زندگی و آثار گابریل گارسیا مارکز از پیشگامان سبک رئالیسم جادویی
گابریل گارسیا مارکز نویسنده کلمبیایی و برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۸۲ خالق رمان صد سال تنهایی یکی از پرفروشترین کتابهای جهان است.
سرویس فرهنگی مستقلآنلاین: نویسنده صاحبنام کلمبیایی گابریل گارسیا مارکز (۱۹۲۷ تا ۲۰۱۴) شخصیتی است که با ژانر رئالیسم جادویی شناخته میشود و ادبیات آمریکای لاتین را اعتباری تازه بخشید. او در سال ۱۹۸۲ برنده جایزه نوبل ادبیات شد برای مجموعهای از آثارش که شامل رمانهایی مانند «۱۰۰ سال تنهایی» و «عشق سالهای وبا» بود.
گابریل گارسیا مارکز در یک نگاه
-
نام: گابریل گارسیا مارکز
-
نام مستعار: گابو
-
متولد: ۶ مارس ۱۹۲۷، در آراکاتاکا، کلمبیا
-
درگذشت: ۱۷ آوریل ۲۰۱۴، در مکزیکوسیتی
-
همسر: مرسدس بارکا پاردو، ازدواج در سال 1958
-
فرزندان: رودریگو، متولد 1959 و گونزالس متولد 1962
-
مشهورترین آثار: ۱۰۰ سال تنهایی، وقایعنگاری یک مرگ از پیش اعلامشده، عشق سالهای وبا
-
دستاوردهای مهم: جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۸۲، نویسنده برجسته رئالیسم جادویی
-
نقلقول مهم: «من متوجه شدم که واقعیت تنها پلیس نیست که مردم را میکشد، بلکه هر چیزی است که بخشی از زندگی مردم عادی را تشکیل میدهد.»
گابریل گارسیا مارکز از پیشگامان رئالیسم جادویی
رئالیسم جادویی نوعی داستان روایی است که تصویری واقعگرایانه از زندگی عادی را با عناصر فانتزی درهم میآمیزد. به گفته متخصصین امر، ارواح در بین ما حضور دارند: گابریل گارسیا مارکز درباره این موجودات با یک حس شوخطبعی عجیب و یک نثری صادقانه و بدون ایراد نوشته است.
سالهای اولیه زندگی گابریل گارسیا مارکز
او بزرگترین فرزند یک خانواده با 12 فرزند بود.
پدرش کارمند اداره پست، تلگرافخانه و داروساز سیار بود و هنگامیکه گابریل گارسیا آرکویتز ۸ ساله بود، والدینش از آن شهر رفتند تا پدرش بتواند کاری پیدا کند.
گابریل گارسیا مارکز از خانوادهاش جدا شد تا در یک خانه زواردررفته بزرگ با پدربزرگ و مادربزرگش زندگی کند. پدربزرگش نیکلاس مارکز مجیا فعال سیاسی لیبرال و یک ژنرال ارتش کلمبیا در جنگ معروف به جنگ صدروزه بود. مادربزرگش به سحر و جادو اعتقاد داشت و ذهن نوهاش را با خرافات و قصههای عامیانه پر کرده بود و در خیال او ارواح و موجودات افسانهای میرقصیدند.
در مصاحبهای که در سال ۱۹۷۳ در مجله آتلانتیک منتشر شد، گابریل گارسیا مارکز گفت که او همیشه یک نویسنده بوده است.
مسلماً، همه عناصر دوران جوانی او در داستانهای گارسیا مارکز درآمیختهاند، ترکیبی از تاریخ و راز و سیاست که پابلو نرودا، شاعر شیلیایی، آنها را با «دنکیشوت» سروانتس مقایسه کرده است.
گابریل گارسیا مارکز نویسنده
گابریل گارسیا مارکز در یک کالج یسوعی تحصیلکرده بود و در سال ۱۹۴۶ شروع به تحصیل برای حقوق در دانشگاه ملی بوگوتا کرد.
هنگامیکه ویراستار مجله لیبرال «آل اپیگپادور» در مقالهای دراینباره نوشت که کلمبیا نویسندگان جوان بااستعدادی نداشته است، گابریل گارسیا مارکز تعدادی داستان کوتاه برای او فرستاد که سردبیر آنها را بهعنوان «چشمان یک سگ آبی» منتشر کرد.
جریان کوتاهی از موفقیت که با ترور خورخه الیسر گائتان، رئیسجمهور کلمبیا، قطع شد. در هرج و مرج بعدی، گابریل گارسیا مارکز برای تبدیلشدن به یک روزنامهنگار و گزارشگر تحقیقی در منطقه کارائیب محل زندگیاش را ترک کرد، نقشی که دیگر هرگز از آن دست نکشید.
تبعید مارکز از کلمبیا
در سال ۱۹۵۴، گابریل گارسیا مارکز داستانی نوشت در مورد ملوانی که از غرق شدن ناوشکن نیروی دریایی کلمبیا جان سالم به در برده بود. اگر چه غرق شدن کشتی به طوفان نسبت داده شده بود اما ناخدای کشتی گزارش داد که کشتی در حال جمل کالای قاچاق از آمریکا بوده و هشت نفر از خدمه کشتی را به دریا انداختهشدهاند. این رسوایی منجر به تبعید گارسیا مارکز به اروپا شد، جایی که او به نوشتن داستانهای کوتاه و گزارشهای خبری در مجلات ادامه داد.
در سال ۱۹۵۵ اولین رمانش به نام «طوفان» (La Hojarasca)منتشر شد.
ازدواج و خانواده گابریل گارسیا مارکز
گابریل گارسیا مارکز در سال ۱۹۵۸ با مرسدس برچا پاردو ازدواج کرد و حاصل آن دو فرزند بود: رودریگو، متولد ۱۹۵۹ که در حال حاضر یک کارگردان تلویزیون و فیلم در آمریکا است و گونزالو، متولد ۱۹۶۲ در مکزیکوسیتی که اکنون یک طراح گرافیک است.
«صدسال تنهایی» (۱۹۶۷)
گابریل گارسیا مارکز در حین رانندگی از مکزیکوسیتی به آکپالکو، ایده مشهورترین کارش را یافت. برای نوشتن آن، او به مدت ۱۸ ماه به کار پرداخت درحالیکه خانوادهاش ۱۲،۰۰۰ دلار بدهکار شدند، اما در پایان، او ۱۳۰۰ صفحه دستنوشته داشت. اولین نسخه اسپانیایی آن در یک هفته به فروش رفت و در ۳۰ سال بعد بیش از ۲۵ میلیون نسخه فروخته شد و تابهحال به بیش از ۳۰ زبان ترجمه شده است. داستان در شهر «ماکاندو»، شهری که بر اساس زادگاه خود «آراکاتاکا» بنا نهاده شده است میگذرد و روایت ماجرای پنج نسل از نوادگان خوزه آرکادیوی دوم بوندیا و همسرش «اورسولا» و شهری است که آنها تأسیس کردهاند. شخصیت خوزه آرکادیوی سوم برگرفته از شخصیت پدربزرگ مارکز بوده است. رویدادهای این داستان شامل اینهاست: یک بیخوابی طاعونزده، ارواح پیر، یک کشیش که وقتی شکلات داغ مینوشد به پرواز درمیآید، یک زن که به هنگام شستن لباسها به بهشت میرود و بارانی که چهار سال و ۱۱ هفته و دو روز طول میکشد.
در سال ۱۹۷۰، رابرت کیلی از روزنامه نیویورکتایمز در یک بررسی در مورد زبان انگلیسی گفت که این یک رمان پر از طنز و جزئیات غنی و شگفتانگیزی است که بهترین آثار فاکنر و گونترگراس را به ذهن متبادر میکند.
این کتاب بسیار معروف است، حتی اپرا وینفری هم آن را در لیست کتابهای لازم به خواندن خود قرار دادهاست.
فعالیت سیاسی گابریل گارسیا مارکز
گابریل گارسیا مارکز به خاطر خشم و ناامیدیاش از خشونتی که بر کشورش چیره شده بود، بیشتر دوران بزرگسالی خود را در تبعید از کلمبیا گذراند. او یک سوسیالیست مادامالعمر و دوست فیدل کاسترو بود: برای لا پرنسا در هاوانا نوشت و همیشه روابط شخصی خود را با حزب کمونیست در کلمبیا حفظ میکرد، هرچند که هرگز بهعنوان یک عضو به آن ملحق نشد. یک روزنامه ونزوئلا او را پشت دیوار آهنین به ایالات بالکان فرستاد و او متوجه شد برخلاف یک زندگی کمونیستی ایدهآل، مردم اروپای شرقی در وحشت زندگی میکردند.
او بهطور مکرر درخواست ویزای توریستیاش به ایالاتمتحده به دلیل گرایشهای چپگرایانه رد شد درعینحال توسط فعالان داخلی در کشورش نیز به خاطر عدم تعهد کامل به کمونیسم موردانتقاد قرار گرفت. اولین دیدار او از ایالاتمتحده نتیجه دعوت رئیسجمهور بیل کلینتون به جزیره مارتا وینیارد بود.
رمانهای بعدی گابریل گارسیا مارکز
در سال ۱۹۷۵، دیکتاتور آگوستین پینوشه در شیلی به قدرت رسید و مارکز با خود عهد کرد تا زمانی که او بر سر قدرت است رمان تازهای ننویسد.
پینوشه ۱۷ سال و تا سال ۱۹۸۱ در قدرت باقی ماند گابریل گارسیا مارکز متوجه شد پینوشه ناخواسته باعث سانسور و سکوتش شده است.
«وقایعنگاری یک مرگ از پیش اعلامشده» که در سال ۱۹۸۱ منتشر شد بازگوکننده قتل وحشتناک یکی از دوستان دوران کودکیاش بود. شخصیت اصلی داستان پسر «شاد و آرام و صادق» یک بازرگان ثروتمند، به ضرب گلوله کشته میشود؛ همه مردم شهر از قبل میدانند و نمیتوانند (یا نمیخواهند)از آن جلوگیری کنند، اگرچه مردم شهر واقعاً فکر نمیکنند که او مرتکب جرمی شده که به آن متهم شده است: ناتوانی در دست به عمل زدن.
در سال ۱۹۸۶، «عشق سالهای وبا» منتشر شد، یک داستان عاشقانه از دو عاشق است که یکدیگر را ملاقات میکنند اما بیش از ۵۰ سال دیگر با هم ارتباط برقرار نمیکنند. وبا در این رمان هم به این بیماری اشاره دارد و هم به وخامت جنگ.
تامس پینچون در یادداشتی که برای نیویورکتایمز نوشت تلنگرها و صراحت موجود در سبک نوشتن مارکز کلاسیسیسم و کشش غنائی آن را ستود.
مرگ و میراث گابریل گارسیا مارکز
در سال ۱۹۹۹ تشخیص داده شد که گابریل گارسیا مارکز مبتلا به سرطان لنفوم است اما تا سال ۲۰۰۴ و انتشار خاطرات روسپیان غمگین من- که انتشار آن در ایران ممنوع است - به نوشتن ادامه داد. پس از آن، او بهآرامی دچار زوال عقل شد و در ۱۷ آوریل ۲۰۱۴ در مکزیکوسیتی درگذشت.
علاوه بر آثار منثور فراموشنشدنی او، گابریل گارسیا مارکز توجه جهانیان را به ادبیات غنی آمریکای لاتین معطوف کرد. همچنین تأسیس یک مدرسه بینالمللی فیلم در نزدیکی هاوانا و یک مدرسه روزنامهنگاری در سواحل کارائیب از دیگر یادگارهای اوست.
مجموعه داستانهای کوتاه گابریل گارسیا مارکز
-
در ایران چندین مجموعه داستان کوتاه از مارکز به چاپ رسیده که بیشتر آنها از کتابهای مختلف وی جمعآوری شدهاند و نسخه مشابهی در کتابهای اصلی نویسنده ندارند.
-
۱۳۷۳-پرندگان مرده، احمد گلشیری
-
۱۳۸۱-روزی همچون روزهای دیگر، نیکتا تیموری
-
۱۳۸۱-زنی که هرروز رأس ساعت ۶ صبح میآمد، نیکتا تیموری
-
۱۳۸۱-قدیس، قهرمان نوری
-
۱۳۸۵-بهترین داستانهای کوتاه گابریل گارسیا مارکز، احمد گلشیری
-
۱۳۸۵-زیباترین غریق جهان (بهترین داستانهای کوتاه) گابریل گارسیا مارکز، رضا دادویی
رمانهای گابریل گارسیا مارکز
-
ساعت شوم چاپ ۱۹۶۳
-
صدسال تنهایی چاپ ۱۹۶۷
-
پاییز پدرسالار چاپ ۱۹۷۵
-
گزارش یک مرگ ۱۹۸۱
-
عشق سالهای وبا چاپ ۱۹۸۵
-
ژنرال در هزارتوی خود چاپ ۱۹۸۹
-
خاطرات روسپیان غمگین من چاپ ۲۰۰۴
آثار غیرداستانی گابریل گارسیا مارکز
-
زیباترین غریق جهان چاپ ۱۹۷۰
-
بوی خوش گواوا چاپ ۱۹۸۰
-
سفر پنهانی میگل لیتین به شیلی
-
گزارش یک آدمربایی چاپ ۱۹۹۶
-
زندهام که روایت کنم چاپ ۲۰۰۲
-
یادداشتهای روزهای تنهایی چاپ ۲۰۰۰
منبع: thoughtco
ارسال نظر