محمد کیانوشراد فعال سیاسی اصلاحطلب در گفتگو با مستقل:
طالبان، آمریکا را از افغانستان بیرون نکرد
منافع آمریکا در خروج از افغانستان بود
محمد کیانوشراد میگوید: طالبان آمریکا را از افغانستان بیرون نکرد، منافع آمریکا در خروج از افغانستان بود و با توافق پشت پرده اشرف غنی کشور را ترک کرد و صحنه به طالبان سپرده شد. اکنون نیز بیشترین سود منطقهای از حاکمیت طالبان را، عربستان و پاکستان میبرند.
این روزها چشم دنیا بر جنگ نابرابر در افغانستان بسته است.
مجامع جهانی حقوق بشری و نهادهای مردمیِ ضدجنگ در برابر تبانی قدرتها و حراج این کشور به نفع تکفیریها سکوت کردهاند.
برای شناخت این عرصه و بازیگران مختلف آن با محمد کیانوشراد نماینده مجلس، فعال سیاسی، استاد دانشگاه و عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی گفتگو کردیم.
حاکمیت طالبان برافغانستان را دستپخت کدام قدرتها یا کشورها میدانید؟
در ابتدا صورت مسئله را باید دقیقا بررسی کرد. حامیان اصلی طالبان آمریکا، عربستان و پاکستان هستند. در همین حال نباید فراموش کرد که طالبان یک جریانِ قوی و واقعی فکری- عقیدتی با خصلتهای قشری و تحّکمگرایانه دینی است که در سایه منافع آمریکا و برخی دولِ منطقه پرو بال داده شده است.
طالبان هیچگاه ضدِ آمریکایی نبودهاند و همان قدر ضدآمریکا خواهند بود که عربستان و پاکستان هستند. البته وضعیت فعلی، فضا را به نفع چین و روسیه و به ضرر ایران خواهد گشود.
بهنظر میآید متغیر اصلی و مهمی که در فهم سیاست خارجی ایران از این پس باید مورد توجه قرار داد، نگاه استراتژیکِ همکاری ایران با چین و روسیه است که در مسئله افغانستان وارد مرحله جدیدی خواهد شد. اثرگذاری ایران در افغانستان هم احتمالا کمتر از آنچه در دولت اشرف غنی بود نخواهد شد. دایره نفوذ ایران در افغانستان (جز در حوزه فرهنگی) قبلا هم قابل توجه نبود است.
خروج آمریکا، شاید از دید برخی بهصورت سادهانگارانه و بدون توجه به تغییر ماهیت قدرت بین المللی مثبت ارزیابی شود، اما از توجه به دامنه تاثیرات بلندمدت بر ایران و مناسبات منطقهای خالی است.
از سوی دیگر باید به ضعف دولت رئیسی در تحلیل حوادث افغانستان و احتمالا فقدان اعتماد به نفس و جسارت و یا به عدم اختیار در ایفای نقشِ پررنگ وزارت خارجه دولت رئیسی اشاره کرد. دولت باید با تمام توان دیپلماتیک و سیاسی و تبلیغاتی نسبت به هرگونه جنایات طالبان در پنجشیر بدون مسامحه موضعگیری کند. طالبان آمریکا را از افغانستان بیرون نکرد، منافع آمریکا در خروج از افغانستان بود و با توافق پشت پرده اشرف غنی کشور را ترک کرد و صحنه به طالبان سپرده شد. البته تفکر و عقیده طالبانی در بخش مهمی از مردم افغانستان زمینه و ریشه دارد. اکنون نیز بیشترین سود منطقهای از حاکمیت طالبان را، عربستان و پاکستان میبرند. مورد افغانستان نشان داد که به سیاستهای آمریکا نمیتوان اعتماد داشت.
همچنین اقدامات نظامی و حتی حضور نظامی آمریکا در منطقه بارها با شکست مواجه شده است. آمریکا نیز صرف نظر از شکل حکومتها به دنبال منافع و امنیت ملی خویش است، آنچه برای ما اهمیت دارد، تنظیم روابط بر اساس منافع ملی ایران است. دموکراسی و تنوعطلبی، تزریقی و وارداتی نیست و این درس بزرگی برای کنشگران مدنی و فعالان سیاسی منطقه خاورمیانه است.
سرنوشت جامعه مدنی نوپای افغانستان نظیر مجلس، دانشگاه، لوی جرگه، روزنامهها، شبکههای تلویزیونی آزاد و جامعه زنان فعال افغانی در حکومت طالبان به کجا میانجامد؟
واژهای که بکار بردید تعبیر درستی است. جامعه مدنی افغانستان نوپاست. افغانستان همواره تحت تاثیر متغیرهای بینالمللی و منطقهای بوده است و حرکتهای مستقلِ ملی معمولا به نسبت سایر کشورهای منطقه ناکامتر بوده است. یکی از علل اصلی آن سنتی بودن اکثر نقاط افغانستان است. جامعه مدنی در افغانستان راه دشوار و سخت و درازمدتی را پیشِ رو دارد و به سادگی تجدید و احیا نخواهد شد.
شاید تداوم حکومت ظاهرشاه میتوانست بنیادهای جامعه مدنی را در افغانستان مستحکم سازد، اما چهل سال جنگ و خشونت، نارواداری را در بخش مهمی از نیروهای سیاسی افغانستان نهادینه کرده و بازگشت به شرایط رواداری در جامعه افغانستان را تبدیل به معضلی اساسی و ریشهای کرده است. ++ چقدر احتمال میدهید طالبان با هدف ایجاد یک حکومت مثل داعش قصد تجاوز به مرزهای همسایگانش را داشته باشد؟ در شرایط فعلی طالبان به دنبال استقرار و تشکیل حکومتی باثبات است. افغانستان در آغوش چین و روسیه خواهد افتاد، اما روابط با آمریکا زیر سایه سیاستهای عربستان و پاکستان خواهد رفت.
پاکستان و ایران در مورد بخش بلوچنشین در آینده با چالشهایی از سوی افغانستان مواجه خواهند شد. اینجاست که باید به سیاستهای بازدارنده نظامی ایران و تقویت رابطه با پاکستان توجه و تاکید کرد. طالبان به خوبی از حساسیت ایران نسبت به شیعیان واقف است و فعلا ناگزیر و در کوتاهمدت، سیاست نرمی را در مورد شیعیان اعمال میکند، اما بدون تردید دایره نفوذ شیعیان در افغانستان را کم خواهد کرد.
با اشغال افغانستان توسط طالبان، موقعیت زنان افغان بهشدت متزلزل و آسیبپذیر شد، بهنظر شما جامعه جهانی جز محکومیت و اظهار تاسف چه اقدام قاطعی میتواند انجام دهد؟
حکومت ایران با وضعیت دشوار و پیچیده و چندوجهی در برابر طالبانِ مستقر روبرو است. وضعیتِ فرهنگی افغانستان برای برخی کنشگران جناح اصولگرا حتی با استقبال مواجه شده است.
در حال حاضر نهایت سعی حکومت در ایران کنترل اوضاع مرزها و پیگیری سیاست حسن همجواری است. آنچه امروز وجود دارد وضعیتِ برخوردِ سیاستهای دوگانه جمهوری اسلامی با مسائل منطقهای است. سیاست دائمی ما باید معطوف به حمایت پررنگ سیاسی و معنوی و انسانی از حقوق شهروندی مردم افغانستان، خصوصا مقاومت پنجشیر و شیعیان افغانستان باشد. اصلاحطلبان ایران، در کنار جامعه مدنی افغانستان و پشتیبان احمد مسعود هستند.
مشی و منش طالبان به لحاظ عقیدتی با دموکراسی و حتی حکومتی نیمهدموکراسی سازگاری ندارد. جز حکومتی اقتدارگرا و استبدای با صبغه مذهبی- قومی را نباید انتظار داشت. برای طالبان آزادی اندیشه، آزادی زنان و آزادی مخالفان هیچ معنا و مفهومی ندارد. اصولا طالبان خصلت و ظرفیت فکری و عملی چنین رفتاری را ندارد. طالبان حداقل در کوتاهمدت، ناگزیر سیاست بیرحمانه و سرکوبگرانه در داخل، و در خارج سیاستی محافظهکارانه را در خارج در دستور خود دارد. نکته مهم این است که هر گونه فشار خارجی از سوی مخالفان طالبان، طالبان را خشنتر و مستبدتر خواهد کرد. طالبان هیج نسبت و میانهای با تکثرطلبی و پذیرش تنوع نخواهد داشت، وضعیتی که در داخل ایران نیز قوی است و نوعی ائتلاف نانوشته در این خصوص با همتایان ایرانی دارند، اما باید توجه داشت حاکمیت ِطالبان، که در جریان بنیادگرایی سنی ریشه دارد، به عنوان رقیبی سنتی، همچون ترکیه، (برغم پیوندهای دیرین فرهنگی) برای ایران دردسر ساز خواهد شد. تلاش برای پذیرش نُرمهای بینالمللی و منطقهای توسط طالبان، مهمترین کاری است که جمهوری اسلامی فعلا با آن روبرو است و گریزی از آن ندارد.
آیا مرجعیت شیعه در واقعه تسلط طالبان بر افغانستان و کشتار و آوارگی شیعیان توسط این گروه تروریستی، وظیفه مشخصی برای خود تعریف کرده است؟ سکوت خاص مراجع را چگونه ارزیابی میکنید و مشخصا علما (چه اهل سنت چه شیعیان) چه وظیفهای در این برهه دارند؟
مراجع غیرسیاسی معمولا با حکومتهای مستقر محافظهکارانه و مراجع سیاسی نیز در این مورد بیشتر عملگرایانه برخورد خواهند داشت. مسئله اصلی برای جمهوری اسلامی در حال حاضر، ممانعت از اثراتِ سوء طالبان از نقطه نظر توسعهطلبی و تهدید و گسترش تروریسم در داخل ایران است.
آیا به نظر شما جبهه مقاومت به رهبری احمد مسعود میتواند برهمزننده سناریوی حاکمیت طالبان بر افغانستان باشند؟
در ابتدا باید گفت هر مقاومتی که در برابر استبداد و مطلقاندیشی، تحجّر و ضدحقوق بشر صورت گیرد، بیشک مقاومتی اسلامی، ملی و انسانی است. طالبان بنام دین، چهرهای ملکوک شده از دین را به نمایش گذاشته است و با بد دفاع کردن از دین بیشترین ضربه را تاکنون به دین اسلام وارد کرده است. طالبان، القاعده و داعش بهرغم برخی تفاوتهای تاکتیکی، همگی از یک آبشخور سیراب میشوند و خطر آنها برای اسلام عقلانی و رحمانی و شیعیان و نیز خطرات منطقهای جدی و واقعی است. احمد شاه مسعود نمادی از مقاومت اصیلِ اسلامی است که امروز فرزندش در ادامه راه او به قیام برخاسته است.
در مورد مقاومتِ بر حق، دلاورانه و مظلومانه احمد مسعود اما نکاتی را نباید از نظر دور داشت. مسئله توازن قدرت و حمایت آمریکا و روسیه و چین از یک سو و حمایتهای منطقهای عربستان و پاکستان از سوی دیگر و در کنار آن بافت سنتی- مذهبی و قومی در افغانستان و خشونتِ غیرقابلکنترل طالبان در سرکوب مخالفان، کار را برای احمد مسعود و دموکراسیخواهان افغانستان بسیارسخت و مشکل کرده است.
موضع بیطرف جمهوری اسلامی هم بر این موازنه تاثیر مهمی گذاشته است. نحوه مواجهه با این واقعیت باید توسط احمد مسعود ارزیابی گردد و ادامه مقاومت یا توافق با طالبانِ مستقر (اگر چه از سوی طالبان بسیار دور از انتظار است) مورد حمایت برخی بازیگران بینالمللی و منطقهای است، تصمیمی سخت پیشِ روی احمد مسعود است. بدیهی است تشکیل هر دولتِ غیرفراگیر و متکی بر قوم پشتون توسط طالبان، زخم و بحران در افغانستان را تداوم خواهد بخشید، آنهم در افغانستانی که به رغم سابقه کهن تمدنی، متاسفانه سالهاست زمینههای تنازع و کشمکشهای دائمی و قومی را تجربه کرده است و افغانستان را با مشکلات اساسی امنیتی در داخل مواجه خواهد ساخت.
ارسال نظر