کواکبی و استبداد
صادق مکتبی
پژوهشگر
با آغاز سده نوزدهم استعمار با تمام توان خود به جهان اسلام یورش آورد و بخشهایی از قلمرو امپراطوری عثمانی، قفقاز و الجزایر را تصرف کرد و این مناطق تصرف شده تحت سیطره امپراطوریهای بریتانیا، روسیه و فرانسه قرار گرفت. این حملات بیامان، متفکران جهان اسلام را متوجه خطر قریبالوقوع سلطه غرب بر جهان اسلام نمود و متعاقب آن با پاگیری جنبش اتحاد اسلام، ضرورت مبارزه با استعمار کشورهای خارجی قویاً احساس شد. در این راستا عبدالرحمان کواکبی نیز به مانند سایر مصلحان بزرگ اجتماعی نظیر سید جمالالدین اسدآبادی و شیخ محمد عبده ضمن تلاش برای علتیابی انحطاط و عقبماندگی جوامع اسلامی، مسلمانان را متوجه قابلیتها و تواناییهای اسلام برای نیل به پیشرفت و تعالی نمود و آنان را به ستیزه با استبداد حاکم و استعمار خارجی فراخواند.
او که بیشتر وقت خود را صرف آگاهیبخشی به مردم در زمینه استبداد میکرد، توانست در همین راستا کتابی با نام الطبایع الاستبداد و مصارع الاستنباد در سال ۱۳۲۲ ق. منتشر کند، کتابی که شامل مقالات او در روزنامه الموئد در شرح زیانهای استبداد بود. ما در این یادداشت سعی داریم با زندگی و اندیشههای عبدالرحمن کواکبی آشنا شویم.
مختصری از زندگی نامه و آشنایی با آثار او:
عبدالرحمن کواکبی مانند سید جمالالدین ایرانیالاصل بود جد او سید ابراهیم از سادات اردبیل بود که به حلب هجرت نمود. ایشان در سال ۱۲۷۱ در خاندانی شناخته شده و مورد احترام متولد شد. پدرش سید احمد بهاءالدین از مدرسین بنام جامعه اموی و مدرسه کواکبی و مادرش عفیف از زنان عالم شهر بود. کتاب طبایع استبداد وی در شمار رسالههای تبلیغی دور مشروطیت تلقی شده و بسیاری از نویسندگان عرب آن را بینظیر دانستند چرا که شاید اولین کتاب در ادبیات معاصر باشد که موضوع آن به تمامی سیاسی است کواکبی که علم سیاست را علمی مستقل میداند و در ابتدای کتاب خود این مسئله را به این شکل ذکر کردهاست: مخفی نیست که سیاست علمی بس وسیع است و فنون بسیار و مبحثهای دقیق بیشماری تقسیم شود و کمتر آدمی یافت میشود که بدین علم به تمامی احاطه داشته باشد. او که در ادامه به نقد و معرفی کتب سیاسی میپردازد تعریف خودش را نیز از علم سیاست اینگونه بیان میکند: علم سیاست آن است که کارهای مشترک به اقتضای حکمت نماید کواکبی معتقد است که در علوم سیاسی طبعا و قهراً اولین مبحث بحث استبداد خواهد بود و معنی استبداد را تصرف نمودن در امورات مشترک به مقتضای هوای نفس میداند. البته از نظر او استبداد صرفاً محدود یا منحصر به استبداد فردی نبودهاست و حتی حکمرانی جمعی منتخب نیز میتواند مایه استبداد گردد. به گمان وی اشتراک در رای رفع استبداد نمیکند بلکه ممکن است آن را تا حدودی تخفیف دهد هرچند چنین استبدادی از استقلال فردی سختتر است. کواکبی در کتاب خود ضمن پرداختن به مفهوم استبداد سعی کرد نسبت آن را با مقولههایی همچون دین، علم، مال و ثروت، اخلاق و تربیت و راههای راهی از استبداد را بررسی نماید.
استبداد و دین
ایشان در بحث استبداد و دین مینویسد که نظر اکثر علمای ناظر در تاریخ طبیعی ادیان این است که استبداد سیاسی فرزند استبدادی دینی است. هیچ مستبد سیاسی نباشد جز اینکه از بهر خویش صفت قدسی اخذ نماید تا با خداوند شریک شود یا او را مقام میدهد که با خدای تعالی صاحب علقه باشد و لااقل افراد و اصحابی از اهل دین نگاه دارد که او را در ظلم به مردمان به نام خداوند یاری کند. او در جای دیگر اضافه میکند که شدیدترین مراتب استبداد که باید از شر شیطانی آن به خدا پناه برد حکومت مطلقه فردی و وارثی است که همزمان فرماندهی ارتش و سلطه مذهبی را بهعهده دارد.
استبداد و علم
چالش دیگری که کواکبی ضمن کتاب خود پیرامون استبداد به آن پرداختهاست، بحث استبداد و علم بود و به عقیده کواکبی مستبد دشمن علم است زیرا در برابر او احساس ترس کرده و از علم میترسد ایشان در کتاب ذکر مینویسد: مستبد را ترس و بیم از علومی است که عقل را وسعت دهد و مردمان را آگاه سازد که انسان چیست و حقوق او کدام است یا در جای دیگر اضافه میکند: استبداد با علم دو صد اسمی باشند که در مقام غلبه بر یکدیگر هستند پس هر اداره و مستبدی براندازی قدرت خویش کوشش نماید که نور علم را خاموشی ساخته رعیت را در ظلمت جهل باقی دارد.
عبدالرحمن کواکبی از جمله متفکرانی بود که بر اهمیت عوام و تاثیر آن بر رفتارهای مستبد نیز تاکید دارد، او همیشه بخشی از مخاطبان مقالات خود را عوام در نظر میگرفت و تلاشهایی برای آگاهی عوام نیز انجام میداد زیرا که ایشان معتقدند: عوام قوت مستبد و اسباب روزی او باشند و با خود ایشان بر ایشان حمله نیامد و بدیشان بهغیر ایشان تطاول جوید چون اسیرشان کند از شوکت او خرم شود و چون اموالشان غصب نماید او را بر باقی گذاشتن جانشان ستایش کنند و چون کارشان سازد بلندی شأن او را بستایند.
استبداد و مال
کواکبی در بحث مال و ثروت چالش را خیلی وسیع میپندارد و معتقد است انسان به شکل فطری همیشه بهدنبال کسب مال بوده و همین روحیه باعث ایجاد استبداد اجتماعی میشود و استبداد اجتماعی قلعهی استبداد سیاسی است و باعث قدرت بیشتر مستبد میشود. او ثروتمندان را در نظر و عقیده مخالف و شاید منتقد مستبدین میداند ولی عنوان میکند که کارها و اعمال همین ثروتمندان باعث قدرت مستبد میشود: یکی از طبیعتهای استبداد آن است که توانگران از روی فکر دشمنان و باشند اما روی کل ارکان اویند.
این متفکر پیرامون استبداد و ثروت عنوان میکند: که حفظ مال در دوره استبدادی دشوارتر از کسب مال میباشد زیرا که ظهور اثر او بر صاحبش، موجب جلب انواع بلاها بر وی میگردد و ازاینرو مردمان مجبورند که در زمان استبداد نعمت حق سبحانه و تعالی را مخفی ساخته، اظهار درویشی کنند.
استبداد و اخلاق
عبدالرحمن کواکبی طبیعت استکبار را مخالف اخلاقان زیستن میدانست و بهعبارتی از منظر او طبیعت استبداد ایجاب میکند که مردم به اخلاق بد روی آورد و عنوان میکند: کمترین چیزی که استبداد در اخلاق مردمان اثر کند آن باشد که نیکان ایشان را مجبور سازد تا با ریا و نفاق خو گیرند که هر دو خصلتی که سخت ناهنجارند. ایشان در مورد افرادی که در دوران استبداد مصدر وعظ و نصیحت را برعهده دارد میگوید: اگر نگویم غالباً از چاپلوسان ریاکار خواهند بود و کلام ایشان از تاثیر سخت دور باشند. استبداد مردمان را مجبور سازد تا دروغ و تزویر و فریب و نفاق و فروتنی در رفتار برخلاف حس را مباح شماردند.
کلام آخر در مورد استبداد
او در فصل پایانی کتاب خود که بهعنوان استبداد و رهایی از آن نامگذاری شدهاست سه مرحله خلاصی از چنگال استبداد را بهاینترتیب بیان میکند:
اول ملتی که تمامی آنها یا اکثر ایشان دردهای استبداد را احساس نکند مستحق آزادی نیست.
دوم استبداد را با سختی مقاومت ننماید جز اینکه با ملایمت و بهتدریج به او مقاومت جویند.
سوم واجب است پیشاز مقاومت استقلال تهیه نمایند تا استبداد را با چه چیزی بدل کنند که امور مختل نشود.
از نظر این متفکر ساختار اساسی حکومت در اسلام برخلاف آنچه دیگران پنداشتهاند بهصورت دموکراتیک و نمایندگی بوده و فرمانروایی استبداد صورت فاسد این اصول بودهاست که پساز پیدایش خلافت بنیامیه برقرار شدهاست. لازم به ذکر است که عنوان شود که کواکبی نیز مانند شیخ محمد عبده و استادش سید جمال الدین به توان و نیروی اسلام برای پیشرفت و بالندگی باور داشت و یکی از راههای نیل به سعادت را در ترسیم تعالیم قرآن میدانست او معتقد بود مسلمانان به نهضتی چون پروتستانتیسم در مسیحیت نیازمند تا اذهان آنان را از خرافات پاک کرده و اسلام را به خلوص اولیه خود بازگرداند.
سرآخر اندیشه کواکبی بهخصوص کتاب طبایع الإستبداد او به دلیل پرداختن به مقوله استبداد و بررسی آن در چارچوب علم سیاست اثر ذیقیمتی است که در زمان خود و حتی بعد از آن از آوازهی زیادی برخوردار شد بهطوریکه آیتالله نائینی در تدوین رساله تنبیه الأمة و تنزیه الملة خود از کتاب کواکبی متأثر گردید. مطالعه این کتاب و آثار این نویسنده ضد استبداد و استعمار برای ما ایرانیان نیز که سالهاست کشورمان با این دو بلای خانمان سوز مواجه است بسیار مفید خواهد بود.
ارسال نظر