21 حقیقت جذاب درباره زندگی پرماجرای ارنست همینگوی که احتمالا تا بهحال نمیدانستید
ارنست همینگوی (۱۸۹۹ – ۱۹۶۱) نویسنده آمریکایی از نویسندگانی مشهوری است که علاوه بر آثارش، شخصیت پیچیده، زندگی پرماجرا و رفتار اغلب عجیبوغریبش همواره موردتوجه بوده؛ در این نوشته به چند مورد از نکات کمتر شنیدهشدهی زندگی این شخصیت برجستهی ادبی میپردازیم.
سرویس فرهنگی مستقلآنلاین: باوجوداینکه فرازوفرودهای زندگی چهرههای مطرح همواره جذاب بوده اما زندگی اهالی قلم همیشه کمتر از دیگر مشاهیر در معرض عموم بوده است؛ چهرههای شاخص ادبیات هم مثل باقی آدمها در زندگی ماجراهایی را از سر گذراندهاند که موجب شکلگیری شخصیتشان و گاه شخصیتهای آثارشان شده است. به تعدادی از این حقایق جالب درباره زندگی ارنست همینگوی توجه کنید.
1.ارنست همینگوی با روزنامهنگاری شروع کرد
همینگوی از هجدهسالگی بهعنوان گزارشگر نشریهی کانزاسسیتی استار وارد عالم روزنامهنگاری شد و در نوزدهسالگی داوطلب حضور در جبههی جنگ جهانی اول شد اما به علت ضعف بینایی رد شد. بااینحال، بهعنوان راننده آمبولانس صلیب سرخ به خدمت گرفته شد. او طی جنگ از آتش خمپاره زخمی شد و مدت زیادی در بیمارستان بستری شد؛ همانجا عاشق پرستارش شد ولی چند ماه بعد که جنگ تمام شد به آمریکا برگشت و در بیستودوسالگی با زن دیگری ازدواج کرد.
بااینحال او عشق اولش را فراموش نکرد و در رمان مشهور «وداع با اسلحه» که حاصل تجربهی حضور در جنگ جهانی اول بود، شخصیت کاترین بارکلی را با نگاه به همان دختر پرستار نوشت.
2.انتساب داستان «کفشهای بچه» به ارنست همینگوی
داستان مشهوری هست ازاینقرار که روزی همینگوی با چند تن از نویسندگان شرطبندی میکند که یک داستان کوتاه را در شش کلمه بنویسد؛ داستانی که او سر میز و روی دستمال نوشت و تحویلشان داد این بود: «فروشی: کفشِ بچه؛ هرگز پوشیده نشده» و بهاینترتیب شرط را برد! گفته میشود این داستان سرآغاز گونهای جدید از داستان کوتاه به نام «داستانهای ششکلمهای» شد.
3.پاسخ تند ارنست همینگوی به اسکات فیتزجرالد
اسکات فیتزجرالد، نامهای دهصفحهای به همینگوی نوشت و به او توصیه کرد «وداع با اسلحه» را با این پاراگراف تمام کند: «جهان همه را میشکند و بعد، همه از جایی که شکسته بودند مقاومتر میشوند؛ اما کسانی را که شکست نمیخورند میکشد. آدمهای خیلی خوب، خیلی متین، خیلی شجاع و منصف را؛ اگر تو هیچکدام از اینها نیستی، مطمئن باش تو را هم میکشد؛ اما هیچ عجلهای در کار نخواهد بود». همینگوی در سه کلمه جوابش را داد: «گورتو گم کن».
4.ارنست همینگوی ظرف ادرار دزدید
ارنست از بارِ موردعلاقهاش که همیشه برای نوشیدن آنجا میرفت یک ظرف ادرار کش رفت؛ با این استدلال که بهاندازهی کافی پول توی آن ریخته! بنابراین دیگر مالک آن است. او درنهایت آن را در توالت خانهاش نصب کرد.
5.ارنست همینگوی و دستور آشپزی
همینگوی یکبار طرز تهیهی پای سیب در ستون خود در روزنامه منتشر کرد. درواقع، او دستور غذاهای زیادی داشت و حتی بعضی از آنها مثل طرز تهیهی همبرگرش سر از موزه درآوردند.
6.ارنست همینگوی شیفته گاوبازی بود
همینگوی عاشق گاوبازی بود و در سال ۱۹۶۰ گزارش مفصلی از این بازی تهیه کرد که بخشی از آن در مجلهی لایف چاپ شد؛ علاقهی فراوانی به دریانوردی و ماهیگیری داشت و به همین خاطر قایقی خریده بود که اسم آن را گذاشته بود «پیلار». شکار هم از دیگر علایق این نویسنده بود و برای همین کار مدتی طولانی را در آفریقا گذراند و کتاب «تپههای سبز آفریقا» را بر اساس تجربیاتش از همین سفر نوشت.
7.اتهام همکاری ارنست همینگوی با کا. گ. ب
در دههی ۱۹۴۰، همینگوی مشکوک به همکاری نزدیک با «کا.گ.ب» (کمیته امنیت ملی شوروی) تحت نام مستعار «آرگو» بود. مأموران اف.بی.آی از این مقطع به بعد، از بخش اعظم زندگی او جاسوسی میکردند. برخی معتقدند این قضیه فشار روانی بیشتری را به همینگوی تحمیل میکرد که باعث تشدید افسردگیاش شد؛ تا جایی که دست به خودکشی زد.
بههرحال این موضوع در هالهای از ابهام بود تا اینکه چند سال قبل کتابی دربارهی ظهور و سقوط کا.گ.ب در آمریکا منتشر شد که در آن همکاری این نویسندهی برندهی نوبل با سرویس امنیتی شوروی پرده برداشته شد. البته در همین کتاب نوشته شده همینگوی هیچوقت جاسوس بهدردبخوری نبوده و باوجود اشتیاقش برای همکاری، موفق نشد هیچ اطلاعات سیاسیای به رابطهای روس منتقل کند.
8.اتهام جنایت جنگی به ارنست همینگوی
پس از جنگ جهانی دوم، او بر اساس کنوانسیون ژنو، به جنایات جنگی متهم شد. دلیل این اتهام «تخطی از وظایف در مقام یک خبرنگار غیرنظامی» طی ماجرایی در سال ۱۹۴۴ بود که در آن ارنست رهبری یک گروه پارتیزانی فرانسوی را علیه نازیها بر عهده داشت؛ درنهایت او تبرئه شد.
9.عدم حضور ارنست همینگوی در مرایم اهدای جایزه نوبل
همینگوی سال ۱۹۵۳ برای نگارش رمان «پیرمرد و دریا» برندهی جایزهی پولیتزر شد و یک سال بعد برای همین رمان نوبل ادبیات را به دست آورد. او برای دریافت جایزه در استکهلم حضور پیدا نکرد با این عذر که تازه از دو سانحهی هوایی در آفریقا جان به دربرده و سرش آسیب دیده است.
10.ارنست همینگوی با دست خودش گربه محبوبش را خلاص کرد
همینگوی یازده سال با گربهاش همنشین بود اما در یکی از نامههایش برای دوستش ایوانچیک تعریف میکند که چطور مجبور شد با دست خودش «عمو ویلی» را که در تصادف با یک ماشینسواری آسیب دیده بود خلاص کند؛ ارنست ماجرای مرگ عمو ویلی را اینطور روایت میکند «من قبل از این گاهی مجبور بودهام به آدمها شلیک کنم، اما نه به کسی که یازده سال او را میشناختم و دوستش داشتم، نه به کسی که با دو پای خردشده از درد خرخر میکند».
بااینحال گربهی ششانگشتی همینگوی در شهر کیوست، گربهی نسبتاً پرمشغلهای بود. به همین دلیل امروزه در کیوست کمبود گربهی ششانگشتی وجود ندارد!
11.زندگی عاطفی پرماجرای ارنست همینگوی
همینگوی ۶۲ سال زندگی کرد و در این مدت چهار بار ازدواج کرد و سه بار طلاق گرفت (هادلی ریچاردسون، پائولین فایفر، مارتا گلهورن و ماری ولش همینگوی). سال ۱۹۴۵ ارنست عاشق روزنامهنگاری به نام ماری ولش میشود و مارتا گلهورن از او طلاق میگیرد؛ مارتا هرگز از اینکه سومین همسر همینگوی بود خوشنود نبود و از مصاحبهکنندهها میخواست به این مرد اشارهای نکنند.
12.پدر ارنست همینگوی هم خودکشی کرد
پدر ارنست که یک پزشک معقول و موجه بود هم سالها قبل در اثر افسردگی با تفنگش به زندگی خود پایان داده بود. همینگوی همواره از کاری که پدرش کرده بود سخت احساس سرافکندگی میکرد. او با خودکشی مخالف بود. نه فقط بهعنوان یک فرد کاتولیک؛ بلکه به این دلیل که خودکشی قانون شجاعت او را نقض میکرد.
13.ارنست همینگوی با تفنگ محبوبش خودکشی کرد
همینگوی در طول عمرش به سیاهزخم، مالاریا، سرطان پوست و ذاتالریه مبتلا شد. او با دیابت، دو سانحهی هوایی، یک تصادف اتومبیل، یک کلیهی از کارافتاده، هپاتیت، طحال از کارافتاده، جمجمه و بازویی شکسته و ستون فقرات آسیبدیده و ترکشهایی در بدنش زندگی کرد و تنها چیزی که نتوانست برابر آن مقاومت کند، خودش بود. او یک روز پس از بازگشت از کلینیک مایو تفنگ دولول محبوبش را برداشت، به فضایی باز رفت و دو حفره روی سر خودش درست کرد.
14.در ابتدا مرگ ارنست همینگوی تصادفی اعلام شد
مرگ همینگوی خودخواسته بود اما روزنامهها آن را «تصادفی» اعلام کردند. پنج سال بعد از مرگش، ماری، همسر چهارم ارنست، فاش کرد که او خودکشی کرده است. وقتی از او پرسیدند چرا قبلاً به این قضیه اشاره نکرده بود، گفت چون قبلاً کسی دراینباره سؤال نکرده بود.
15.ماجرای گربههای ارنست همینگوی
هنگامیکه ارنست همینگوی نوشت: «نگهداری یک گربه منجر به آوردن گربههای بعدی میگردد»، قطعاً منظور این نویسندۀ گربهدوست گروه گربههایی بود که در خانۀ خود در کوبا و بعدها هم در فلوریدای امریکا نگهداری میکرد.
محوطۀ موزه و خانۀ ارنست همینگوی هماکنون محل زندگی 50–40 گربه است؛ بنابراین درصورتیکه از گربه میترسید یا به آن آلرژی دارید به دیدن این موزه نروید. در حدود نیمی از گربههای همینگوی پُر انگشت هستند
این بدین معنی است که تعداد انگشتهای آنها بیشتر از حد نرمال است. بهطورمعمول گربهها 5 انگشت در پاهای جلویی و 4 انگشت در پاهای عقبی دارند اما به نقل از وبسایت خانه و موزۀ همینگوی «در حدود نیمی از گربههای این موزه این خصیصه را در DNA نژاد خود دارند و این بدین معنی است که حتی اگر گربهای دارای تعداد انگشت نرمال باشد ممکن است مادر یا پدر بچهگربهای با انگشتان پرتعداد گردد. بیشتر این گربهها تعداد انگشتان پاهای جلوییشان زیاد است اما در برخی از آنها تعداد انگشتان پاهای عقبیشان هم بیشتر است. گهگاه به نظر میرسد که این گربهها دستکشهای بدون انگشتی به دست کردهاند که فقط انگشت شست پیداست!»
16.ارنست همینگوی مدال شجاعت جنگ گرفت
همینگوی در جنگ جهانی اول برای کمک به سربازان ایتالیایی شرکت کرد. او که در این جنگ بهشدت زخمی میشود، به خاطر شجاعت و تلاشش از دولت ایتالیا مدال دریافت میکند. مدال شجاعت ایتالیاییها از جنس فلز نقره بود. 30 سال بعد دولت آمریکا نیز یک مدال از جنس برنز به خاطر شرکت در جنگ جهانی دوم بهعنوان یک خبرنگار جنگی به وی اعطاء میکند.
17.متهم شدن ارنست همینگوی به انجام جنایات جنگی
در ششم ژوئن سال 1944 همینگوی مجبور شد گروهی از مبارزان فرانسوی را علیه آلمان نازی هدایت کند، ولی بر اساس کنوانسیون ژنو خبرنگاران حق شرکت در جنگ را نداشتند. او به جرائم مختلف متهم شد ولی ثابت کرد که مستقیم در جنگ شرکت نداشته و تنها به سربازان فرانسوی مشاوره داده است. در سال 1951 مقالهای در روزنامه نیویورکتایمز منتشر کرد و در این مقاله درباره این قضیه بهطور مفصل نوشت.
18.غسلتعمید فرزند ارنست همینگوی در خانه یک نویسنده
گرترود استاین، نویسنده مشهور آمریکایی در سال ۱۹۰۲ به فرانسه رفت و تا پایان عمر در آنجا و دور از وطن زندگی کرد. خانه استاین محفل نویسندگان و نقاشان بزرگ زمان خودش بود که از جمله آنها میتوان به پیکاسو، اسکات فیتزجرالد و همینگوی جوان اشاره کرد. اولین فرزند همینگوی در سال 1923 به دنیا آمد که مراسم مذهبی را استاین در خانهاش برگزار کرد.
19.انجام یک مأموریت جاسوسی توسط ارنست همینگوی برای دولت شوروی سابق
روزنامه کولیر مارتا گلهورن، همسر همینگوی را بهعنوان خبرنگار جنگی به چین اعزام کرد و همینگوی او را در این سفر همراهی کرد. در اسنادی که بعداً در کتابی در سال 2009 چاپ شد معلوم شد که ک.گ.ب سازمان اطلاعات شوروی او را استخدام کرده بود تا جاسوسی کند؛ اما بر اساس این اسناد او هیچ اطلاعات مفیدی برای روسها نیاورد.
20.بهترین نوشتههای ارنست همینگوی از یک نامه الهام گرفته شده است
«پاریس جشن بیکران» یکی از آثاری است که پس از مرگ همینگوی منتشر شده است. همینگوی در سال 1956 چند روزی در هتل «ریتز» شهر پاریس اقامت کرد. متصدیان هتل بعد از دیدن همینگوی، چمدانی که او در سال 1930، در حین اقامتش در آنجا جاگذاشته بود را به نویسنده بازمیگردانند. همینگوی چمدان قدیمی خود را باز میکند و نامههای قدیمی خود را میبیند که در دوران جوانی نوشته بود و این نامهها الهامبخش کتاب «پاریس جشن بیکران» میشوند.
21.ارنست همینگوی چهار بار ازدواج کرد و چهارکتاب به همسرانش هدیه داد
ارنست همینگوی در طول زندگی خود چهار بار ازدواج کرد، اما عمر هیچکدام از ازدواجهایش طولانی نبود. او چهارکتاب به چهار همسرش هدیه داد. «خورشید همچنان میدمد» را به همسر اولش الیزابت هادلی ریچاردسون تقدیم کرد. داستان «مرگ در بعدازظهر» به همسر دومش پائولین فایفر، داستان «زنگها برای که به صدا درمیآیند» به همسر سومش مارتا گلهرن و بالاخره داستان «در امتداد رودخانه به سمت درختها» را با امضای «تقدیم به ماری» (ماری ولش، همسر چهارم همینگوی) تمام شد.
ارسال نظر