دکتر سید حسین موسویان در گفتگو با مستقل:
حصر مصدق در احمدآباد هیچگاه پایان نیافت
نام مصدق در جامعه ایران با کودتای ۲۸ مرداد و ملی شدن صنعت نفت پیوند خورده است.
امیرحسین جعفری/روزنامه نگار
دو اتفاق متضاد که عدم تحمل استبداد در برابر منافع ملی و شخصیتهای مستقل را نشان میدهد و این تحولات از مصدق با وجود حصر و زندان قهرمانی ملی و از شاه، خائنی در تاریخ ساخته است. درست است که مصدق توسط تمام جناحها و حکومتها تحمل نشد اما تاریخ فریاد حقایق را از زیر سنگ سکوت استبداد بیرون میکشد. هرچند مصدق نیز بیعیب نبوده و بتسازیهای شخصیتی باعث سرپوشی بر حقیقت میشود و طبیعتا او نیز باید در مقابل نقدهایی که به دولتش وارد است قرار گیرد. به مناسب ۱۴ اسفند سالروز درگذشت دکتر محمد مصدق گفتگو کردیم با حسین موسویان دبیرکل جبهه ملی ایران که مشروح آن را میخوانیم:
شاید این سوال برای نسل جوانی که شناخت خاصی از مصدق ندارد کاربرد داشته باشد که چرا مصدق را یک حافظ منافع ملی و یک نخست وزیر موفق میدانیم؟
منافع ملی برای وطن ما با تحقق مردم سالاری، حاکمیت ملی و استقلال تامین میگردد. یعنی اگر ملت ایران بتواند آزادانه نمایندگان واقعی خود را برای تمام نهادهای حکومتی انتخاب کند، حاکمیت ملی شکل میگیرد و چون حاکمیت ملی از طرف ملت پشتیبانی و حمایت میشود و پایگاه مردمی دارد، به قدرت مردم متکی است و نیازی به جستجوی حامی خارجی و اتکا به بیگانه ندارد، بنا بر این حکومتی مستقل هم خواهد بود. یقینا به همراه آزادی و استقلال، عدالت اجتماعی، توسعه و پیشرفت هم پیدا خواهد شد. مصدق نخست وزیری بود که تا بن دندان به آزادی و استقلال پای بند بود. او در اولین روز قرار گرفتن در پست نخست وزیری، اولین بخشنامهای که در این مقام صادر کرد نامهای بود که به ریاست شهربانی کل کشور که در آن زمان مسئول نظارت بر کار مطبوعات بود نوشت. او به شهربانی نوشت که مطبوعات در نوشتن نظرات خود آزادند و در مطبوعات هر کس هر چیز راجع به شخص من نخست وزیر نوشت نباید مورد تعرض قرار بگیرد. او در زمان نخست وزیری به احزاب مخالف خود اعم از حزب توده چپگرا و احزاب دست راستی مثل حزب سومکا و آریا و دیگران امکان داد که محل تشکیلات و روزنامههای متعدد و تجمعات و تظاهرات داشته باشند، و این گروهها آزادانه در نشریات خود آنچه را که میخواستند در مخالفت با دولت ملی مینگاشتند و حتی امنیت اجتماعات آنان توسط پلیس دولت ملی تامین میشد. دکتر مصدق از دوران جوانی و از صدر انقلاب مشروطیت به دنبال «آزادی» بود و در هنگام نخست وزیری به این آرمان خود جامه عمل پوشاند. در مورد استقلالطلبی باید بگویم که دکتر مصدق به مسئله ملی کردن نفت و خارج کردن ذخایر نفتی ایران از چنگ دولت استعمارگر انگلیس، تنها به عنوان استیفای حقوق مادی ملت ایران نگاه نمیکرد، بلکه علاوه بر استیفای حقوق مادی، حفظ استقلال کشور را مد نظر داشت زیرا شرکت نفت انگلیس و ایران، پایگاه قدرتمند دولت انگلیس در ایران بود. و باید گفت که دولتی در داخل دولت ایران بود که بر تمام شئون کشور ما نفوذ کرده و مداخله داشت. شرکت نفت انگلیس و ایران توسط ایادی خود برای کشور ما وزیر و وکیل تعیین میکرد وحتی برای برخی روزنامههای مزدور، سرمقاله مینوشت که برای تامین منافع دولت انگلیس و شرکت نفت انگلیس و ایران جو لازم را بسازند. دولت ملی مصدق با ملی کردن صنعت نفت و خلع ید از شرکت نفت انگلیس و ایران، استقلال کشور را به ارمغان آورد. مصدق به دنبال برقراری آزادی و استقلال؛ توسعه و پیشرفت و تحقق عدالت اجتماعی را در کشور آغاز کرد. اقدامات دکتر مصدق علاوه بر ملی کردن نفت و تحقق استقلال و آزادی، ملی کردن شیلات و فراهم کردن امکان ماهیگیری برای ایرانیان در دریای مازندران، تشکیل و ایجاد سازمان تامین اجتماعی برای بیمه کردن و حمایت از کارگران، برقراری استقلال دانشگاه و بردن اداره دانشگاه تحت نظر استادان، تشکیل کانون مستقل وکلای دادگستری، تخصیص پنج در صد از درآمد شهرداریها برای ساختن مدرسه، انجام لوله کشی آب در تهران و سپس در شهرستانها و دهها اقدام مفید دیگر بود. دکتر مصدق بدون فروش یک بشکه نفت بیلان اقتصادی کشور را مثبت نمود، یعنی میزان صادرات را بر واردات رجحان بخشید. زمانی که دکتر مصدق دولت را تحویل گرفت خزانه دولت ۵ میلیون تومان موجودی داشت و در زمان وقوع کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ موجودی خزانه به ۸۰ میلیون تومان رسیده بود. دکتر مصدق دولتی درستکار و پاک دست را در این کشور به نمایش گذاشت که قبل و بعد از دولت ملی او هیچگاه چنین پاک دامنی و پاک دستی در دولتها دیده نشد. در دولت او هرگز اثری از ارتشاء و اختلاس و ناپاکی دیده و شنیده نشد. با این اوصاف آیا نباید دولت مصدق را حافظ منافع ملی و او را یک نخست وزیر موفق بدانیم؟
آیا میان نیروهای جبهه ملی و فدائیان اسلام ارتباطی در جهت ترور رزم آرا به سمت ملی شدن صنعت نفت وجود داشت؟ اگر پاسخ مثبت است مصدق چه دیدگاهی نسبت به این گونه برخوردها داشت؟
دکتر مصدق و یارانش در مجلس شانزدهم با حمایت و پشتیبانی افکار عمومی، قانون ملی شدن نفت را به طور قطع و یقین به پیش میبردند، چه رزم آرا در مقام نخست وزیری مانده بود و چه نمیماند. اصولا دکتر مصدق و یارانش در جبهه ملی هرگز به این روشهای نادرست و غیرانسانی اعتقاد نداشتند و هرگز به این گونه اعمال دور از انسانیت دست نزدند. ممکن است فدائیان اسلام با آیت الله کاشانی ارتباطاتی داشتند ولی هرگز با مصدق در ارتباط نبودند و ترور شدن دکتر حسین فاطمی، معاون نخست وزیر و سخنگوی دولت ملی مصدق بهترین سند از این عدم ارتباط دولت ملی با فدائیان اسلام است. باید اضافه نمود که حتی فدائیان اسلام اگر دستشان میرسید از ترور خود دکتر مصدق نیز فروگذاری نمیکردند. به همین دلیل دکتر مصدق به شدت از خود مراقبت میکرد و حتی از خانه تا نخست وزیری تردد نمیکرد و دفتر نخست وزیری را به خانهی خود منتقل کرده بود. ضمنا آثار و شواهد متقنی از دخالت دربار در ترور رزم آرا نیز وجود دارد.
ارتباط مصدق با روحانیون بحث مورد مناقشهایست آیا او به مشارکت روحانیت در قدرت اعتقاد داشت؟ چه ارتباطی میان مصدق و بخش مذهبی جامعه وجود داشت؟
مصدق شخصی مومن و معتقد به دین اسلام بود. چه در نگاه به زندگی خصوصی او و چه در زندگی سیاسی و مواضعش این موضوع مشاهده میشود. اما دکتر مصدق هرگز با اختلاط دین با حکومت موافق نبود. و همین موضوع باعث اختلاف او با آیت الله کاشانی و همفکران آیتالله گردید. آیت الله کاشانی و فدائیان اسلام برای اجرای شریعت، بر حجاب بانوان و بستن مشروب فروشیها فشار میآوردند و دکتر مصدق در حالیکه سخت مشغول مبارزهی ضداستعماری و ضداستبدادی بود و به آزادی اندیشه و آزادی عقیده و آزادیهای اجتماعی هم باور داشت، نمیتوانست به این فشارهای کاشانی و فدائیان اسلام اعتنا کند. او به طور کلی به جدایی دین از حکومت باورمند بود. البته خیلی از روحانیون بودند که از این نظر مصدق حمایت میکردند و پشتیبان مصدق بودند مثل آیت الله میلانی، آیت الله محلاتی، آیت الله سید رضا زنجانی و آیت الله سید ابوالفضل زنجانی، آیت الله طالقانی و بسیاری دیگر. در ضمن بعضی اقشار مذهبی جامعه مثل بازاریان در موقع بروز اختلاف نظر بین مصدق و اسلامگرایان، جانب مصدق را گرفتند و طرفدار مصدق بودند و افول موقعیت آیتالله کاشانی در جامعه پس از مخالفتش با مصدق به عیان دیده شد.
به نظر شما اساسیترین خطای راهبردی مصدق در استراتژی ملی شدن صنعت نفت چه بود؟
به باور من، دکتر مصدق روی خط استقلال و آزادی و عدالت اجتماعی ایستادگی و پافشاری کرد و همین راز ماندگاری او در تاریخ این سرزمین است. اگر قرار بود از مواضع خود کوتاه بیاید، از استقلال و آزادی که آرمان او بود، دور میشد. او اهل سازش با هیات حاکمه دست نشانده و استبداد داخلی و از دست دادن منافع ملی در مقابل دولتهای استعماری، اعم از شرقی و غربی نبود، چنانکه دیدیم روی این اصول محکم ایستاد. تا آن جا که حتی مجلس هفدهم را که در مقابل او علم کرده بودند با مراجعه به آرای عمومی منحل کرد و کودتا را در مراحل اول در نیمه شب ۲۵ مرداد ۳۲ شکست داد و در روز ۲۸ مرداد هم تا پای جان مقاومت کرد و روی مواضع خود ایستاد.
چرا مصدق نیروهای حزب توده را پس میزد و در روز ۲۸ مرداد هم به گزارش آنها مبنی بر وقوع کودتا توجهی نکرد؟
مصدق به عدم وابستگی به قدرتهای خارجی و مستقل بودن اعتقاد کامل داشت و نسبت به حزب توده که وابسته به اتحاد جماهیر شوروی و کمونیسم بین الملل بود نمیتوانست تایید و نظر مثبت داشته باشد. در مجلس چهاردهم وقتی دکتر مصدق زمزمه مبارزه با استعمار انگلیس و اعتراض به تمدید قرارداد دارسی توسط رضا شاه را آغاز کرد، نمایندگان حزب توده، طرفدار دادن امتیاز نفت شمال به شوروی بودند و میگفتند که چون نفت جنوب در اختیار انگلیس است برای ایجاد موازنه باید نفت شمال را هم به روسها بدهیم. این در زمانی بود که «کافتارادزه» نماینده دولت شوروی برای گرفتن امتیاز نفت شمال به ایران آمده و با دولت وارد مذاکره شده بود. آنجا بود که دکتر مصدق تز موازنه منفی خود را مطرح کرد و ماده واحدهای در مجلس به تصویب رسانید که هیچ دولت و مقام دولتی حق مذاکره و واگذاری امتیاز به خارجیان را ندارد. او عقیده داشت که باید امتیاز نفت جنوب را از انگلیس پس گرفت، نه آنکه برای برقراری توازن نفت شمال را به شوروی داد. و همین نگاه موازنه منفی دکتر مصدق، پایه و مایه فکری تشکیل جنبش عدم تعهد در جهان گردید. در هنگام کودتای ۲۸ مرداد، دکتر مصدق تا حد امکان ایستادگی و مقاومت کرد ولی به اتحاد با حزب توده تن در نداد.
گو اینکه حزب توده هم از اتحاد شوروی دنبالهروی میکرد و اتحاد شوروی هم توسط انگلیس و آمریکا در جریان کودتا قرار داده شده بود و با انجام کودتا و براندازی دولت ملی در ایران موافقت کرده بود.
مصدق چه آیندهای برای دولت خودش و برخوردهای پس از ملی شدن نفت با شاه تصور میکرد؟
دکتر مصدق به خوبی دریافته بود که مبارزه او در دو جبهه است. یکی جیهه انگلیس و حامیان آن که کار را به سازمان ملل متحد و سپس دیوان داوری لاهه کشاندند و دکتر مصدق در این مجامع بین المللی حقانیت ایران را ثابت نموده و آنها را شکست داد و پشتیبانی افکار عمومی جامعه جهانی را به دست آورد. دوم جبهه داخلی و عوامل داخلی وابسته به بیگانگان بودند که در راس آنها دربار و درباریان و ارتش شاهنشاهی و کل هیات حاکمه و مجلس فرمایشی و برخی روحانیون وابسته به دربار قرار داشتند.
مصدق در مقابل تمام این عوامل ایستاد در جریان ۳۰ تیر ۳۱ فرماندهی ارتش را گرفت و پست وزارت دفاع را زیر نظر دولت قرار داد و توانست تغییرات و تصفیههایی در آن به عمل آورد. در مقابله با دربار، خیلی از بستگان شاه را که به شدت در توطئههای علیه دولت فعال بودند مثل خواهران و برادران شاه را از کشور تبعید کرد. مجلس هفدهم را با انجام رفراندوم و پرسش از مردم از سر راه برداشت، ولی باز هم مجموع همین عوامل با فرماندهی سازمان «سیا» و طراحی و همکاری «اینتلجنت سرویس» موفق شدند کودتای شوم ۲۸ مرداد را اجرا کنند و دولت ملی ایران را با کودتا ساقط نمایند.
وقتی زمان حصر او در احمد آباد پایان یافت چرا در همان جا ماند و در زمان حصر به چه فعالیتهایی مشغول بود؟
باید عرض کنم که حصر دکتر مصدق در احمد آباد هیچگاه پایان نیافت و او بعد از کودتا پس از تحمل سه سال زندان در لشکر دو زرهی به احمد آباد منتقل شد و در قلعه احمد آباد در محاصره قرار گرفت و تا روزهای پایانی عمر خود همچنان در احمد آباد در حصر قرار داشت. او در احمدآباد از همان داخل قلعه احمد آباد کار کشاورزی خود را رسیدگی و اداره میکرد ولی امکان خروج از قلعه را نداشت. در آن مدت او تمام نامههایی را که توسط فرزندانش به دست او میرسید پاسخ میداد و پیامها را بدون پاسخ نمیگذاشت. در دیماه ۱۳۴۱ او پیام صوتی ضبط شده خود را برای افتتاح کنگره جبهه ملی ایران ارسال نمود.
آیا بختیار به عنوان عضو جبهه ملی خود را ادامه مصدق میدانست؟
البته دکتر شاپور بختیار در دولت ملی مصدق معاونت وزارت کار را داشت و عضو حزب ایران بود و بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ در نهضت مقاومت ملی شرکت نمود و با کودتاچیان به مبارزه برخاست و از سال ۱۳۳۹ به بعد هم یکی از اعضای شورای مرکزی جبهه ملی ایران بود و از سران جبهه ملی محسوب میشد. در آستانه انقلاب سال ۵۷ او حکم نخست وزیری شاه را پذیرفت و دولت ۳۷ روزهای را تشکیل داد در این اقدام شانس موفقیت برای او وجود نداشت. به همین دلیل سایر شخصیتهای جبهه ملی چنین مسئولیتی را نپذیرفتند. مراجعهی شاه به ملیون خیلی دیرهنگام بود و انقلاب مانند سیل خروشانی سرازیر شده بود و هیچکس یارای جلوگیری از آن را نداشت. اگر شاه دو سال قبل از انقلاب به رعایت حقوق ملت و انجام انتخابات آزاد تسلیم میشد ممکن بود شرایط به گونهای دیگر رقم بخورد.
سخن آخر؟
به عنوان سخن آخر باید بگویم که امروز کلمه «مصدق» تنها نام یک شخصیت ملی و وطنخواه در گذشته نیست بلکه کلمه «مصدق» مجسم کننده یک طرز تفکر و یک پارادایم زنده است. الگویی که به آزادی، استقلال، عدالت اجتماعی و توسعه و پیشرفت و سیاست خارجی مستقل ایرانی بر اساس تعامل و دوستی توام با حفظ احترام متقابل با تمام کشورهای جهان بدون وابستگی به هیچ یک از قدرتها شناخته میشود.
ارسال نظر