امیر خرم نظریه پرداز ملی و مذهبی در گفتگو با مستقل:
اصلاح ساختاری به معنای آن است که وجه جمهوریت نظام تقویت شود
سید امیر خرم میگوید: اصلاح ساختاری به معنای آن است که وجه جمهوریت نظام تقویت شود.بنده همواره معتقد به اصلاحات ساختاری در نظام سیاسی بودهام و از این زاویه با اصلاحِ شکلی که دوستان اصلاحطلب، سالها بدنبال آن بودند و در نهایت نیز مُنتج به نتیجهای نیز نشد، مخالف بودهام.
سرویس سیاسی
با توجه به تغییر و تحولاتی که جامعه خواه ناخواه درگیر آن میشود ساختارهای سیاسی نیاز به اصلاح روندهای پیشین برای بهبود کارکرد روندهای پیش دارد و این رو امری غیرقابل انکار است. سردمداران هر جریان و دولت و حکومتی نیز این مسئله را به خوبی درک میکنند اما اینکه در عرصه اجرا چرا تمایل اندکی به اصلاح روندها وجود دارد بحث دیگریست که به آن پرداختهایم.
به جهت بررسی موضوع فوق گفتگو کردیم با سیدامیر خرم، فعال سیاسی و پژوهشگر که مشروح آن را میخوانیم:
آیا بنظر شما ساختار جمهوری اسلامی نیاز به بازنگری و اصلاح دارد؟
در یک نظام سیاسی، اصولاً اصلاح در دو حوزه قابل طرح است. حوزه سیاست و حوزه اقتصاد. در حوزه سیاست هنگامی یک نظام سیاسی نیازمند اصلاح است که با بحران مشروعیت مواجه شده باشد. به عبارت دیگر اقبال عمومی را از دست داده باشد. این مساله فراتر از ظهور و افول دولتها است و کلیت نظام سیاسی را دربر میگیرد. در حوزه اقتصاد نیز هنگامی نظام سیاسی نیازمند اصلاح میشود که راهبردهای اقتصادی آن منجر به افزایش قدرت اقتصادی، تولید ناخالص ملی و رفاه عمومی نشدهد باشد و در عین حال فقر و بیکاری نیز فراگیر شده باشد. در این دو حالت نظام سیاسی برای رفع بحران نیازمند تغییر در راهبرد و اصلاح در ساختار خواهد بود. نظام سیاسی در ایران نیز سالیانی است که در حوزه سیاسی با بحران مشروعیت و در حوزه اقتصاد با بحران کارآمدی و فساد ساختاری مواجه است. بنابر این به زعم بنده ادامه وضعیت موجود ناممکن و نظام، دیر یا زود نیازمند اصلاح در ساختارها و راهبردهای کلان است.
آیا انتخابات مسیر رفع مشکلات اساسی مردم است؟
انتخابات در معنای صحیح آن کم هزینهترین راه برای اصلاح امور کشور است. یک انتخابات صحیح حداقل دارای چهار ویژگی است. آزادی، امنیت، سلامت و عدالت. آزادی به معنای آن است که تمامی جریانهای فکری– سیاسی کشور حقِ داشتن نماینده در انتخابات را داشته باشند و هیچ جریانی فاقد نماینده نباشد. امنیت به معنای آن است که هر کسی بدون هراس از نیروهای حکومتی و ترس از عواقب امور، بتواند نامزد شود و یا از نامزد خود حمایت کند. سلامت نیز به معنای آن است که آرای خوانده شده کاملاً منطبق با آرای اخذ شده باشد و عدالت به معنای ایجاد شرایط و امکانات یکسان برای کلیه نامزدها در هر انتخابات است.
اما انتخابات هایی که تا کنون برگزار شده فاقد حداقل یکی از چهار شرط فوق بوده است. به همین خاطر نیز انتخابات برگزار شده تا کنون، نتوانستهاند گرهی از مشکلات اساسی کشور بگشایند.
اصولا مبارزات مدنی چگونه راهگشای اصلاحات ساختاری نظام خواهد شد؟
مبارزات مدنی دارای دو بخش عملی و نظری است. در بخش عملی، کنشگران مدنی باید ایجاد تشکلهای مردمنهاد را در برنامه خود قرار دهند. هر نوع تغییر در شرایط اجتماعی بدون سازماندهی مردم، عملاً امکان پذیر نخواهد بود. در بُعد نظری نیز تحول اجتماعیِ مطلوب نیازمند یک گفتمان است. لذا کسانی که بهدنبال اصلاح ساختاری نظام هستند ضرورت دارد که گفتمان اصلاحات را بگونهای بازسازی کنند که بتواند در میانمدت تبدیل به گفتمان غالب در جامعه گردد تا در ذیل آن گفتمان، بتوان اصلاحات مورد نیاز را به هسته سخت قدرت تحمیل نمود. آنچه مسلم است اینکه تغییرات اجتماعی بدون تشکلهای مردمنهاد و بدون یک گفتمان مسلط، جز فروپاشی نظام سیاسی، مسیر دیگری را طی نخواهد کرد.
امروزه چه سبک کنشگری سیاسی را توصیه میکنید؟
بنده همواره معتقد به اصلاحات ساختاری در نظام سیاسی بودهام و از این زاویه با اصلاحِ شکلی که دوستان اصلاحطلب، سالها بدنبال آن بودند و در نهایت نیز مُنتج به نتیجهای نیز نشد، مخالف بودهام. اصلاح ساختاری نیز به معنای آن است که وجه جمهوریت نظام تقویت شود. به عبارت دیگر، بتوان انتخاباتی صحیح (با قید چهار شرط پیش گفته) برگزار نمود، قوه قضاییه مستقلی برقرار کرد، نهادهای نظامی را از حوزههای غیرنظامی خارج ساخت و تمامی نهادهای حکومتی را در مقابل مردم پاسخگو نمود. لازم به ذکر است آنچه در شرایط فعلی در کشور حاکم است نه تنها تضعیف وجه جمهوریت نظام که تضعیف وجه اسلامیت نظام نیز میباشد. چرا که نگرش اسلامی با نظام مبتنی بر ... مخالف است.
آیا مشارکت در انتخابات را امری روبه جلو میدانید و یا باید درنهایت به تحریم تن بدهیم؟
حضور در انتخابات به معنای صحیح آن قطعاً گامی بلند در گذار به دموکراسی تلقی میگردد. لیکن آنچه در سالهای گذشته در کشور جاری بوده است صرفاً حضور در پای صندوقهای رای بوده و نه الزاماً حضور در انتخابات. چرا که با وجود فیلتر شورای نگهبان و نظارت استصوابی، عملاً انتخاب توسط جمعی چند نفره و به نیابت از طرف مردم صورت گرفته و حضور در پای صندوقهای رای، تنها مهر تاییدی خواهد بود بر کسی یا کسانی که شورای نگهبان برگزیده است. مشارکت در چنین انتخاباتهایی از نگاه بنده نه تنها کمکی به فرآیند دموکراسی نمیکند بلکه این فرایند را با اختلال نیز مواجه میسازد.
چگونه میتوان یا باید اصلاحاتی متناسب با آرمانهای انقلاب را در نظام ایجاد کرد؟
آرمانهای انقلاب عبارت بود از آزادی، استقلال و جمهوری اسلامی. در حال حاضر نظام سیاسی برآمده از انقلاب نه واجد آزادی است و نه واجد استقلال در ابعاد سیاسی و اقتصادی. از جمهوریت و اسلامیت نظام نیز تقریباً چیزی باقی نمانده است. اصلاح ساختاری به معنای بازگشت به آرمانهایی است که مردم برای برپایی آنها انقلاب کردند. تردیدی نیست که بدیل اصلاح ساختاری، جز فروپاشی نظام سیاسی نخواهد بود.
دولت رئیسی برای حل معضل فساد مدیران دولتی اقدام به تقسیم مناصب دولتی بین فارغالتحصیلان دانشگاه امام صادق کرد، آیا منشأ مشکلات کشور و مردم به دلیل نبود مدیران و مسئولان دلسوز و انقلابی است؟
انتصاب مسئولان در دولت آقای رئیسی بیشتر به تقسیم غنائم میان نهادهای حامی ایشان شبیه است تا سپردن امور به دست مدیران کاردان و کارآمد. ساختار مدیریتی در ایران سالها است که توسط دولتی پنهان اداره میشود. در ادوار گذشته برخی از مسئولان و مدیران ارشد نظام، با سیاستهای این دولت پنهان چندان همسو نبودند. در دولت آقای رئیسی تلاش شده تا مدیرانی منصوب شوند که با این دولت پنهان کاملاً همسو باشند و دانشگاه امام صادق، تامین کننده این دسته از مدیران ارشد برای نظام است.
در جهت جایگزینی مدیران نسل قبلی و اصلاح در روشهای مدیریتی بهترین راهکار چیست؟
در کشور ما خوشبختانه مدیران لایق، توانمند و عالم کم نیستند. لیکن در حال حاضر برای مسئولان نظام، وابستگی فکری به ایدئولوژی نظام در انتخاب مدیران بیش از کاردانی و توانمندی آنان اهمیت دارد. لذا خروج از چرخه ناقص انتصاب مدیران ناتوان، نامناسب و در مواردی فاسد، نیازمند تحول در اندیشه مسئولان نظام و اولویت دادن کارآمدی بر ایدئولوژی است. به عبارت دیگر هنگامی میتوان به انتصاب مدیران لایق و توانمند امیدوار شد که در نگاه مسئولان، منافع ملی جایگزین منافع نظام گردد.
تا چه اندازه معتقدید نگاه به سیاست خارجی و اقتصاد باید از آرمانگرایی فاصله گرفته و به واقعگرایی نزدیک شود؟
در عالم سیاست، آرمانگرا بودن منافاتی با واقعگرایی ندارد، بلکه در ادامه آن است. به عبارت دیگر در عالم واقع، میتوان با توجه به واقعیات موجود، تلاش کرد تا شرایط مطلوب خود را مطابق آرمانهای ذهنی ایجاد نمود. لیکن اینکار بدون توجه به مناسبات سیاسی و چشم بستن بر واقعیات اجتماعی، امکان پذیر نخواهد بود. به عبارت دیگر واقعگرایی به معنای تسلیم در مقابل واقعیات بیرونی نیست، بلکه معنای صحیح آن اتخاذ تصمیم درست با توجه به واقعیتهای موجود و در راستای نیل به اهداف آرمانی است. آنچه در تقابل با واقعگرایی رخ مینماید و در حال حاضر نیز مبتلابه نظام مدیریتی در کشور است، آرمانگرایی کور یا اندیشه ایدئولوژیک است. در این نگاه در اتخاذ تصمیمات کلان مدیریتی نه تنها برآورد هزینه– فایده صورت نمیگیرد بلکه حتی به نتیجهبخش بودن سیاستها نیز توجه نمیشود.
بیشترین آسیب از تصمیمات هیجانی و بیتدبیری به کدام وجوه جامعه ایران وارد شده است؛ فرهنگ، اقتصاد، آموزش، مدیریت یا دیگر عرصهها؟
قطعاً در طول دهههای پس از انقلاب، تمامی وجوه اجتماعی از قبیل اقتصاد، آموزش، سیاست و دیپلماسی و نیز ساختار مدیریت کشور دچار آسیبهای جدی شده است. لیکن شاید بتوان ریشه تمامی ناملایمات موجود را در حوزه فرهنگ جستجو کرد. به عبارت دیگر تمامی حوزههای دیگر اجتماعی، جلوههایی متفاوت از فرهنگ جامعه هستند که با تخریب آن، اینان نیز دچار آسیب میشوند و با اصلاح آن، اینان نیز ترمیم خواهند شد. بنابر این، اعتقاد من آن است که در نهایت، اصلاح فرهنگ جامعه است که میتواند نویدبخش برقراری نظامی پایدار و مبتنی بر دموکراسی در کشور باشد. از این زاویه کنشگری سیاسی (که در ضرورت آن تردیدی نیست) تنها به معنای برداشتن موانعِ بر سر راه اصلاح فرهنگ است.
ارسال نظر