ارتباط هویت اجتماعی با امید اجتماعی
هر چه هویت اجتماعی بسیط تعریف شود، امید اجتماعی نیز در جامعه دستیافتنیتر است. اما هر چه هویت اجتماعی به قول تیاسن تکوارِ ای و محدود و یکباره تعریف شود احتمال امید اجتماعی نیز کاهش مییابد. زیرا در تعریف امید اجتماعی است که به وفاق و همدلی تأکید شده است و این وفاق و همدلی وقتی ایجاد میشود که شناخت آگاهانه و پذیرش آگاهانه هویتها غیر از من، گروه من دین من، جنسیت من، قبیله من و غیره... وجود داشته باشد.
این متن بخشی از دریافتهای شخصی است با توجه به پارهای مطالعات اندک و مشاهداتم از ارتباط هویت اجتماعی و امید اجتماعی.
در ابتدا لازم است تا تعریف مختصری از هویت اجتماعی و سپس امید اجتماعی و ارتباط این دو داشته باشم. و نیز اشارهای کوتاه به موانع ایجاد امید اجتماعی در ایران با توجه به آسیبشناسی هویت اجتماعی که از نظریه توهم تقدیر نوشته آمار تیاسن نویسنده هندیالاصل در کتاب هویت و خشونت وام گرفتهشده است.
الف- تعریف هویت اجتماعی:
هویت اجتماعی عمدتاً به مجموعهای از صفات و مشخصاتی گفته میشود که باعث شاخص و متمایز شدن افراد آن جامعه از افراد جوامع دیگر میشود. عوامل مختلفی میتواند بر تمایز گروههای مختلف انسانی تأثیر داشته باشد ازجمله فرهنگ، تاریخ، طبقه اقتصادی وابستگی به یک نظام سیاسی، جنسیت و غیره...
یک جامعه میتواند در شرایط و موقعیتهای مختلف هویتهای متعددی برای خود بسازد و یا تعریف کند و خود را متعلق و وابسته به آنها بداند. باید توجه داشت این اتفاق عمدتاً با توجه و سوابق تاریخ فرهنگی سیاسی، در جوامعی رخ میدهد که زندگی اجتماعی پیشرفتهای داشته و به آگاهی نسبت به هویتهای دیگران و خودشان دست مییابند. بهعبارتدیگر معلوم گردیده که آنها کی هستند و ما کی هستیم هر چه این آگاهی بیشتر باشد تعامل و ارتباط سازنده با مردمان جوامع و گروههای دیگر بیشتر میشود.
درواقع خودآگاهی اجتماعی در پرتو شناخت مفهوم انسانیت و انسان بودن آن دیگری که با ما هویتی متفاوت دارد، تحقق مییابد.
نکته مهمی که باید به آن اشاره کرد این است که هویت اجتماعی تلویحاً دربرگیرندهٔ تفاوت و تمایز است. بدین معنی که هویتها از جنبهای در تعارض و تفاوت با یکدیگر است که تعریف میشوند.
ب- امید اجتماعی
امید اجتماعی مفهومی جدید است و از دهه 70 به این حوزه توسط جامعه شناسان توجه شده است. درواقع توجه به احساسات و هیجانات جزو مقولاتی است که در این زمینه با این مفهوم به آن پرداختهشده است.
ریچارد رورتی امید اجتماعی را آرزومندی اجتماعی یا ظرفیت آرزو تعبیر میکند (capacity to aspire). اینکه باید دید یک ملت چه امید مشترکی دارد یعنی یک ملت به چه وجه از آینده خودش نظر دارد. رورتی معتقد است برای ارزیابی میزان امید اجتماعی در یک جامعه باید دید که آن ملت به چه وجه از آینده مشترک باور دارد. باید دید که ملت چه داستان و سناریویی برای آینده خود در نظر دارد. این داستان یا سناریو از دل تاریخ یک ملت و گفتوگوهای جمعی مردمان آن ملت در زندگی روزمره استنباط میشود. زمانی میتوان از امید اجتماعی سخن گفت که این داستان یا سناریو خوشبینانه باشد. یعنی یک ملت بتواند به یک سناریوی مشترک خوشبینانه برای آینده دست یابد، آنچه معیار اصلی برای واقعگرایی یا خوشبینانگی سناریو است عمل متقاعدکننده بودن سناریو است.
آرجون آپادورای نویسنده هندی میگوید امید اجتماعی یک ظرفیت فرهنگی است. به این معنا که گروههای فرودست جامعه در شرایطی قرار بگیرند که بتوانند باهم صحبت کنند و شرایط شناسایی پیش بیاید. سیاست شناسایی یک اصل اخلاقی است یعنی به رسمیت شناختن و شناسایی کردن و پذیرفتن و امکان ابراز خود، یعنی بتوانیم خویشتن تاریخی و جمعی خود را ابراز و نمایش دهیم. اگر اینچنین شود یک تحول اخلاقی در جامعه رخداده است. زیرا بیاخلاقی و بیعدالتی درنتیجه ممانعت از دیده شدن و به رسمیت شناخته شدن رخ میدهد. به تعبیر آپادورایی امید اجتماعی زمانی شکل میگیرد که شرایط شناسی امکانپذیر باشد. مفهوم ظرفیت آرزومندی یک موقعیت اجتماعی سیاسی و اقتصادی است که به گروههای فرودست هم به لحاظ اقتصادی و هم به لحاظ فرهنگی و سیاسی مثل گروه اقلیتها و جنسیتهای به حاشیه کشیده شده فرصت طرح و شناسایی داده شود. مهمترین جایی که ناامیدی در یک جامعه پدید میآید جلوگیری از رسمیت یافتن سرمایه فرهنگی اجتماعی و ممانعت از اینکه ایشان بتوانند ابراز وجود کنند.
بایدتوجه داشته که امید اجتماعی در این تعریف نوعی آرمان مشترک است در باور یک ملت. پس میبینیم که با هویت اجتماعی که بیانگر تفاوت و تمایزها بود متفاوت است. در آنجا تمایزات است که تعریفکننده است و در اینجا مشترکات است که تعریف میشود. پس به نظر امید اجتماعی وقتی شکل میگیرد که بتوان در تعریف از هویت اجتماعی بیشازپیش تساهل و دربرگیرندگی ایجاد شود. یعنی هر چه افراد جامعهای بتوانند هویتهای فردی و اجتماعی خود را در دایرههای بیشتری تعریف کنند قادر خواهند بود بیشتر به توافقات اجتماعی دست یابند و درنهایت امید اجتماعی نیز در این جامعه رو به فزونی خواهد نهاد.
اینجاست که نظریه هویت و خشونت آمار تیاسن نویسنده برنده جایزه نوبل انگلیسی که هندی الاصل است مطرح میشود. تیاسن که دوران کودکیاش در جنگهای داخلی هندوستان و در زمان تجزیه پاکستان از این کشور گذشته است خاطرات وحشتناکی از کشتار گروههای هندو مسلمان و سیک به دست یکدیگر ارائه میکند. اگرچه نمیتوان نقش سیاستهای آشوبطلبانه و ویرانگر استعمار انگلیس را در این جنگها نادیده گرفت اما ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی مردمانی که در این منطقه میزیستند نیز به همان اندازه در این کشتارها دخیل است، که تیاسن به این نکته اشاره دارد او در تعریف هویت میگوید:
1- توجه به هویت:
همسان بودن با خود، به مفهوم سهیم بودن در هویت با افرادی دیگر از گروهی خاص که شکلی از ایده یا فکر هویت اجتماعی را به خود میگیرد. در بسیاری از مسائل سیاسی و اجتماعی معاصر حول ادعاهای متضاد هویتهای نامتجانسی در چرخش است که شامل گروههای متفاوتی میشود زیرا مفهوم هویت، از طرق مختلف، بر افکار و اعمال ما اثر میگذارد. (ص 22)
وی سپس نظریه خود را مبنی بر رویکرد تکوارهگرا به هویت مطرح میکند. او میگوید:
رویکرد تکوارهگرا (مردم جهان را فقط بر پایهٔ نوعی سامانه یا سیستم تفکیک انحصاری و فراگیر میتوان دستهبندی کرد. جداسازی تمدنی یا مذهبی نگری هویت بشر و انسانها صرفاً بهعنوان اعضای یک گروه) توهم تقدیر، بهویژه دربارهٔ نوعی هویت واحد (و مفاهیم و دلالتهای الزامی آن) چه از طریق حذف کردنها و چه از طریق اضافات خشونت پرور است.
تبعات رویکرد تکوارِ گرا و یکباره
تیاسن علاوه بر هویتهای تکوارِ که در تعریف آنها محدودیتها و انحصارات در نظر گرفته شده است به هویتهای یکباره نیز اشاره میکند.
وی عنوان هویتهای متخاصم تازه یافته را در این زمینه به کار میبرد که در ادامه به توضیح بیشتر آن خواهیم پرداخت.
ایجاد سوءتفاهم نسبت به همهکس در تمام نقاط جهان:
تحمیل هویتی انحصاری یا تکوارِ، غالباً مایهٔ اصلی ستیزهجویی است که عامل ایجاد اختلاف فرقهای میشود. احساس هویت نهتنها میتواند صرفاً منبع غرور و لذت باشد، بلکه میتواند منبع قدرت و اعتماد نیز محسوب شود... . باوجوداین هویت در ضمن میتواند کشنده باشد و به فراوانی میکشد. احساس تعلق قوی و انحصاری به یک گروه در بسیاری از موارد میتواند احساس فاصله و واگرایی از گروههای دیگر را به همراه داشته باشد. همبستگی در درون گروه میتواند به پروراندن ناسازگاری میان گروههای دیگر کمک کند. در اینجا زمینههای پذیرش بیچونوچرای هویتهای اجتماعی را به شرح زیر توضیح میدهد.
پذیرش بیچونوچرای هویت اجتماعی میتواند:
۱- به پیروی از سنتها باشد و در جهت محافظت از سنتها و عملکردهای قدیم در مقابل موشکافیهای هوشیارانه عمل میکند.
۲- میتواند شامل تغییر جهتی اساسی در هویت باشد که بعداً میتوان آن را بهعنوان کشف بدون گزینش مستدل قالب کرد. این امر میتواند نقشی ترسناک در برانگیختن خشونت بازی کند. مثال نویسنده به آشوبهای هندو- مسلمانان در دههٔ 1940 در هند است. هویتهای شمار بسیاری از اشخاص بهعنوان هندی اهل شبهقاره آسیا یا اعضای جامعهٔ بشری بهطور کاملاً ناگهانی تسلیم انطباق فرقهای خود با جوامع هند مسلمان یا سیک شدند.
بنابراین بر اساس کشتاری که پیامد ارتباط بسیار با رفتار ابتدایی رمهگونه بود مردم وادار میشدند هویتهای متخاصم تازه یافته خود را کشف کنند و بیآنکه این فرآیند مورد برسی نقادانه قرار گیرد همان مردم ناگهان متفاوت شده بودند.
۲_۱ شاید بتوان حالات روحی امثال من و نسل من را در دوران انقلاب بهنوعی هویتهای تازه یافته و البته بعضاً هم متخاصم نامید. تبدیل یکشبه نسل من به "انقلابی" برایمان هویتی را تعریف کرد که بهشدت با سایر حوزههایی که تا قبل از این در کنارشان زیسته بودیم شروع به مرزبندی نمود.
ما هویت انقلابی را بر اساس نوعی ویژگیها و خصوصیات تعریف کردیم که برخاسته از درک و رویکردمان به مقوله انقلاب بر اساس ساختار فکری و فرهنگی بود که مفاهیم انقلاب و انقلابیگری توسط خودمان و یا نیروهای پیشرویی که ما آنها را انقلابی میدانستم در ما بهعنوان هویتهای تازه دسته یافته منتقل میشد و به دنبال این هویت تازه دستیافته مرزبندیهای بسیار سفتوسخت با غیرانقلابی و یا ضدانقلاب در ما ایجادشد. این مرزبندیها بود که خود باعث ایجاد خشونتهای بسیار در جامعه گردید. اگرچه برخوردهای خشونتآمیز صورت گرفته توسط پیشروان انقلاب را میتوان نتیجه روند قهرآمیز هر انقلابی دانست اما در میان تودهها این هویتهای تازه یافته بود که به این خشونتها دامن زده و آن را در سطوح و لایههای پایینی جامعه پراکنده و نهادینه مینمود. به نظر من ایجاد و یا تشکیل هویتهای متخاصم تازه یافته در ایجاد خشونتهایی که افراد بهتبع هویتی که از خودشان دریافته و یا تعریف میکنند بسیار مهم است.
۲-۲ روشهای ضد تکوارِ گرایی
تیاسن در ادامه به بحث در مورد روشهای ضد تکوارِ گرایی پرداخته و با طرح هویتهای موسع و گسترده میافزاید:
افراد در زندگی خود بهمثابه اعضای گروههای گوناگون هستند. یک شخص میتواند درآنواحد و بدون هیچ تناقضی شهروند آمریکایی دارای اصلیت کارائیبی با اجداد آفریقایی، مسیحی، لیبرال، زن، گیاهخوار، دونده، تاریخدان، معلم مدرسه، رماننویس، فمینیست و ازلحاظ جنسی متعارف و معتقد به حقوق دگرباشان، دوستدار تئاتر، فعال محیطزیست دوستدار تنیس، نوازندهٔ موسیقی جاز، و ... باشد. (ص23)
در بازگشت به بحث اولیه این مقاله و با توجه به تفاوتها در تعریف هویت اجتماعی که قائل بهنوعی تمایز در جوامع است و امید اجتماعی که قائل به اشتراک در شناخت خواستهها و آگاهی به نقش و هویت دیگری است به اعتقاد من ارتباط بین حوزه شمولیات هویت اجتماعی و امید اجتماعی رابطهای متقابل است. بدین گونه که هر چه هویت اجتماعی بسیط تعریف شود، امید اجتماعی نیز در جامعه دستیافتنیتر است. اما هر چه هویت اجتماعی به قول تیاسن تکوارِ ای و محدود و یکباره تعریف شود احتمال امید اجتماعی نیز کاهش مییابد. زیرا در تعریف امید اجتماعی است که به وفاق و همدلی تأکید شده است و این وفاق و همدلی وقتی ایجاد میشود که شناخت آگاهانه و پذیرش آگاهانه هویتها غیر از من، گروه من دین من، جنسیت من، قبیله من و غیره... وجود داشته باشد.
سخن آخر آسیبشناسی امید اجتماعی در ایران
با توجه به بحثهای بالا تا زمانی که نتوان با هویتهای دیگر و یا به ماهای دیگر در جامعهمان احترام بگذاریم و تا زمانی که نتوانیم زمینه شرایط شناسایی که در بحث امید اجتماعی به آن اشاره شد را در جامعه ایجاد کنیم و هر دسته و گروه هویتهای اجتماعی خود را محدود تعریف کرده و به سایرین بهعنوان انسان بماهو انسان نگاه نکند، چشمانداز امید اجتماعی در کشور وجود نخواهد داشت.
پیشینه تاریخی ما حاکی از نوعی دوگانگی در این روند است. از طرفی به عنوان کشوری که بیش از صدسال است که در پی آزادی و آزادیخواهی است گفتمانی دموکراتیک را در حوزههای اندیشه و تئوری با خود دارد و از طرف دیگر با توجه به ورود شتابزدهمان به عرصه دنیای مدرن قادر به تثبیت این گفتمان در جامعه نبودهایم.
ارسال نظر