ادا اصول شیوا ابراهیمی و آینهی آسانسور
مستقل آنلاین:شیوا ابراهیمی با انتشار تصویری از خود در آسانسور با یک استایل عجیب و آشفته باعث شگفتی همه شد.
او با انتشار این عکس ها نوشت:
دارم از این خانه می روم؛داریم می رویم..من و دخترکم..توی این خانه سالهای خوبی داشتم..روزهای درخشان زندگی..دوستان خوب،مهمانی ها و دورهمی های قبل کورونا..
بهترین همسایه ها،محله ای که همیشه عاشقش بوده ام،پیاده روی های طولانی در مرکز شهر..نشرچشمه،کافه نزدیک،بتهوون..میز و صندلی همیشه حاضر کافه ی طبقه پایین،زندگی نزدیک تاترها و گالری ها و جاهای مورد علاقه..
از طرفی تازه آمده بودم به این خانه که پدر رفت،قبل از کورونا بیماری داشتم و بیمارستان و جراحی،بعدش حادثه ی سقوط هواپیمای اوکراینی که باور دارم من را(خیلی هایمان را)متحول کرد.
ساعتها و روزها توی همین خیابانها بی هدف راه رفتم و اشک ریختم..کورونا آمد،توی همین خانه روزها ماندم،سر کار نرفتم،نقاشی کردم و دم پنجره آواز خواندم و یوگا کردم و رقصیدم..پادکست گوش کردم و هر پنجشنبه برای خودم مهمانی یک نفره گرفتم.
دوستان جدید در همه جای دنیا پیدا کردم،شبها با دخترم فرندز دیدیم و قهقهه زدیم و کیف کردیم،با مامانم فوتبال دیدیم و هورا کشیدیم..و حالا..وقت رفتن است..رفتن برای من همیشه غم و شادی توامان دارد.
زندگی باید جاری باشد
ولی زندگی باید جاری باشد و به نظر من همیشه رفتن است که اولویت دارد..رفتن است که زندگی را جاری می کند،آدم را پخته می کند..گذشتن و عبور است که پویایی می آورد،که رخوت ها را به لذت تبدیل می کند
من هیچوقت آدم یک جا ماندن نبوده ام و این برای خودم خوشایند است..اما آینه ی آسانسور این خانه،برایم تعداد زیادی عکس که یادگار گذاشته تحت عنوان«آسانسورگرافی»..
روزهایی با شکل های متفاوت و احساسات و فکرهای متفاوت از خانه می رفتم و حین رفتن،رفتن را ثبت می کردم..و به گمانم که دارد به پایان می رسد..امشب غمگین و خوشحالم،کمی اضطراب،کمی تپش قلب،کمی هیجان..
و به هر حال ساعتش می رسد و..خداحافظ خانه ی مهربان خیابان کریمخان..همیشه دوستت خواهم داشت.
ارسال نظر