بررسی تاریخچه و کارایی قرنطینه در ایران
در روزهای شیوع بیماری کرونا توصیههایی جدی در مورد قرنطینه خانگی و حفظ فاصله اجتماعی برای قطع زنجیره گسترش این بیماری از سوی مسئولین و کادر درمانی شنیده میشود. در مطلب پیش رو به زمینههای تاریخی قرنطینه در ایران پرداختهایم.
سرویس فرهنگی مستقلآنلاین: جمله معضلات اصلی که مردمان از گذشته با آن دست به گریبان بوده و همواره حیات بشر را تهدید میکرده شیوع بیماریهای واگیردار مانند طاعون و وبا بوده است. تا زمانی که ارتباط بین جوامع محدود بود، عوارض این بیماریها نیز کمتر بود؛ ولی با افزایش ارتباطات در بین جوامع انسانی، عوارض ناشی از شیوع بیماریها هم گسترش یافت و میزان مرگ و میرها رو به فزونی نهاد.
در ایران عصر قاجار هم به دنبال رشد تجارت و افزایش ارتباط بین شهرها و روستاها، بیماریهای واگیردار بیش از گذشته شیوع پیدا کرد و موجب مشکلات بیشتری شد. البته نبود تدابیر بهداشتی و درمانی و عدم مسؤولیتپذیری دولت در مورد کنترل عوامل بیماریزا و ارائة روشهای درست بهداشتی و درمانی خود مزید بر علت بود. شدت این بیماریها گاه به حدی بود که یک شهر یا روستا را به کلی فلج و از سکنه خالی میکرد و این کاهش جمعیت به نوبة خود بر روی همه شئون زندگی و اقتصاد مردم ایران تأثیری مخرب داشت.
پس از توسعة روابط اقتصادی در بین ملل مختلف دنیا و افزایش مبادلات تجاری به وسیلة کشتیها، بیماریهای واگیردار مانند طاعون و وبا، که از طریق چنین ارتباطاتی شیوع مییافت، نیز به سرعت رو به رشد گذاشت. از جمله راهحلهایی که کشورها برای این مسأله بدان توجه کردند «قرنطینه» بود. در کشور ما هم از قدیم مسألة قرنطینه مورد توجه بود؛ ولی هیچگاه به صورت علمی و مؤثر اجرا نشد. در راه ایجاد قرنطینه موانع و مشکلات فراوانی وجود داشت که گاه حتی منجر به دخالت کشورهای خارجی در امور داخلی کشور میگردید.
قرنطینة علمی در ایران
در فرهنگ دهخدا، قرنطینه به جایی اطلاق میشود که در آن مسافران و عابران را بررسی و از ورود بیماران جلوگیری میکنند. این کلمه از واژة «کاران تن» فرانسوی گرفته شده است. در فرهنگ بریتانیکا، قرنطینه به سیستم بازدارنده و توقیفی کشتیها و انسانها از نظر بهداشتی اطلاق میشود که در آن، بار را در محلهایی به نام قرنطینه تخلیه و اشیای مشکوک به آلودگی را ضدعفونی میکردند.
برخی معتقدند که بهترین معادل فارسی برای اصطلاح قرنطینه «حصار بهداشتی» است که شامل محدود کردن جابهجایی انسانها یا حیواناتی است که در معرض بیماریهای واگیردار قرار گرفتهاند. این کار برای جلوگیری از انتشار بیماری و گسترش فضای آلوده بود و سابقة آن به دوران کهن برمیگردد؛ چنانکه مارکوپولو گزارش میدهد که وقتی به دروازة شهر تبریز رسید بیماری طاعون در شهر شایع شده بود و چون دروازههای شهر را به علت بیماری بسته بودند وی ناچار شد چهل روز را در این شهر بگذراند.
عدم انتقال تجربیات قرنطینه به نسلهای بعد
به دلایل مختلف از جمله گسستهای تاریخی در ایران، که مانع بزرگی سر راه انباشت تجربیاتی از این دست بود، اینگونه تجربیات در زمینة مدیریت بیماریهای واگیردار نتوانست از نسلی به نسل دیگر منتقل شده، میزان تلفات ناشی از شیوع بیماری را کاهش دهد. هر بار که مصیبتی از این دست فرامیرسید، نهاد باتجربهای که بتواند از آلام مردم بکاهد وجود نداشت و بیماریهای واگیردار پیوسته مشکلاتی به صورت محلی و حتی در سطح کشور ایجاد میکردند. انتشار بیماری از طریق مرزهای کشور مهمتر مینمود؛ زیرا بسیاری از بیماریهای همهگیر مانند طاعون از کشورهای همجوار وارد خاک ایران میشدند، بدون اینکه حکومت آمادگی لازم برای مقابله با آن را اندیشیده باشد. بنا بر گزارش پولاک «طاعون هیچگاه در مملکت ایران پا نمیگیرد...» ؛ ولی در سالهای 1244- 1246ﻫ.ق/1829-1830طاعون از عثمانی به ایران وارد شد و در بعضی مناطق ساحلی دریای خزر چنان بیداد کرد که نقاط آلوده از سکنه خالی شد. در واقع، بیماری به سرعت به قتل عام مردم میپرداخت و کسی را باقی نمیگذاشت که شاکی دولت باشد و آن را مجبور کند که به اقداماتی در این باره دست بزند. هنگامی که خاک نیز روی آنها را میپوشاند، دیگر خیال دولتیان از هر نظر راحت میشد. شواهد نیز نشان نمیدهد که در آن سالها خبری از قرنطینه و ایجاد حصار بهداشتی در کشور بوده باشد؛ چراکه اگر چنین چیزی وجود داشت، آمار کشته شدگان آنقدر بالا نبود.
امیرکبیر اولین فرماندهنده قرنطینه در ایران
گرچه ایجاد قرنطینة دولتی در ایران با نام امیرکبیر همراه شده است، ایجاد آن سابقهای طولانیتر از حضور امیر در مقام صدارت دارد و به نوعی به دوران حضور پزشکان غربی در ایران مانند دکتر کرمیک پزشک عباس میرزا، یا مکنیل برمیگردد. بیشتر قرنطینههای قبلی در ایران، در داخل کشور و در محدودة شهرها اجرا میشد؛ برای مثال در سال 1237ﻫ.ق/1822م هنگام همهگیری بیماری وبا در شیراز یا ده سال بعد (1247ﻫ.ق/1832م) هنگام همهگیری بیماری طاعون در تبریز، در محدودة این دو شهر قرنطینه ایجاد شد. برای نمونه، هیچ کس حق نداشت وارد شهر خوی شود. اما ایجاد قرنطینه به دست امیرکبیر حوزة گستردهتری داشت. هنگامی که در سال 1267ﻫ.ق/1851م بیماری وبا گسترش یافت، امیرکبیر دستور داد مرز ایران و عراق را قرنطینه کنند (فلور، 1386: 266). دلیل این کار گزارشهایی بود که از بروز بیماری وبا در عتبات و خطر سرایت آن به داخل ایران حکایت داشت (آدمیت،1362: 334 - 335). آدمیت دربارة ایجاد قرنطینه و دستور امیر در مورد آن میگوید:
«برای محافظت ممالک محروسه از آلودگی ناخوشی مزبور (وبا) در مرزها قاعدة گراختین (قرنطینه) گزارده شد که مسافران را چند روز در آنجا نگه دارند. دستور میرزا تقیخان در این موضوع، خاصه حاشیهای که به خط خود افزوده، قابل توجه است. امیرکبیر برای اینکه این قانون مایة سودجویی مأموران مرزی نگردد، در حاشیة نامة مزبور افزوده: مراقب باشید که این عمل مایة مداخل مستحفظین نشود و بنای اذیت و آزار را گذاشته، مترددین را به زحمت نیندازند، بلکه مایة نظم شود»
قرنطینه در جلفا در سال 1294ﻫ.ق/ 1877م نیز به دنبال بیماری وبا در رشت به اجرا گذاشته شد که بیشتر اهداف سیاسی را دنبال میکرد؛ آن هم به خاطر درگیریای که بین مسلمانان و مسیحیان وجود داشت.
در زمان ناصرالدین شاه و همزمان با تشکیل مجلس حفظالصحه، یکی از وظایف اصلی که برعهدة آن گذاشته شد برقراری قرنطینه بود و بیشتر، پزشکان تحصیلکردة غرب مسؤول برپایی این مراکز میشدند؛ چنانکه در گزارشی آمده است:
«دکتر آلبو مدتی است که در بیستون قرانتین گذاشته و زوار را در آنجا جمع کرده. زواری هم که به کنگاور میآیند یک نفر طبیب آنها را دوا داده، چون ناخوشی ندارند مرخص میکند.»
در سال 1315ﻫ.ق/ 1903م در پی ظهور بیماری طاعون در بمبئی، دولت روسیه به منظور پیشگیری از سرایت بیماری به مرزهای کشورش از دولت ایران درخواست کرد که در طول مرز ایران و افغانستان و شاهراهی که از سیستان تا خراسان امتداد داشت، پستهای قرنطینه ایجاد کند. چندی بعد، با موافقت ایران این کار اجرایی شد.
فشار دولتهای خارجی بر قاجار برای قرنطینه
ظاهراً دولت استبدادی قاجار اگر زیر فشار همسایههای خود نبود، چندان اهمیتی به بیمار شدن مردم تحت حکومت خود نمیداد؛ چنانکه گزارشی از اعتمادالسلطنه در ذیالقعدة 1309ﻫ.ق/1892م وجود دارد که نشاندهندة این موضوع است. او مینویسد:
«امروز شنیدم وبا در مشهد مقدس روزی هفتاد- هشتاد نفر را تلف میکند. ده روز دیگر یقین در اردو خواهد بود» و سپس ادامه میدهد: «ممکن بود با مبلغ کمی مخارج قرانتین بگذارند. شاید این مرض به جای دیگر سرایت نکند؛ اما کی حکم بکند و کی بشنود. انالله و انا الیه راجعون»
در زمان شیوع بیماریهای واگیردار نخستین گروهی که قربانی میشدند فقرا بودند و کسی به فکر آنان نبود. در همان زمان، نویسندگان معترض حبلالمتین نوشتند: «چون مردمان فقیر بر تحمل مصارف اسفار و مخارج حکیم و دوا قادر نمیباشند، لابد و ناچار در بلد خود با امراض دائمی باقی خواهند ماند تا جان به جان آفرین بسپارند...» (حبلالمتین، ش 33: 20) و ناتوانی حکومت در ایجاد قرنطینه و جداسازی بیماران از اشخاص سالم و بیعلاقگی آن به این مسأله موجب شد که روزنامة حبلالمتین دست به دامن اشخاص خیر شود؛ پس در همان شماره نوشت: «مناسب است اخیار روزگار در اقطار امصار متفق شده، برای کار خیر و حصول ثوابات عظیمه قراری بگذارند؛ یعنی، اشخاص نامی که همیشه بانی خیرات و مبرات بوده و میباشند وجهی بجهت معالجة اینگونه بیماران معین کنند که در سال هزاران نفوس بواسطة عدم مخارج تلف نشوند. یقین است که از جانب دارالشفاها نیز مجاناً دوا داده میشود و دوافروشان هم تخفیفی در قیمت میگذارند و صاحبان نیز از کرایة معمولی کمتر میگیرند. امیدوار است این تمنا که منتها مرام نوعپرستان و غایت آمال بیماران است بعمل آید و روزنامهنگاران محترم در جراید خویش مندرج درین باب توجهات متمولین را باجرای این خیرات عمومیه معطوف دارند»
مشکلات قرنطینه در ایران
اگرچه ایجاد قرنطینه فکری بسیار مناسب و راه حلی برای جلوگیری از شیوع بیماریهای مسری بود، برپایی آن در ایران با شیوة حکومت آن روز و نگرش مردم نسبت به چنین پدیدههای جدیدی مشکلات زیادی را به همراه داشت که دامنة این مشکلات به دوران پس از ناصرالدین شاه هم کشیده شد. در بررسی اسناد مکمل قاجاریه مربوط به مسائل بهداشتی و درمانی، از مجموع 434 فقره سندی که برای انجام این تحقیق مطالعه شد چنین برمیآید که حجم سنگینی از آنها مربوط به مسألة قرنطینه است. این اسناد را از زوایای گوناگون میتوان بررسی کرد. برای بررسی دقیقتر آنها، نخست سعی شد تا این اسناد دستهبندی و سپس تحلیل شوند.
الف) تعدادی از اسناد مربوط به تقاضای دولت ایران یا دولتهای همجوار برای ایجاد قرنطینه است. نحوة کار بدین گونه بود که هرگاه در ایران یا کشورهای مجاور، مسألة بیماریهای مسری حاد میشد، در مرزها و در محل تردد مسافران پستهای قرنطینه ایجاد میگشت. به عنوان مثال، نامهای از سفیر ایران در شهر اسلامبول به تاریخ هجدهم رجب 1280ﻫ.ق/1863م وجود دارد که به وزیر امور خارجة ایران نگاشته، بروز بیماری طاعون را در شهر قزل دیزیج عثمانی گزارش میکند و از دولت ایران میخواهد برای جلوگیری از سرایت آن به داخل کشور در سر مرز پست قرنطینه ایجاد نماید (کاووسی عراقی، 1381: 341).
البته گنجایش این قرنطینهها متفاوت و با توجه به تعداد مسافران قابل افزایش بود. در گزارشی به تاریخ 29 محرم 1307ﻫ.ق/1890م از قصر شیرین چنین آمده است:
«قریب چهار هزار نفر در قرانتین توقف دارند. چون زوار زیاد شدهاند، از ایالت حکم شده مجدداً سی باب چادر برای اقامت زوار بسازند. وجه نقد هم از طرف ایالت به فقرا و پیادگان زوار میدهند و از موعد ده روز توقف، سه روز تخفیف دادهاند و از بابت آذوقه نهایت آسودگی را دارند» (عباسی و بدیعی، 1372: 83).
ب) دستة دوم اسنادی است که به مشکلات پس از شکلگیری قرنطینه میپردازد مانند وقتی که جمعیت زیادی وارد قرنطینه میشدند. چنین جمعیتی باعث میشد که بینظمیهای فراوانی در آنجا بروز کرده، تعدادی از مأموران هم به فکر سوءاستفاده از چنان شرایطی باشند. این مسأله موجب میشد تا هر چند وقت یکبار مناقشهای بروز نموده، منجر به مکاتباتی در این خصوص گردد. به عنوان مثال، در نامهای به تاریخ هفدهم ذیقعدة 1276ﻫ.ق/1860م از سفارت ایران در اسلامبول به وزارت امور خارجه وضعیت قرنطینة خانقین گزارش شده و آمده است که بر اثر سختگیریهای مأموران قرنطینه، زوار و مسافران در وضع بسیار بدی قرار گرفتهاند. یا در نامهای دیگر، شخصی به نام حاج محمدحسن قزوینی از ظلم و ستم مأموران قرنطینه شکایت و از دولت تقاضا میکند به حال کسانی رسیدگی نماید که در قرنطینه نگه داشته شدهاند (همان: 379).
همچنین اسنادی وجود دارد که نشان میدهد مأموران قرنطینه رعایت مسائل شرعی را در برخورد با مسافران نمیکردند و این مسأله باعث بروز درگیری میان آنها و مردم میشد (همان: 368). یا در مورد وبای سال 1309ﻫ.ق/1892م سندی موجود است که روسها در قرنطینههای مرزی افراد زنده را هم لابهلای اجساد دفن میکردند (کاووسی عراقی، 1381: 381).
ج) برخی دیگر از اسناد مربوط به اخاذی و گرفتن وجوهی از مسافران به عناوین مختلف بود. برحسب ظاهر در ابتدای کار مسألة اخذ پول از مسافران امری قانونی بود و هر دو کشور همسایه آن را اجرا میکردند. با افزون شدن شکایات مردم از این روند، مسؤولان دو کشور ایران و عثمانی به فکر حل این مشکل افتادند و قرار بر ترک این کار گذاشتند. در ششم رجب 1276ﻫ.ق/1860م، فؤاد پاشا، ناظر امور خارجة عثمانی، نامهای به سفارت ایران در اسلامبول نوشت و در آن ضمن برشمردن زیانهای اخذ وجه به وسیلة دو دولت ایران و عثمانی و نیز نبودن امکانات کافی برای مسافران، از دولت ایران خواست تا پزشکی از طرف ایران و پزشکی هم از طرف عثمانی مأمور ایجاد امکانات و بیمارستان کافی در سر مرزها شوند و ایجاد قرنطینه تنها منوط به درخواست آنان باشد(همان:344). بعد از پیگیریهای مستمر، پس از مدتی اخذ وجه از مسافران به عنوان قرنطینه ممنوع شد؛ ولی به دلیل فقدان نظارت کافی دریافت وجه همچنان به صورت غیرقانونی و به بهانههای متفاوت ادامه یافت و همین مسأله باعث شکایت مردم میشد. مثلاً در برخی از موارد مسافران را در نقطهای اسکان میدادند و به عنوان کرایة محل وجوهی از آنها میگرفتند یا با تهدیدات مختلف آنها را سرکیسه میکردند. حتی این مسأله در قرنطینههای داخل کشور هم اتفاق میافتاد و مأموران به بهانههای مختلف از مردم پول میگرفتند. سندی وجود دارد به تاریخ 26 ذیقعدة 1296ﻫ.ق/1879م مبنی بر اینکه مأموران قرنطینة شیراز پول زیادی را از مردم گرفتند و مسؤول قرنطینه تحت فشار دولت مجبور به استرداد آن شد (همان: 354).
د) دستة دیگر از اسناد مربوط به مشکلاتی است که بر سر حمل و نقل اموات به شهرهای مقدس و عتبات عالیات بهوجود میآمد. از آنجا که برخی از مسلمانان اعتقاد دارند که دفن اموات در اماکن مقدس و زیارتی میتواند به نوعی موجب آمرزش گناهان یا تخفیف آنها شود از قدیمالایام کسانی از ثروتمندان مایل بودند تا پس از مرگ در یکی از اماکن مقدس به خاک سپرده شوند. شیوة کار بدین شکل بود که اجساد را ابتدا در جایی برای مدتی به امانت میگذاشتند. سپس اموات، به همراه کاروانهایی که اغلب به همین منظور به اماکن مقدس میرفتند به آنجا حمل و به خاک سپرده میشدند. هنری بروگش، در سفرنامه خود در این باره مینویسد:
«پس از گردش در ویرانههای ری به سمت تهران بازگشتیم. در جادة خارج از دروازة حضرت عبدالعظیم با منظرهای مواجه شدیم که ما را دچار حیرت و تعجب کرد. در سمت چپ جادة تهران به حضرت عبدالعظیم و نزدیک دروازه، کاروانسرای بزرگی قرار داشت که کاروان عجیبی از آن خارج میشد تا به سوی شهر قم برود. الاغها و قاطرهای این کاروان را در دو طرف با کیسههایی طنابپیچ بار کرده بودند؛ یعنی، بار هر الاغ و قاطر دو کیسه بود که در دو طرف پالان آن حیوان آویخته بودند؛ ولی این کیسهها با کیسههای بار معمولی از نظر شکل و حجم اختلاف زیادی داشت. کمی که پیش رفتیم در داخل کاروانسرا مقدار زیادی از این کیسهها را دیدیم که روی زمین گذاشتهاند و در انتظارند که آنها را بار چهارپایان کنند. وقتی پرسیدم داخل این کیسهها چیست، معلوم شد که آنها اجسادی هستند که برای دفن به قم حمل میشدند...» (بروگش، 1367: 553).
حمل و نقل اموات موجب بروز کشمکشها و دعواهای فراوانی با مأموران مرزی عثمانی میشد. بیشتر اوقات و به دنبال بروز بیماریهای همهگیر، مأموران عثمانی از حمل و نقل اموات به بهانة انتقال بیماری جلوگیری کرده، باعث بروز مشکلاتی برای مسافران میشدند. در گزارشی در تاریخ 27 ذیحجة 1307ﻫ.ق/1890م از خانقین آمده است:
«پریروز قریب سی و پنج جنازه از اهالی استرآباد و مازندران به خانقین آورده بودند به عتبات ببرند. در آن بین احکامی از صدارت عثمانی به قائممقام خانقین رسید که جنازة تازه تا ناخوشی در بغداد هست نگذارند عبور بکند. مأمورین عثمانی ممانعت کردهاند. سه روز است جنازهها و حاملین در خانقین معطل هستند» (عباسی و بدیعی، 1372: 85).
در شرایط عادی، روال کار بدین طریق بود که مأموران عثمانی به ازای ورود هر جنازه به خاک آن کشور مبلغی را دریافت میکردند؛ ولی در برخی از موارد حتی پس از دریافت پول نیز باز هم در حمل و نقل اجساد و مسافران مانعتراشی میکردند. در گزارش دیگری به تاریخ 27 ذیالحجة 1307ﻫ.ق/1890م از قصر شیرین آمده است:
«در میان زوار و عابرین از بابت ناخوشی وحشت افتاده، مکاری در حمل مالالتجاره تقاعد دارد. جنازه هرچه به خاک عثمانی رفته مراجعت دادهاند؛ لکن وجوه معمولی را هم گرفتهاند با این حالت، همه روز جنازه میآورند» (همان: 83).
البته در مواردی هم این ممانعت در مرزها به دلیل حمل و نقل غیربهداشتی جنازهها بود که باعث انتشار بیماری میشد. تا بدانجا که در کنفرانس بهداشتی پاریس به سال 1282ﻫ.ق/1865م دولتهای اروپایی نیز نسبت به این عملکرد دولت ایران به شدت متعرض شدند و به پیشنهاد فرانسه مقرر شد که کنفرانسی عمومی برپا شود. در آن زمان، روزنامههای پاریس علت اصلی شیوع وبا در منطقة خلیج فارس و عراق را انتقال جنازهها به عتبات میدانستند و معتقد بودند باید جلوی این کار گرفته شود. البته گفتنی است که سفیر ایران در این کنفرانس به مخالفت با این موضوع پرداخت. وی معتقد بود که حمل اموات هیچگاه موجب شیوع بیماری وبا نبوده است (ناطق، 1358: 27). این امر موجب شد تا دکتر طولوزان دستورالعملی برای حمل اجساد به طریق کاملاً مطمئن صادر کند؛ بنابراین، طی تلگرافی از ضیاءالسلطنه، حاکم کرمانشاه، خواسته شد تا با مساعدت میرزا مصطفی طبیب جنازهها را معاینه کنند و در صورت داشتن ضوابط لازم به آنها اجازة عبور بدهند (کاووسی عراقی، 1381: 366). گاه اختلاف بر سر طریقة حمل بهداشتی اجساد چندان بالا میگرفت که منجر به درگیری با مأموران عثمانی و حتی کشته شدن افرادی از طرفین میشد. به عنوان مثال، در سال 1286ﻫ.ق/1869م که بیماری وبا به شدت در عتبات رواج داشت، مأموران عثمانی مانع از عبور کاروان حامل اجساد از شهر بغداد شدند که این مسأله باعث بروز درگیری در بین کاروانیان و مأموران گردید و برخی ادعا کردند که تعدادی از زوار کشته شدهاند. سفارت ایران طی نامهای به تاریخ ششم شوال 1286ﻫ.ق/1869م اظهار داشت که کسی در این نزاع کشته نشده و این تنها یک ادعا است (همان: 352). البته باید گفت که حساسیتهای مذهبی و اختلاف بین شیعه و سنی هم در مواردی اینگونه بروز پیدا میکرد و باعث شدت درگیریها میشد. به عنوان مثال، یکبار که مأموران عثمانی به دلیل بروز بیماری قصد سوزاندن جنازهها را داشتند، با واکنش علما مواجه شدند و کار به درگیری کشید. بار دیگر نیز مأموران به بهانة قرنطینه قصد جلوگیری از مراسم عاشورا را داشتند که این مسأله هم باعث بروز درگیری بین مردم و مأموران و ایجاد تلفات در بین آنها شد(همان: 353).
ﻫ) گروهی از اسناد هم مربوط به مواردی میشود که کسانی قصد داشتند از قرنطینه عبور کنند و در آنجا متوقف نشوند یا کسانی از قرنطینه میگریختند و باعث بروز مشکلاتی برای مأموران میشدند. حاج سیاح محلاتی نقل میکند که در جریان یکی از همهگیریهای وبا در عتبات عالیات، در مرز کرمانشاه قرنطینه گذاشته بودند و در همان زمان، یکی از علما به همراه گروهی از مردم و زوار وارد کرمانشاه شد. هنگامی که مأموران خواستند آنها را در قرنطینه نگه دارند برخی از همراهان از قبول این امر خودداری کردند و کار به منازعه کشید (سیاح، 1359: 535).
گاهی اوقات اگر عبور از قرنطینه با ضرب و زور میسر نبود، روشهای دیگری مطرح میگشت که از جملة آنها رشوه دادن به مأموران قرنطینه بود. به عنوان مثال، در گزارشی که در پانزدهم صفر 1307ﻫ.ق/1890م دربارة بیماری وبای کرمانشاهان به تهران مخابره شد علت این همهگیری را عبور چند بیمار از قرنطینه با دادن تعارف و رشوه میداند:
«در کردستان معروف است که علت بروز ناخوشی در کرمانشاهان این شد که جمعی از یهودیان بغداد فرار کرده، به طرف ایران میآمدند. در خانقین گماشتگان حسامالملک مانع شدند، هر یک بیست عدد لیره تعارف دادند و به اذن حسامالملک به کرمانشاهان آمدند و به ورود آنها ناخوشی بروز کرد. دیگر صدق و کذب این خبر معلوم نیست» (عباسی و بدیعی، 1372: 81).
و) دستة دیگری از اسناد مربوط به سوءاستفادهای بود که دول مجاور از قرنطینه میکردند و میکوشیدند به این بهانه مواضع نظامی یا سیاسی خود را تقویت کنند. به عنوان مثال، اسنادی وجود دارد که نشان میدهد مأموران عثمانی به بهانة ایجاد قرنطینه در شهر مرزی قزل دیزیج، تعداد شصت عراده توپ و تعداد زیادی نظامی به این منطقه آوردند و به سرحدات ایران تجاوزاتی نمودند (کاووسی عراقی، 1381: 345).
این مسأله تنها مختص دولت عثمانی نبود، بلکه دولت روسیه هم از این بهانه برای تقویت مواضع نظامی خود استفاده میکرد. ارگی ریول، وزیر مختار روس، در پاسخ به دولت ایران که چرا اقدام به توقیف کاروان زیارتی «پاتنا نواب» در قرنطینة تربت حیدریه نمودهاید، میگوید: «اگر انگلیس مأمور قرنطینه در ایستگاههای ایران در خلیج فارس بخواهد، روسها متقابلاً مأمورانی در خراسان میخواهند» (F.o.416/7,N.17). دولت انگلیس نیز معتقد بود که دولت روسیه وجود بیماریهای مسری را بهانه قرار میدهد تا ورود و خروج افراد را از مرزهای هند به ایران کنترل کند؛ بنابراین، حتی نسبت به اشخاصی که قرار بود در قرنطینههای مرزی مستقر شوند حساسیت داشت. مثلاً زمانی که دولت ایران اعلام نمود قصد دارد در سیستان پست قرنطینه ایجاد کند، انگلیسیها دربارة سید محمد نامی که قرار بود متصدی این امر باشد تحقیقات وسیعی را آغاز کردند و به این نتیجه رسیدند که او ابتدا در خدمت دولت انگلیس بود؛ اما بعدها خدمت آن دولت را رها کرد. همین امر موجب شد که دولت انگلیس بر این باور باشد که او متمایل به روسهاست؛ بنابراین، شروع به سنگاندازی در ایجاد پست قرنطینه در سیستان، که هممرز هندوستان بود، نمود
قرنطینه در بنادر ایرانی خلیج فارس
ایجاد قرنطینه در بنادر جنوبی ایران همواره مورد توجه دولت ایران و آن دسته از دول اروپایی بود که در این بنادر منافع اقتصادی و سیاسی داشتند. زیان ناشی از انتقال و بروز بیماریهای مهلک در اقتصاد این دول مبحث گستردهای است که در حوصلة بحث ما نمیگنجد و خود مجال دیگری را طلب میکند.
همانگونه که بیان شد اقدام به ایجاد قرنطینه در مرزها و در بین شهرها از نکات مثبتی بود که در زمان حکومت ناصرالدین شاه به صورت جدی دنبال شد؛ ولی حجم زیاد شکایات موجود و تعدیاتی که از این رهگذر به مردم میشد و نیز بروز بیماریهای همهگیر که هر چند وقت یکبار تعدادی از مردم را به ورطة هلاکت میکشاند نشان میدهد که این اقدامات چندان مؤثر نبودند؛ زیرا ناکارآمدی دولت در برپایی قرنطینههای مؤثر در ایران، بخصوص در بنادر جنوبی، زمینههایی فراهم کرد تا دول اروپایی، به ویژه دولت استعمارطلب انگلیس و نمایندة آن یعنی کمپانی هند شرقی، بتوانند در این مقوله به طور مستقیم وارد شده، احیاناً اهداف خاص خود را در این راستا دنبال کنند (کاووسی عراقی، 1381: سندهای شماره 56 و 422).
دکتر کولویل، جراح ارشد هیأت نمایندگی بریتانیا در بغداد، نخستین کسی بود که مسألة لزوم تأسیس یک مرکز قرنطینة نگهبانی را در دهانة خلیج فارس برای محافظت از هندوستان مطرح کرد. این شخص در گزارش رسمی خود به تاریخ پنجم ژوئن 1875م/1292ﻫ.ق خطاب به ژنرال کنسول این احتیاج را متذکر شده، چنین میگوید:
«اگر قرار باشد قرنطینه اجرا شود باید مراقبت شود که کمسیون بینالمللی موجود در قسطنطنیه اجازة دخالت در این زمینه را پیدا نکند؛ زیرا من دو بار تحت مقررات قرنطینة این کمسیون بودهام و دوست ندارم وقتی که سلامت مردم هندوستان در معرض خطر قرار میگیرد، یک بار دیگر با آن نمایش مضحک و خندهدار روبرو گردم» (الگود، 1371: 572).
به دنبال چنین نگرشهایی بود که به تدریج اقدامات عملی هم در این راستا تحقق یافت. به عنوان مثال، اولین بار در مرداد 1287ﻫ.ق/1870م اپیدمی بسیار شدید طاعون در منطقة خلیج فارس پیش آمد و به دنبال آن، مقامات دولت انگلستان پیشنهاد تأسیس مراکز قرنطینه و اجرای مقررات آن را نمودند و اقدامات خود را در بوشهر آغاز کردند. این امر با مخالفت مردم و روحانیون محلی مواجه و عملاً منجر به بلوایی شد (کاووسی عراقی، 1381: سندهای شماره 157، 169، 188و 214)؛ ولی با پشتیبانی مجلس حفظالصحه و توضیحاتی که داده شد انگلیسیها به کار خود ادامه دادند. سیریل الگود در این باره مینویسد:
«بیماری وبا به خلیج فارس رسید و موضوع مورد توجه حکومت هندوستان قرار گرفت. بندر بوشهر همچنانکه انتظار میرفت شهر ناسالمی بود؛ زیرا از مقررات بهداشتی محروم و از اصول قرنطینه بیبهره بود. شهر و بندر در حال ویرانی و محتاج تعمیرات بود. محوطة اطراف دیوارهای شهر به عنوان مستراح روباز مورد استفاده قرار میگرفت و جریان آب دریا که از شکافها و درزهای کنار دریا نفوذ میکرد آن را به صورت یک باطلاق بیماریزا درمیآورد. تعداد مبتلایان به وبا روز به روز بیشتر میشد. وحشت و هراس همه جا را فراگرفته بود و مردم از دست زدن به جسد مردگان خود و دفن کردن آنها خودداری میورزیدند. بانوان انگلیسی وابسته به هیأت نمایندگی و برخی از مؤسسات به جزیرة مجاور که باسیدو نام داشت منتقل گردیدند؛ ولی خود نماینده و پزشک او در شهر ماندند.
پافشاری سفیر بریتانیا در تهران حکومت مرکزی را مجبور ساخت که در این زمینه اقدامی به عمل بیاورد؛ از جمله به حاکم بوشهر دستور داده شد کلیة لباسهای آلوده را بسوزانند، دفن اموات را در خارج شهر به صورت اجباری اجرا کنند و به توصیههای پزشکان خارجی و محلی در زمینة پیشگیری از شیوع بیماری گوش فرا دهند» (الگود، 1371: 569).
به دنبال این حوادث بود که دولت ایران سعی کرد تا ابتکار عمل را در این مورد به دست گیرد و با تقویت مجلس حفظالصحه، که پیش از این تأسیس گشته بود، مسأله ایجاد قرنطینه را خود پیگیری کند (کاووسی عراقی، 1381: سندهای شماره 124 و 178).
مدتی بعد، دوباره بیماری طاعون مهلکی بروز نمود که شدت آن، همة کشورهای مجاور را نگران کرد. کمیسیون مخصوصی برای بررسی این موضوع تشکیل شد. دولت انگلیسی هندوستان هم نمایندهای را اعزام کرد تا دربارة بهترین راه ممکن برای مشارکت آن دولت در مبارزه با انتشار بیماری مطالعه و تحقیق کند. این نماینده در گزارش تلگرافی که به نایبالسلطنة هندوستان مخابره کرد نارسایی مقررات و اقدامات دولت ایران را خاطرنشان و اضافه کرد که این کار از عهدة ایرانیان خارج است. او در گزارش خود مینویسد:
«دربارة قرنطینه باید خاطر نشان گردد که به نظر نمیرسد هیچ نوع پیشبینی مناسبی برای تأسیس قرنطینه در سواحل ایران وجود داشته باشد. این پیشبینیها در هر موردی باید فوراً مورد اقدام قرار گیرد. به علاوه، قبل از اجرای قرنطینة مورد بحث لازم است کمک و همکاری بریتانیای کبیر کسب شود؛ زیرا دولت ایران نیرویی ندارد که ضامن اجرای مقررات قرنطینه باشد. مسؤولیت این امر در حقیقت با انگلستان است که ایران را در حفظ اراضی ساحلی خلیج از شیوع طاعون محافظت کند» (الگود، 1371: 574). این به آن معنا بود که تمام کشتیهایی که به بوشهر میآمدند در دریا قرنطینه میشدند (فلور، 1386: 267).
با وجود این، هیچ قدم مؤثری از طرف دولت دیگر برداشته نشد. این ناکامی دلایل زیادی داشت که در جای خود نیاز به بحث دیگری دارد؛ ولی به صورت اجمال میتوان گفت که از یک سو، در ایران حکام فاسدی در رأس امور بودند که دغدغة گام برداشتن در چنین اموری را در سر نداشتند و حاضر بودند چنین اقداماتی با پول و امکانات کشورهای دیگر ایجاد شود، حتی اگر به بهای افزایش نفوذ سیاسی آنان در امور باشد. از سوی دیگر هرچند سلامت و امنیت بهداشتی منطقة خلیج فارس برای کشتیرانی دنیا مسألة مهمی شده بود، دول اروپایی دیگر مایل نبودند که انگلیس از راه ایجاد قرنطینه به بسط نفوذ خود در ایران بپردازد؛ بنا براین، به فکر چاره افتادند. سفیر امپراتوری اطریش در نامهای به تاریخ 27 ژوئن 1877م/1276ﻫ.ق در لندن در این باره مینویسد:
«دولت ایران تاکنون هیچ کاری برای جلوگیری از ورود بیماریهای واگیر انجام نداده است. اینک چه از نظر انسانی و چه از نظر حفظ زندگی افراد لازم است که به این بیاعتنایی در ایران خاتمه داده شود؛ ولی چون امید آن نیست که دولت ایران خود پیش قدم شود، وظیفة سایر دولتهای ذیعلاقه است که جهت فراگرفتن تصمیمهای لازم بذل اهتمام کنند. آنچه دولت امپراتوری بریتانیا درصدد رسیدن بدان است عبارت است از: برقرار کردن خدمات بهداشتی، ولی این کار هرگز به دست دولت ایران انجام نخواهد شد. بنابراین، باید یک بنیاد بینالمللی این وظیفه را تحت نظارت حکومتهای خارجی با جدیت تمام به انجام رساند» (همان: 575).
این پیشنهاد پس از مطرح شدن مورد توجه کلیة دول ذینفع قرار گرفت و قرار بر این شد که با الگو قرار دادن هیأت ناظر بر کانال سوئز و هیأت مستقر در قسطنطنیه، چنین هیأتی در ایران تشکیل شود و رئیس آن هم یک نفر ایرانی باشد. قرار بر این بود که در یکی از جزایر دهانة خلیج فارس محلی برای قرنطینه در نظر گرفته شود. دولت ایران از این پیشنهاد به این شرط استقبال کرد که اجرای آن هیچ تعهد مالی را برای ایران به وجود نیاورد و با این شرط اجرای آن به انگلیس واگذار شد. انگلیس هم تنها تعهد کرد که حقوق کارکنان خود را بپردازد و لازم دانست که در نحوة اجرای آن آزادی عمل کاملی داشته باشد؛ از این رو، پس از مدتی دعوا بر سر اجرای آن، این پیشنهاد به کلی فراموش شد (کاووسی عراقی، 1381: سندهای شماره 10، 11، 19، 47و 48).
البته گسترش بیماریها پدیدهای دو طرفه بود و در مقابل، برخی گزارشها حاکی از ورود بیماری از هندوستان به ایران است. مؤیدالاسلام از بمبئی گزارش میدهد: «زود است که (طاعون) به مرزهای ایران برسد؛ لذا لازم است که از قانون قرنطینه استفاده شود...» (حبلالمتین، ش 31: 16).
روزنامة ناصری نیز با استفاده از اطلاعات روزنامة حبلالمتین مینویسد: بیماری طاعون در هند رو به طغیان گذاشته، بیداد میکند. در موضع «پونه» این مرض کمال شدت را دارد. در هر هفته روی هم رفته پنجاه نفر تلف میشوند. در بمبئی نیز به گزارش این روزنامه، طاعون تعداد زیادی تلفات میگرفت و تقریباً از نصف هند گذشت و به مرزهای ایران رسید. ولی گویا تنظیمات (قرانطین) خلیج فارس، که سد راه سرایت این مرض به ایران قرار داده شد، خیلی ناقص بود. اگرچه در این خصوص به ادارة ناصری خبر نرسید، این روزنامه تأکید میکند که متصدیان قرانطین باید کمال توجه و مواظبت را به جا آورند و نگذارند این عمل از تحت قاعده خارج شود و رو به بینظمی گذارد و چنانچه خدای نخواسته این مرض خود را به ایران برساند، دیگر کسی از عهدة جلوگیری آن برنخواهد آمد. بنابراین، «خوب است کارگزاران قرانطین خلیج فارس محض رضای خدا و خدمت به ملت و دولت خویش در تنظیم عمل قرانطین دقیقهای از دقایق مراقبت و جهاد را محتمل نگذاشته و هیچ آنی از تهیة لوازم آن غفلت ننمایند تا انشاء الله این بلا از سر دفع شود و پیرامون این مملکت نگردد» (روزنامه ناصری، ش34: 8 به نقل از روستایی،1:1382/326).
ولی دولت ایران از یک طرف قادر به انجام این کار نبود و از طرف دیگر، کارگزاران دولت ناصری چندان خود را موظف به انجام این تکلیف نمیدانستند. پس دولتهای انگلستان و روسیه وارد عمل شدند و در مرزهای خود با ایران قرنطینه ایجاد کردند. آنها در کنار این اقدام به ظاهر انساندوستانه، در پی یافتن راهی برای نفوذ به داخل خاک ایران و دنبال کردن اهداف استعماری خود نیز بودند. در همان اوان، روسها دو نماینده برای مطالعة ایجاد قرنطینه به جنوب ایران اعزام کردند. این دو نفر پزشک از کلیة بنادر جنوبی ایران بازدید کردند. یکی از آنها به نام ویدو موستی پس از بازگشت به روسیه در نامهای پرده از اغراض دولت خود در این باره برداشت: «... اکنون نوبت ما رسیده که با استفاده از موقعیت مناسب رؤیای مقدس خود را عملی سازیم و در خاور نزدیک هم به دریای آزاد راه یابیم. منظور ما تصرف بندر عباس در خلیج فارس است» (الگود، 1371: 576).
دخالت دو دولت روس و انگلیس در امور داخلی ایران فریاد مؤیدالاسلام، مدیر روزنامة حبلالمتین، را برآورد؛ به طوری که در همان روزگار به سرزنش دولتمردان ایرانی پرداخت که چطور اجازه میدهند دشمنان آنان وارد خاک کشور شوند و چرا هیچ حس ملیتپرستی و بیگانهستیزی ندارند. او مثال میآورد که: «یک حکیم نامی فرانسه که گرفتار طاعون در بمبئی شده بود حاضر نشد پزشک آلمانی را ببیند و گفت: "اگر من بمیرم بهتر است از اینکه حکیم آلمانی مرا معالجه کند."ما ملت ایران غریب بحث و طالعی داریم که با وجود آنکه جوانان باغیرت ما چه از شیعه و چه زرتشتی که در فرنگستان تحصیل و تکمیل یافته زاید از یکصد نفر میباشند که در ممالک هندوستان و غیره به معالجه مشغول هستند» (حبلالمتین، شماره31 : 16). در ادامه نویسندگان حبلالمتین بر این مطلب تأکید نمودند که اگر دولت ایران از ایرانیان خارج از کشور درخواست میکرد، آنان حاضر بودند که به کشورشان خدمت کنند و دیگر ضرورتی نداشت که از نیروهای خارجی استفاده کند؛ زیرا در بهترین حالت آنان بیشتر به فکر تأمین منافع کشورشان بودند تا منافع مردم ایران.
قرنطینه مفید بوده یا نه؟
وجود بیماریهای همهگیر در ایران مشکلات فراوانی را برای کشور ایجاد کرد که میتوانیم آنان را به دو دستة کلی تقسیم کنیم: عوارض داخلی و خارجی.
در مورد عوارض داخلی، مهمترین عارضه کاهش جمعیت کشور بود؛ چنانکه در سال 1290 ﻫ.ق/ 1873م پس از وقوع آفاتی مانند طاعون و وبا جمعیت ایران به شش میلیون نفر کاهش یافت. اگر وسعت ایران آن روزگار را در نظر بگیریم، آثار این کاهش را میتوانیم در رکود کشاورزی، صنعت و حتی تجارت ببینیم.
اما در بسیاری از موارد، منشاء بروز بیماری در خارج از مرزهای ایران بود؛ به گونهای که از عثمانی یا هندوستان به داخل کشور میآمد و البته در برخی موارد نیز از ایران به کشورهای همسایه سرایت میکرد. به هر حال، نیاز به کنترل بیماری وجود داشت و دولت مرکزی و حکمرانان محلی میبایست برای کنترل بیماری محل را قرنطینه میکردند؛ ولی ناکارآمدی دولتمردان وقت موجب میشد که چنین کاری صورت نگیرد. پس بیماری فرصت مییافت تا سرحد نابودی مردم یک روستا یا ناحیه به کار خود ادامه دهد.
اما با توسعة روابط بین کشورها در بسیاری از موارد دولتهای همسایه مانند روسیه و هندوستان (انگلیس) در سر مرزهای کشور قرنطینه برپا میکردند و اجازه نمیدادند که افراد بیمار در مرزها تردد کنند. گرچه این کار ظاهراً اقدامی بشردوستانه بود، در بسیاری از موارد منجر به دخالت اجنبی در کشور میشد و زمینة گسترش نفوذ (معنوی) آنان را فراهم میکرد؛ چنانکه خدمات برخی از دولتهای استعمارگر موجب وابستگی مردم به بیگانه و روی برتافتن آنان از دولت حاکم میشد. به ویژه آنکه هر دو دولت روس و انگلیس به هیچ وجه اجازه نمیدادند که کسی مسؤولیت قرنطینه را به عهده بگیرد، مگر اینکه وفاداری او به تأیید وزارت خارجة این دو کشور میرسید. این امر نه تنها بر اقتصاد و تجارت بومی منطقه اثر میگذاشت و آن را به سوی منافع خارجی سوق میداد، بلکه در جدا شدن برخی از مناطق کشور از نفوذ حکومت قاجار نیز بیتأثیر نبود.
ارسال نظر