیقتر که نگاه کنیم، آنچه ما را به اینجا رسانده است، نه «پیشرفت انسانها» بلکه «پیشرفت فناوری» است؛ یعنی اینها همه حاصل رشد فناوریهای گوناگون در حوزههای مختلف است. فناوری که ما همین امروز هم شدیدا با آن وابسته هستیم و شاید هم با آن یکپارچه شده باشیم.
اگر به ترندهای فناوری در این چند سال گذشته نگاه کنید، خصوصا وقتی اکوسیستم یکپارچهای مثل اپل را در نظر بگیرد، یکی از مسائل مهم موردتوجه، ایجاد یک تجربه کاربری یکپارچه است.
هماهنگسازی اطلاعات در دستگاههای مختلفی مثل گوشی، ساعت هوشمند و کامپیوتری که یک اکانت گوگل دارند، امکان استفاده از گوشی در کامپیوتر، انتقال خودکار فایلها بین دستگاههای مختلف و بسیاری از چیزهای دیگری که در آینده به وجود میآیند، در تلاش برای یکپارچهسازی فناوریها و ایجاد یک تجربه کاربری بلادرنگ هستند که در آن کاربر بتواند بهراحتی و بدون اختلال، بین این وسایل مختلف جابهجا شود.
این یکی از دلایلی است که چرا تلویزیونهای سهبعدی یا عینکهای سهبعدی هیچوقت نتوانستند به وسایلی همگانی تبدیل شوند.
حتی فناوریهایی مثل شارژ بیسیم یا کنار گذاشتن جک هدفون در گوشیها در نهایت باعث کاهش فروش هدفونهای سیمی میشود، بخشی از همین فرآیند است.
فناوری عصبی
همه اینها به مسیری میروند که روزی سیم، گوشی، هدست سهبعدی، تلویزیون سهبعدی، ساعت هوشمند و خیلی چیزهای دیگر کنار بروند و جای خود را به رابطهای مغزی بدهند در آن تبادل اطلاعات مستقیما با مغز ما صورت پذیرد. ابزارهایی که مغز ما را به ماشینها و ابزارهای ما وصل میکنند.
قضیه اینجاست که مغز ما میتواند با سرعت بالایی دادهها را پردازش کند؛ اما مشکل اینجاست که وقتی ما میخواهیم این اطلاعات را به دیگری منتقل کنیم، ابزارهای انتقال اطلاعات یعنی گفتار و نوشتار یا ناقصاند یا کندند.
در نتیجه حرکت بعدی، پس از ماشینهای باقابلیت دریافت دستورهای صوتی، به سوی ابزارهایی که میتوانند مستقیما به مغز ما متصل شوند.
شاید روزی هوش مصنوعی نخواهد ما را از بین ببرد، اما اگر فکری برای ایجاد روشهای بهتر و ارتقای انسانها نکنیم، مطمئنا عقب خواهیم ماند.
به همین دلیل هم هست که ایلان ماسک، شرکت نیورالینک (Neuralink) در سال ۲۰۱۶ تاسیس کرده است. هدف نیورالینک هم این است که بتواند با ماشینهایی که همین امروز هم ساختهاند، چندین هزار الکترود را در مغز انسان بکارند تا بتوانند ارتباط مستقیمی مغزی ایجاد کنند.
نیورالینک رباتی ساخته است که میتواند الکترودهای بسیار ظریف را با دقت زیادی در بخشهای مختلف مغز نصب کند. نیورالینک قصد دارد با این الکترودها، از مغز داده دریافت و به آن داده وارد کند.
موشی که شرکت نیورالینک به مغز آن یک پورت یواسبی وصل کرده است.
با اینکه چنین فرآیندی کمی ترسناک به نظر میآید، اما در قیاس با جراحی مغز که در آن جمجمه را باز میکنند، بسیار ایمنتر است. چنین عملیاتی، زخمی ایجاد نمیکند، لازم نیست موی سر تراشیده شود و میتواند فقط در ۴۵ دقیقه انجام شود.
در حال حاضر نیورالینک این فناوری را روی موشها آزمایش کرده است و ۳۰۷۲ الکترود در مغز آنها کاشته که فعلا تعدادی از آنها به یک پورت USB-C متصل هستند. نیورالینک توانسته با این پورت یواسبی، فعالیتهای مغزی موش را دانلود کند.
هدف کوتاهمدت نیورالینک، کمک به بیمارانی است که دچار مشکلات مغزی هستند و مثلا نمیتوانند با دنیای بیرون ارتباط بگیرند. مثل بیماران ALS؛ اما هدف نهایی نیورالینک، ارتقای انسانها است.
در نتیجه این فناوری، انسانها دیگر از هوش مصنوعی استفاده نخواهند کرد، بلکه با هوش مصنوعی یکی خواهند شد.
مغزها و کامپیوترهای یکپارچه
وقتی چنین واسطهای مغزی ایجاد شدند، مغز ما میتواند مستقیما با اینترنت ارتباط داشته باشد، در آن داده ذخیره و دریافت کند. همراهی هوش مصنوعی با آن هم با باعث میشود که مثلا هوش مصنوعی بسیار قبلتر از بروز نشانههای بیماری، بتواند وجود بیماریها مغزی مثل زوال عقل را تشخیص دهد.
در این حالت وقتی بخواهید با کسی تماس بگیرید، لازم نیست گوشیتان را باز کنید. فقط کافی است در ذهن خود بخواهید که چنین کاری انجام دهید.
وقتی هوش مصنوعی با انسانها همراه باشد، دیگر نفهمیدن زبان دیگر انسانها معنی نخواهد داشت؛ زیرا هوش مصنوعی میتواند همزمان گفتار آنها را ترجمه و به شما منتقل کند.
بازوی رباتیک دستگاه کاشت الکترود در مغز که توسط نیورالینک توسعه داده شده است.
یادگیری هم مثل امروز نخواهد بود که بخواهید کتاب بخوانید و کلی ویدئو ببینید، فقط کافی است دادههای مبحث خاصی را در مغز خود دانلود کنید.
مشخصا به این راحتیها نمیتوان چنین فناوری را همگانی کرد؛ اما وقتی این فناوری بهاندازه کافی توسعه یابد، بیمارانی که دانش پزشکی نتوانسته درمانی برایشان ارائه دهند، به سراغ نیورالینک خواهند آمد. چنین بیمارانی به نیورالینک امکان خواهند داد که فناوری خود را مورداستفاده قرار داده و آن را بیشتر توسعه دهد.
این قضیه باعث آشنایی بیشتر بقیه افراد با این فناوری و گسترش آن خواهد شد.
آیا فناوری و هوش مصنوعی انسانها را خواهد کشت؟
گفتیم که در آینده آدمها بسیار با هوش مصنوعی یکپارچه میشوند. این قضیه ما را به این پرسش هم میرساند که آیا فناوری زندگی را راحتتر خواهد کرد یا انسانها را خواهد کشت؟
با اینکه نمیتوانیم خیلی درباره پاسخ این سوال مطمئن باشیم، اما باید شدیدا با احتیاط سراغ هوش مصنوعی برویم.
مسئله این است که هوش مصنوعی که امروزه ساخته میشود، نه با هدف استفاده محدود و نه برای کارهای محدود ساخته میشود. شرکتها تلاش میکنند بهترین، تواناترین و قدرتمندترین سیستم هوش مصنوعی ممکن را بسازند. حتی هوش مصنوعی بسازند که خود بتواند هوش مصنوعی دیگری بسازد.
کل نکته در هوش مصنوعی این است که خود میتواند یاد بگیرد. یکی از بهترین مثالها از این توانایی یادگیری بازی قایمموشکی است که شرکت OpenAI ساخته است. میتوانید ویدئو آن بازی را روی لینک آن تماشا کنید.
چندان نمیخواهیم در مورد این ویدئو صحبت کنیم؛ اما بهتر است آن را تماشا کنید. وقتی این ویدئو را ببینید، احتمالا شما هم به این میرسید که توانایی هوش مصنوعی در یادگیری از هزاران شرایط و داده گوناگون، هم جالب است و هم ترسناک.
تصور کنید که روزی به هر دلیل چنین سیستم هوشمندی تصمیم بگیرد که انسانها را نابود کند. وقتی توانایی یادگیری و تفکر استراتژیک آن را میبینیم، عجیب نیست که به این فکر کنیم که روزی هوش مصنوعی انسانها را از بین ببرد.
همه اینها به این دلیل است که یادگیری بسیار قدرتمندتر از هر چیزی دیگری مثل برنامهنویسی برای کامپیوتر و ربات است. موجودی که یاد میگیرد، میتواند کارهایی را انجام دهد که فکرش را هم نمیکردیم.
حتی سپردن کارهای بیخطر به هوش مصنوعی میتواند مشکل ایجاد کند. فرض کنید که ما یک هوش مصنوعی ساختیم که قرار است عدد پی را با بیشترین دقت حساب کند.
این سیستم در نهایت متوجه خواهد شد که برای این کار باید در همه سطح زمین کامپیوتر نصب کند. وقتی چنین هدفی برایش تعیین شد، به فکر از بین بردن موانع تحقق این هدف خواهد بود. هوش مصنوعی انسانهایی که مانع ساخت کامپیوترهای بیشتر هستند را از بین خواهد برد.
هوش مصنوعی ترسناک و هوش طبیعی ترسناکتر
وقتی صحبت پایان نسل انسان بهواسطه فناوری و هوش مصنوعی میشود، مشکل فقط خود هوش مصنوعی نیست. مشکل میتواند از انسانهایی باشد که از هوش مصنوعی استفاده میکنند.
اگر یک یا چند سیستم هوش مصنوعی بسیار قدرتمند ساخته شوند و کنترل یکی از اینها به دست یک گروه یا فرد نادرست بیفتد، عجیب نیست که کارهای چنین فردی کل زمین را از بین ببرد.
یعنی جنبه ترسناکتر هوش مصنوعی، نه خود هوش مصنوعی بلکه هوش طبیعی است که میتواند برای آن هدفهای خطرناک تعریف کند.
یک جنبه دیگر هم این است که فرض کنید ما سیستمی ساختهایم که مغز ما را به کامپیوتر و شبکه وصل میکند. وقتی مغز ما به اینترنت و کامپیوتر وصل شود، مطمئنا کسانی پیدا خواهند شد که تلاش میکنند بدافزار یا ویروسهایی برای آن بسازند.
مثل ویروسهای طبیعی، یک ویروس کامپیوتری که کنترل مغز آدمها را به دست گرفته، میتواند بهراحتی او را وادار به کارهایی کند که به فاجعه منجر شوند؛ مثلا میتواند مغز اپراتورهای موشکهای هستهای دنیا را هک کند و کاری کند همه آنها موشک هستهای به همه جای جهان بفرستند. فکر میکنم این کار دیگر آخرین اقدامی باشد که بشر قبل از مرگش میتواند انجام دهد.
کلام آخر هم اینکه اگر دوباره برای شما هم این سوال پیش آمد که بقیه موجودات هوشمند کیهان کجایند، وقتی متوجه شدید که ما تنها موجود هوشمند کیهان هستیم، به این فکر کنید که شاید آنها زیادی هوشمند بودند. ما هم میدانیم که هوش زیادی چندان خوب نیست.
ارسال نظر