محمد سلامتی از آغاز اختلافات میگوید:
نهضت آزادی انحصارطلب بود
در گفتگویی با محمد سلامتی آخرین دبیرکل مجاهدین انقلاب اسلامی تلاش کردیم تا روایتی بیواسطه از حضور این سازمان در انقلاب، نحوه فعالیتهایش و خط مشیهای این گروه انقلابی و بعدها جریان ساز سیاسی به دست بیاوریم.
گفتگو از مهدی محمدی
سیاست در تاریخ معاصر ایران گاهی مظروفی متفاوت برای خود جستجو کرده، نظامیگری، میلیشیاسازی، فضاهای فرهنگی و ظرفهایی دیگر که چون نیک بنگرید محتوایشان سیاست به نظر میرسد، حال از سر اجبار یا تشخیص حاملان آن بوده، قضاوتش با مخاطب است.
نگاهی به دهههای چهل و پنجاه خورشیدی قرن حاضر، نشان میدهد امر سیاسی آنچنان از سوی قوای حاکم در آن روز از در بیرون انداخته شده بود که ناگزیر کارش به روزن کشید.
سیاست ظرفهای دیگری برای خود جستجو کرد، گروهی سلاح برداشتند تا با تقلید و (با مقدار زیادی تحفظ) الگوگیری از انقلابهای مارکسیستی دهه ۵۰ و ۶۰ قرن بیستم، بن بست کمپرادور را با پتک مسلح پرولتاریا بشکنند. کسانی جای خود را حسینیه ارشاد یافتند و دستهای راهی مدرسه حقانی شدند، سرنوشت مظروفها اما تفاوتهای بسیار با هم دارند. سیاهکل نقطه اوجی بود که نشان داد که خلق زحمتکش به هر پرچم سرخی علاقه ندارد. جدای از مبارزان مسلح چپ، خط سرخ دیگری در حسینیه ارشاد رقم خورد که حاصل آن تشیع علوی برابر تشیع صفوی بود.
خط سرخ شهادتی که مخالفان نیرومندی در حقانی داشت، اینجا مظروفهای حالا انقلابی، مسیرهای گوناگونی در پیش گرفتند.
یکی از دیدگاههای پرطرفدار، آبشخور جریان مجاهدین خلق را در حسینیه ارشاد و سخنرانیهای مرحوم شریعتی میداند که سرنوشتش مشخص است اما جریانهای دیگری بودند که نه تنها بدعاقبت نشدند که با بازگشت به ظرف سیاست، از جمله جریانهای تاثیرگذار در طول عمر جمهوری اسلامی ایران تا به امروز گشتهاند. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که ماحصل اتحاد هفت گروه مخالف رژیم پیشین به شمار میرفت و در سال ۱۳۵۸ شکل گرفته بود، نقش مهمی در ساختارهای سیاسی و نظامی- عقیدتی کشور پس از انقلاب را بازی کرده است. این سازمان پس از انحلال در سال ۶۵ مجددا در ابتدای دهه هفتاد خورشیدی پا به عرصه امر سیاسی گذاشت تا این بار یکی از ستونهای دوره اصلاحات باشد. اگرچه امروز این سازمان در جریان اتفاقات بعد از خرداد ۸۸ از سوی مرجع قضایی منحل اعلام شده اما هنوز تفکر آن مجموعه در سیاست ایران تاثیرگذار است، تاثیری که این بار شاید به ظرفی برگردد که انتخاب کردهاند.
در گفتگویی با محمد سلامتی آخرین دبیرکل مجاهدین انقلاب اسلامی تلاش کردیم تا روایتی بیواسطه از حضور این سازمان در انقلاب، نحوه فعالیتهایش و خط مشیهای این گروه انقلابی و بعدها جریان ساز سیاسی به دست بیاوریم. مشروح این گفتگو را در ادامه میخوانید:
گروههای تشکیل دهنده سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی چه عملکردی در بهمن ۱۳۵۷ خورشیدی داشتند؟ به عبارت دیگر این گروهها در عرصه میدانی و نظری چه مسیری را طی میکردند؟
گروههای تشکیل دهنده "سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی"، عبارت بودند از: امت واحده، توحیدی صف، توحیدی بدر، فلق، فلاح، منصورون و موحدین.
این گروهها قبل از انقلاب با اعتقاد به اسلام، مبارزه مسلحانه و یا سیاسی و فرهنگی علیه رژیم شاهنشاهی داشتند و به دنبال جایگزین کردن نظامی اسلامی بودند. در آستانه انقلاب اسلامی و در بهمن ماه ۱۳۵۷ اعضای این گروهها یا در زندان بودند که توسط مردم آزاد شدند و یا بیرون زندان بودند. اما همه آنها در آن مقطع زمانی، به جمع خروشان مردم پیوستند. بعضی از این گروهها در تسخیر کلانتریها و پادگانها نقشآفرین بودند.
در آستانه ورود امام، برخی از این گروهها در کمیته استقبال امام حضور پیدا کردند.
با ورود امام به ایران نیز بعضی از این گروهها مسئولیت حفاظت از امام را به عهده گرفتند.
همچنین درحفاظت از مدرسه رفاه محل استقرار امام، نیز همکاری داشتند. برخی از این گروهها به دلیل تخصصشان، پوشش صوتی مسیر حرکت امام و نیز بهشت زهرا را انجام دادند.
حفاظت از مراکزی که توسط مردم و گروهها تسخیر شده بود یکی دیگر از کارهای این گروهها بود.
مثلا حفاظت دانشکده افسری به عهده من و دوستانم گذاشته شد، که پس از چندی که سرهنگ موسی نامجو، حکم ریاست آن را گرفت، تحویل وی داده شد.ایشان بعدها وزیر دفاع شد.
لذا میتوان گفت که این گروهها چون انقلاب را مردمی و بر اساس اعتقادات خود میپنداشتند، هر نوع کمک و حمایت را از خود دریغ نمیکردند. برای حفظ و تحکیم آن نیز در شکلگیری کمیته انقلاب اسلامی و بعد در تشکیل سپاه پاسداران شرکت کردند.
شما در آن مقطع گمان میکردید انقلاب با این شتاب به پیروزی برسد؟
خیر. به دلیل شناخت انقلابهای دیگر، و بهخصوص قدرت رژیم پهلوی و حمایتی که از او میشد، کمتر کسی پیش بینی میکرد که انقلاب پیروز شود، آن هم غیرمسلحانه و با این سرعت.
ما حتی پس از پیروزی انقلاب نیز نگران برگشت آن توسط ضدانقلاب بودیم.لذا استمرار حرکتهای مردمی و گروهها صرفا ناشی از اعتماد و اطمینانی بود که به رهبری تیزبین امام خمینی داشتند.
شما شخصا فعالیت سیاسی خود را از چه زمانی آغاز کردید، چه زمانی و چرا زندان رفتید؟
من به شکل جدی از اوایل زمان دانشجویی وارد فعالیتهای سیاسی شدم.
حضور در اعتراضات دانشجویی، همراهی در مناسبتهای سیاسی مختلف مثل روز دانشجو و بالاخره ارتباط با گروهها و تشکلهای سیاسی و چریکی روند حرکت سیاسی من را تشکیل میداد. به دلیل همین فعالیتهای سیاسی و ارتباط با گروههای چریکی، به دنبال دستگیری چند تن از مرتبطین با من، من هم درسال ۱۳۵۳ دستگیر شدم. آن موقع افسر وظیفه بودم، ازمحل ماموریت مستقیما به کمیته مشترک به اصطلاح ضدخرابکاری منتقل شدم و بعد از حدود چهار ماه به زندان قصر منتقل شدم.
پس از انقلاب اسلامی مردم ایران تا مقطع برگزاری رفراندم، تحلیل شما از جهتگیری آینده و روند اوضاع چه بود؟ آیا قائل به مشارکت دیگر گروههای حاضر در انقلاب در قدرت بودید؟
ابتدای انقلاب تحت تاثیر فضای بسیار باز سیاسی و رها شده از استبداد شاهنشاهی، همه گروهها احساس آزادی میکردند. لذا انتظار این بود که همه به شکلی در سرنوشت خود مشارکت داشته باشند، ما هم طبیعتا همین نظر را داشتیم.
اما با توجه به شناختی که از بعضی گروهها مثل منافقین و مارکسیستها داشتیم نگران سوء استفاده آنها از این موقعیت بودیم، که متاسفانه طولی نکشید که مشخص شد نگرانی ما بجا بوده است.
آنها در حد ظرفیت خودشان قانع به مشارکت در قدرت نبودند. لذا برای تصاحب قدرت و مقابله با نظام نو پای جمهوری اسلامی دست به اسلحه بردند.
آنها میخواستند همه قدرت را به دست بگیرند.
برخی نیز دنبال تجزیهطلبی رفتند در واقع آنها راهشان را عوض و خود،خویشتن را ازمشارکت حذف کردند.
با توجه به سوابق سازمان در انقلاب، آیا فکر میکردید در دهه ۶۰ خورشیدی به آن صورت دچار انشقاق شوید؟ دلایل انشقاق به نظر شما در واقعیت چه بود؟
ابتدای کار چنین تصوری نبود اما خیلی زود علائم انشقاق خود را نشان داد. آن هم زمانی بود که میخواستیم برای روز جهانی کارگر بیانیه صادر کنیم.
بعضی از دوستان ضمن مخالفت با آن، بزرگداشت روز کارگر را جزو فرهنگ کمونیستی تلقی میکردند. در صورتی که روز کارگر ربطی به کمونیستها نداشت. روز "جهانی کارگر" به مناسبت سالگرد اعتراض کارگران در شیکاکو آمریکا در اول ماه مه ۱۸۸۶ که علیه بیعدالتیهای کارفرماهایشان انجام شد، و منجر به کشته شدن چند نفر از کارگران گردید، نامیده شد و از آن به بعد هر ساله کارگران به یاد آن روز مراسم یادبود میگرفتند.
کمونیستها هم تصمیم گرفتند که سالگرد آن روز را گرامی بدارند. به هر حال یکی از علائم انشقاق در سازمان، اختلاف نظر در مورد روز کارگر بود.
علاوه بر روز کارگر در مورد صدور بیانیه برای سالگرد درگذشت دکتر شریعتی نیز با همین مخالفتها رو به رو شدیم.
اینها نشانههای اولیه تضاد فکری و انشقاق بود که بعدا با ضرورتهای قانونگذاری و اجرایی تشدید شد. به این معنی که آنها با قوانینی مثل اصلاحات ارضی، تعاونیها و مقرراتی مثل قیمتگذاری کالاها، سهمیهبندی کالاهای اساسی و بعدها با قانون کار، بیمه بیکاری و غیره مخالفت جدی داشتند. تصویب و اجرای آنها را خلاف شرع میدانستند. البته این نوع اختلاف نظر به تدریج به سطح دولت، مجلس و حوزه هم کشیده شد.
چه تضادهای بنیادی بین خود با دیگر گروههای سیاسی احساس می کردید؟ برای مثال بین شما با نهضت آزادی، حزب توده یا سازمان مجاهدین خلق (منافقین) چه تضادی بود؟
ابتدا با نهضت آزادی هیچگونه تضاد مهمی احساس نکردیم. اما به تدریج بعضی از تضادها خود را نشان داد. اول این که نهضت آزادی که دولت را در اختیار داشت، نشان داد که خیلی انحصارطلب است. به این معنی که سعی داشت فقط همفکران خود را در ردههای مختلف مدیریتی منصوب کند که این کار برای گروههای انقلابی قابل درک و هضم نبود. دوم این که تفکر نهضتی خیلی با شرایط و جو انقلابی سازگار نبود. مرحوم بازرگان چند روز پس از دریافت حکم نخست وزیری، گفته بود: "من بولدوزر نیستم، ماشین سواری هستم که گام به گام پیش میروم".
در صورتی که در آن مقطع انتظار این بود که دولت بولدوزروار حرکت کند. اما با حزب توده و منافقین به شکل اساسی اختلاف عقیده داشتیم.
چرا در مناظرات تلویزیونی سال شصت شرکت نکردید؟
در سال شصت بنده وزیر کشاورزی بودم و تمام همم مصروف به کارهای مربوط به بخش کشاورزی بود. در واقع من از مرداد ماه سال ۱۳۵۹ که مسئولیت وزارت کشاورزی به عهدهام محول شد، به دلیل حجم بسیار سنگین کار، ارتباطم با سازمان بسیار محدود شد.لذا عمدتا فعالیتهای اجرایی من انعکاس پیدا میکرد و اگر بعد سیاسی هم داشت باز برمیگشت به ضرورتهای کار اجرایی.مثل اصلاحات ارضی و هیاتهای هفت نفره واگذاری زمین، تشکیل مشاعها و تعاونیها و غیره.
ارسال نظر