حسین نصیری فعال سیاسی در گفتگو با مستقل آنلاین
چرا تصور میشود مذاکره کنندگان ما قادر به تامین منافع کشور نیستند
حسین نصیری میگوید: مذاکره یک سازوکار است، چرا تصور میشود که مذاکرهکنندگان ما، قادر به تامین منافع کشور نیستند؟ و اگر چنین است، مشکل در کجاست؟ چرا تا این اندازه ایران، در مناسبات بین المللی دچار انزواست؟ و ... آیا با حفظ اصول و منافع ملی، نمیتوان به سازوکارها و راهکارهایی رسید که بخشی از هزینههای سنگین تحمیل شده بر گرده مردم را کاهش داد! مثلا پراید ۷۰ میلیون نشود!
"حسین نصیری" دبیرشورایعالی مناطق آزاد کشور در دولت اصلاحات، و نویسنده کتابهای: "توسعه پایدار: چشمانداز جهان سوم، و ظرفیت سازی پایدار برای توسعه، امنیت ملی با تاکید بر محور شرق و چابهار" است. او فعال سیاسی و عضو حزب اتحاد ملت بوده و در حوزه تمدن و توسعه منطقه خاورمیانه مطالعات و تحقیقات گستردهای دارد. گفتگوی ما با نصیری درباره مذاکرات احتمالی و مواضع اروپا، چین و روسیه بود. این گفتگو را بخوانید:
تابستان ۲۰۲۰ چه ویژگی دارد که مجددا مباحث برجام و مذاکرات ایران و آمریکا را طرح نموده؟
اگر چه اطمینان ندارم که پرسش نخست را دقیق دریافته باشم اما اجمالا ۷ ویژگی برجستگی بیشتری دارد:
یکم، فراگیری تاسفبار “کرونا” و عدم آمادگی جهانی در برابر آن و آشفتگی ناشی از این نابسندگی
دوم، ناآرامیهای گسترده اخیر آمریکا و تبعات عمیق داخلی آن که دگرگونیهای وسیعی را در جامعه آمریکا موجب شده و خواهد شد! آمریکا، در صورت عبور از این اعتراضات، در سطوحی، کاملا متفاوت خواهد شد. (حتی اگر بپذیریم که این اتفاق نیز، از جمله بحرانهای دورهای نظام سرمایهداری است که چون گذشته، این سیستم، با اعمال اصلاحاتی از آن عبور خواهد کرد.) سوم، نامناسب و نامطمئن بودن شرایط ترامپ برای انتخاب مجدد! و نیاز حیاتی دولت کنونی آمریکا برای گشایشهایی در داخل و خارج! حل مساله ایران! و نیز برجام در این اوضاع از هم گسیخته! هم در مناسبات جهانی و هم در داخل آمریکا! برای او اثری تعیینکننده خواهد داشت! و افزون بر آن، این برگ ارزشمند، از چنگ رقبای دموکرات خارج خواهد شد.
چهارم، وسیعتر شدن فشار تحریم آمریکا و ناتوانی اروپا، چین، روسیه و ... در مقابل آن! (و در مواردی، بهرهگیری فرصتطلبانه پارهای از کشورها، از آن فشارها، برای کسب منافع خود!) پنجم، نابسامانی عمیق و وسیع اقتصادی در کشور، تورم افسار گسیخته، گرانی طاقتفرسا، نرخ روز افزون ارز، تنگی معیشت قاطبه مردم! و قرار گرفتن اکثریت آنان در زیر خط فقر، تاریک بودن آینده معیشت خانوادهها، تبعیض، ناامیدی و نارضایتیهای گسترده ناشی از آنها و ... تبعات و مخاطرات غیر قابل انکار اجتماعی محتمل و برآمده از آن.
ششم، اثرگذاری “سختترین تحریمها“ و در مقابل اوجگیری دعواهای “حیدری- نعمتی” داخلی، برای متهم کردن رقبا، به مثابه پاسخگویی و چارهجویی
هفتم، مفقود بودن مولفه “منافع ملی” در مباحث و مجادلات مسئولان ریز و درشت و نیز در رسانهها، به ویژه رسانه میلی! فقدان توجه و اراده و بیش از آن، ناتوانی صاحبمنصبان در درک شرایط و نابسندگی آنان برای ترسیم راهکارهای گرهگشا و نیز، چیرگی بداخلاقی و شعارزدگی در مناسبات! و در نزد مدعیان پرگوی (با و یا بدون صلاحیت قانونی)!
در شرایط فعلی موضع اروپا را چگونه ارزیابی میکنید؟
کشورهای اروپایی، به ویژه در شرایط کنونی مایل نیستند تمام منافع خود را با آمریکا گره بزنند! بنابراین، با تحفظاتی تمایل دارند، به صورت محدود با ایران تعامل داشته باشند! آنان و حتی چین و روسیه حتما در سرفصلهایی، زیادهخواه هستند! و در پی کسب بیشترین منافع ممکن، از نابسامانیهای ما. پارهای از این کشورها، گاه درخواستهایی را عنوان میکنند که از جمله اصول اساسی کشور است و طبعا غیرقابلمذاکره! اما آیا در چارچوب مواضع اصولی و ملی، هیچ امکان مانوری برای ابتکار مذاکرهای سه جانبه مثلا با فرانسه و ... در سوریه و لبنان (با حضور دولت این کشورها) نیست؟ یا شکلی محدود از همکاری شرافتمندانه برای کاستن از آلام مردم یمن، متصور نیست؟ و یا مباحث دیگری در اقتصاد و ...! چرا و بر مبنای کدام تجربه؟ مذاکره یک سازوکار است، چرا تصور میشود که مذاکرهکنندگان ما، قادر به تامین منافع کشور نیستند؟ و اگر چنین است، مشکل در کجاست؟ چرا تا این اندازه ایران، در مناسبات بین المللی دچار انزواست؟ و ... آیا با حفظ اصول و منافع ملی، نمیتوان به سازوکارها و راهکارهایی رسید که بخشی از هزینههای سنگین تحمیل شده بر گرده مردم را کاهش داد! مثلا پراید ۷۰ میلیون نشود!
در صورت توافق ایران با ترامپ، آیا میتوان پیشبینیهایی برای تعامل برد_برد با رئیس جمهور دموکرات نیز داشت؟
به نظر میرسد، ترامپ به دلیل خصوصیات رفتاری خود در این شرایط و نیز در چند ماه آینده، برای اعطای امتیازات به ایران آمادگی فراوان دارد! اگر، اساس پروژه مورد پذیرش مسئولان عالی نظام قرار گیرد دشوار نخواهد بود، تهیه طرحی در چارچوب بایدها و نبایدهای اصولی و تحفظات بنیادی کشور، برای کسب بیشترین منافع ممکن! طبعا در طول دوره حداکثر ۵-۴ ماهه باقی مانده ترامپ نمیتوان به سرانجام رسید و با توجه به تبعات محتمل، ضرورتی هم برای آن نیست!
ترامپ، به آغاز آن نیاز دارد و شاید بتوان به شیوهای، تعریف شده با محاسبه علنی شدن آن، بخشی اساسی از تحریم ر ا در همین فاصله، متزلزل کرد. که در این صورت، به قاعده، نتایج اروپایی این سست شدن کم از آمریکا نخواهد بود. حتی دشوار نیست به دموکراتها، تفهیم کردن این نکته که بیمهای محتمل برای شعلهورشدن ناگهانی و ناخواسته شکلی از درگیری در منطقه و نیز، نتایج سختی معیشت مردم ما (که بیاطلاع نیستند از آن) در تحریمهای ضدانسانی تحمیل شده به ایران ما را به این گفتگو ترغیب کرده است، ولی تمام نخواهدشد! مراد آن است که کار با گونهای م ذاکره آغاز و طبعا با گشایشهایی ادامه پیدا کند. حال اگر ترامپ ماند (که کمینه با این اوضاع بعید است)، تداوم مییابد و اگر دموکراتها آمدند اولا به اعتبار این پیشآگهی و ثانیا به دلیل علایق اعلام شده خود، ثالثا به علت در حال انجام بودن (و کمتر در معرض نقد رقیب بودن) و رابعا با استدلالهای دیگر ...(ادامه خواهد یافت.)
و مآلا، تاکید بر این نکته که منافع عظیم و ماندگار ایران و جمهوری اسلامی در سپهر جهانی، تنها با پای فشردن بر اصول بنیادی و تمامی داشتههای مادی و معنوی آن، تحصیل میشود و این مهم البته فراهم نخواهد شد مگر با شکار به موقع بیشترین فرصتهای ممکن و مشروط به تنظیم دقیق و واقعبینانه آن اصول و ... اولویتها!
جسارتا، این “برد- برد”، آنقدر دستمالی شده است که بیشتر سوءتفاهم ایجاد میکند تا راهگشا باشد. لذا گمان کردم با شرح، از آن عبور کنم.
چین و روسیه در برابر مذاکرات احتمالی یا توافق ایران و آمریکا چه موضعی دارند؟
چین و روسیه، با پیشفرضهای خود طبعا با حساسیت این مذاکره و توافق فرضی را پی خواهند گرفت. واقعیت آن است که در تحریمهای غیرانسانی تحمیل شده به ایران، چین و روسیه، با توجه به توان اثرگذاری محدود خود در کنار ایران بودند. طبعا نه میتوانستند و نه میخواستند به خاطر ما به منافع خود آسیب رسانند. بنابراین بر مبنای سازوکارهای بین المللی اگر خریدند، با تخفیف بود و اگر فروختند، لزوما ارزان نبود! از منظری دیگر، برخورداری از حدی از ارتباط با ما مزیتهایی نیز برای جایگاه و نقش آنان در مناسبات ایجاد میکرد. مراد آن است: نمیتوان در جهان کنونی رمانتیک بود. تصمیم این دو کشور نیز نظیر همه کشورها برآمده از تحلیلهای پیچیده منافع ملیشان بوده است و نه اخلاقی! به واقع حتی تصور چنین آدابی در جهان سیاست هم سادهانگارانه است!
با این وجود در دامنه همین قاعده ارجمند، لازم است همین ارتباطات و دوستیهای عرفی واقعبینانه پاس داشته و بر بسط و تعمیق آن اصرار شود. با این وصف جمهوری اسلامی ایران نیز مکلف است بیشترین منافع ملی ممکن خود را در عرصه جهانی جستجو کند و هرگونه کوتاهی و کم و بیتوجهی در تکلیف و تامین منافع کشور و مردم مشروعیتزدا است. اصولا سیاست مستقل ملی کشورها با نگاه به درون تحصیل میشود. اگرچه در دنیای معاصر به دلیل پیوندهای متنوع بین المللی توجه متناسب و محدود به برون اجتنابناپذیر است لیکن دامنه تاثیرگذاری این سرفصل هرگز نمیتواند نگاه به درون را مخدوش کند. با این مفروضات منطقا ایران مستقل از هر حساسیت غیر ملی منافع مردم خود را تامین خواهد کرد. آن حساسیتهای احتمالی هرگز نمیتواند مانعی برای تنظیم سیاستها و برنامههای کشور در مسیر بالندگی، رونق و .... توسعه جامعه باشد. اصولا تمایلاتی این چنین، ارزش ذاتی و حتی عرفی ندارند.
از زاویهای دیگر اما در مقام پاسداری از حسن روابط و اعتلای همکاریهای آتی، ابهامزدایی از این مذاکرات هم ضروری است و هم متناسب با آداب. طبعا چین و روسیه باید با اطمینان بدانند که این روابط محتمل به هیچ وجه علیه منافع آنان و یا محدود کننده روابط دو جانبه ما و آنان نخواهد بود و اصولا با نگاهی کارشناسانه و البته روزآمد (و به دور از تنگ نظری) به ظرفیتهای فراوان ایران حتی اندیشیدن به حجم ده برابر مبادلات در مناسبات اقتصادی با این کشورها دور از ذهن نخواهد بود. از منظر سیاسی نیز دشوار نیست اقناع کشورهای اروپایی و چین و روسیه و .... نسبت به این واقعیت که بیشترین منافع ملی ایران از رهگذر روابط گسترده و متنوع با همگان و بر بنیان ثمربخش دو و چند جانبه تحصیل میشود.
ارسال نظر