احمد زیدآبادی در گفتگو با مستقل آنلاین:

فاصله گرفتن از قدرت منجر به بازگشت اعتبار اجتماعی اصلاح‌طلبان می‌شود

چیزی که در حال رخ دادن است پایان جهان نیست

احمد زیدآبادی میگوید: فاصله گرفتن از قدرت در ایران منجر به بازگشت اعتبار اجتماعی اصلاح‌طلبان است و می‌تواند یک سرمایه اجتماعی را انباشت کند و با تکیه به آن سرمایه اجتماعی نقش بازی کند. گرچه این حکومت هم با تجربه‌ای که با یکدست کردن می‌کند خودش مشمول تغییرات جدی می‌شود که صف بندی‌ها را به هم می‌زند و شاید برخی از همین اصلاح‌طلبان را به مشارکت در قدرت دعوت کند.

فاصله گرفتن از قدرت منجر به بازگشت اعتبار اجتماعی اصلاح‌طلبان می‌شود

امیرحسین جعفری/روزنامه نگار

 

روند جاری انتخابات در شرایط فعلی حدودا قابل حدس است و مانند انتخابات‌های پیشین تبلیغات و زمان منتهی به انتخابات دیگر هیجانی مبنی بر ابهام انتخابات رئیس جمهور وجود ندارد. در این شرایط دیگر به مرور وارد بحث آینده‌نگری سیاسی در دولت بعد خواهیم شد که موضع و رفتار آن‌ها نسبت به سیاست خارجی، اقتصاد، فرهنگ، آزادی‌های اجتماعی و احزاب چیست؟ به همین جهت گفتگو کردیم با احمد زیدآبادی، روزنامه نگار و فعال سیاسی که مشروح آن را می‌خوانیم:

 

با فرض پیروزی جناح اصولگرا در انتخابات، سیاست خارجی ما دچار چه تحولی خواهد شد؟ آیا آمریکایی‌ها با به قدرت رسیدن یک دولت تندرو در ایران رفتار خود را تغییر خواهند داد؟

این بحث تندرو و کندرو که در داخل جامعه سیاسی ایران مطرح هست در بین آمریکایی‌ها چند وقتی‌ست که موضوعیت خود را از دست داده است، آن‌ها فکر می‌کنند رئیس جمهور از هر جناحی باشد تصمیم گیرنده‌ی اصلی در حوزه سیاست خارجی نیست بنابراین می‌خواهند روابط خود را با چیزی به نام نظام جمهوری اسلامی با تمام خصوصیاتی که دارد تنظیم کنند.

بنابراین به خودی خود یک دولتی که سر کار می‌آید از هر جناحی هم که باشد چندان تاثیری بر رفتار و سیاست آمریکا نسبت به ایران ندارد.

 

جامعه‌ی مدنی ایران و نیروهای سیاسی در دولت بعدی چه موقعیتی پیدا می‌کنند؟ آیا نگرانی بسته‌تر شدن فضای سیاسی حقیقت دارد؟

دو سناریو در این زمینه قابل بررسی است. سیاست فعلی نظام این است که در همه‌ی نهادها مسئولین از نیروهای وفادار به خودش باشند و بنابراین در حال بستن راه مشارکت برای افراد فاصله‌دار با دیدگاه‌های خودش است اما به‌نظر می‌آید همزمان با این اتفاق در حوزه مدنی مقداری هم برای مثلا آزادی بیان و بحث‌هایی از این قبیل در حال کاهش برخی سخت گیری‌های مرسوم است. نتیجتا اگر نیروهای سیاسی داخل ایران اصرار داشته باشند به اینکه دوباره در قدرت سهیم شوند و بخواهند دولت را مرتبا نقد کنند و سیاست‌ورزی روزانه داشته باشند با فشار بیشتری رو به رو خواهند شد اما اگر قید حضور در قدرت را بزنند و سعی کنند از یک موضع مدنی و با تکیه بر حل مسائل و مشکلات عینی کشور سیستم را نقد کنند فکر کنم فضا مقداری برای آن‌ها باز شود و این بستگی به عملکرد همه‌ی این نیرو ها دارد. به هرحال همانطور که ممکن است خطراتی در پیش باشد یک فرصت‌هایی هم در پیش است و همه‌ی این‌ها بستگی به مجموعه‌ی آگاهی و عملکرد نیروهای سیاسی و مدنی دارد.

 بحث ایجاد جایگاه نخست وزیری و حذف ریاست جمهوری که آقای حجاریان نیز به خطر آن اشاره کردند چقدر به واقعیت نزدیک است؟ و چقدر امکان پذیر است؟

این مسئله هیچ نسبتی با واقعیت ندارد به دلیل اینکه تغییر سیستم از ریاستی یا نیمه ریاستی به پارلمانی نیازمند اصلاح قانون اساسی است

و اصلاح قانون اساسی نیز نیازمند رفراندوم است

و فضای عمومی جامعه برای برگزاری رفراندوم مناسب نیست.

بنابراین این راهیست که حکومت نمی‌خواهد برود و نخواهد رفت اما دوگانگی بین نهادهای حاکم را از طریق همین تشدید نظارت شورای نگهبان عملی می‌کند. یعنی رئیس جمهوری بیاید که رایی هم بگیرد اما هم سو با نهاد‌های دیگر باشد و از این طریق به هدف خود می‌رسند و قرار نیست که ریاست جمهوری حذف شود و نخست وزیری بیاید گرچه عملا اگر این اتفاق می‌افتاد هم مشکلی ایجاد نمی‌کرد ولی اساسا بحثی که آقای حجاریان اشاره کرد به‌نظر اتفاق نمی‌افتد.

در دولت بعدی اصلاح‌طلبان چه موقعیتی پیدا می‌کنند؟ فعال‌تر می‌شوند یا کارکرد سیاسی خود را از دست می‌دهند؟

دقیقا بستگی به خودشان دارد و اینکه ارزیابی آن‌ها نسبت به شرایط چه باشد. فاصله گرفتن از قدرت حاکم در ایران منجر به بازگشت اعتبار اجتماعی است و می‌تواند یک سرمایه اجتماعی را انباشت کند و با تکیه به آن سرمایه اجتماعی نقش بازی کند. گرچه این حکومت هم با تجربه‌ای که با یکدست کردن می‌کند خودش مشمول تغییرات جدی می‌شود که صف بندی‌ها را به هم می‌زند و شاید برخی از همین اصلاح‌طلبان را به مشارکت در قدرت دعوت کند اما در نهادهای انتصابی و بعد هم در انتخابات‌های آینده. به هر حال همه‌ی این احتمالات ممکن است و چیزی که در حال رخ دادن است پایان جهان نیست و خیلی مهم است که همه به این مسئله به عنوان پایان جهان نگاه نکنند و بخواهند همه چیز را به هم بزنند. اتفاق به نسبت بی‌اهمیتی در حال رخ دادن است به دلیل اینکه کسی که رئیس جمهور می‌شود اینقدر گرفتاری و مشکل در حوزه‌ی اقتصاد و اجتماع و منابع آب و برق و منابع طبیعی و هزار بدبختی دارد که اساسا توان اینکه بخواهد همه را سرکوب کند و فضا را ببندد ندارد. بنابراین باید با حوصله و بدون نگرانی وارد شود. فرض کنید اصلا اصلاح‌طلبان را هم تایید کرده بودند، تقریبا هیچکدام شانسی برای پیروزی نداشتند و داستان همین می‌شد که در حال رخ دادن است و عملا تغییری ایجاد نمی‌شد.

 بر فرض که اصولگرایان با یکدست شدن نهادهای قدرت و پشتیبانی حاکمیت توانستند مشکلات خارجی و اقتصادی را حل کنند، در آن شرایط کارکرد اصلاح‌طلبان برای جامعه چیست؟

مسائل اقتصادی و حل مشکلات به این سادگی نیست. در ایران برای حل مشکلات باید ثبات سیاسی ایجاد شود و ثبات سیاسی نیز نیازمند باز کردن راه مشارکت و یا افزایش دامنه‌ی آزادی‌های سیاسی و فرهنگی است و اساسا کاری نمی‌شود انجام داد و همین هست که می‌گوییم حل مشکل اقتصاد ایران سیاسی است.

ارتباط نیروهای اصولگرا یا رئیس جمهور با جهان بیرون هم اگر مبتنی بر تشنج‌زدایی باشد کل چینش نیروهای سیاسی در ایران را تغییر می‌دهد و نیرو های تندروی آن‌ها قطعا نمی‌پذیرند و خیلی از معادلات فعلی به هم می‌ریزد و معادلات جدیدی ایجاد می‌شود. بنابراین این نوع فرض‌ها باید با لوازمشان مورد تحلیل قرار بگیرد و اگر بخواهیم با لوازمشان به آن‌ها توجه کنیم اساسا موقعیت جناح‌ها متفاوت خواهد شد.

رئیس جمهور بعدی با کاهش مشارکت و رای پایین با چه مشکلاتی رو به رو می‌شود؟ آیا در مجامع جهانی نیز مورد سوال قرار خواهد گرفت؟

تا این لحظه هیچکدام از کشورهای خارجی راجع به انتخابات ایران موضعی نگرفتند همانطور که قبلا گفتم ریاست جمهوری برای آن‌ها مهم نیست چون فکر می‌کنند با کل نظام سیاسی مواجه هستند و رئیس جمهور بخش کوچکی از آن است. بنابراین بعید می‌دانم برخوردی که با انتخابات سوریه از جانب اروپا و آمریکا شد با مثلا انتخابات ایران شود. رئیس جمهور از این جهت فکر نمی‌کنم مشکل بزرگی برایش پیش بیاید و به هر حال می‌خواهند با هم تعامل کنند و به نتیجه برسند. در داخل هم بستگی دارد این موضوع چقدر در دستور کار نیروهای سیاسی مختلف قرار بگیرد یعنی هر روز بخواهند بر این طبل عدم مشروعیت بنوازند و طرف مقابل را زیر سوال ببرند یا در کنارش بگذرند مثل برخی انتخابات‌هایی که قبلا هم با مشارکت پایین انجام شده است. بنابراین فقط تنها چیزی که در اثر کاهش مشارکت اتفاق می‌افتد ممکن است تلنگر جدی به بخش‌های میانه‌روی اصولگرایان وارد کند که این روش می‌تواند سرانجام خیلی خطرناکی داشته باشد.

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها