دکتر شعله سعدی در گفتگو با مستقل آنلاین خبر داد:
از رئیس جمهور شکایت کردم
دکتر قاسم شعله سعدی میگوید من هم علیه دولت و رئیس جمهوری اعلام جرم کردم و وظیفهی دادستان تهران است که تعقیب کند، هم از مجلس خواستم که دولت و رئیس جمهور را طبق اصل ۸۹ قانون اساسی مورد استیضاح قرار بدهد. به رئیس جمهور رای عدم کفایت و وزرا را با رای به استیضاح ساقط کند. حتی به این هم بسنده نکردم از دیوان عالی کشور هم خواستم طبق بند ۱۰ اصل ۱۱۰ قانون اساسی، رای به تخلف رئیس جمهور از انجام وظایف قانونیاش بدهد. من به عنوان یک فرد ایرانی مسئولیتهایی که احساس میکردم انجام دادم و باقی کار دستگاه قضاییست که کار خود را انجام بدهد.
"دکتر قاسم شعلهسعدی" پیش از انقلاب برای تحصیل حقوق به فرانسه رفت، دکترای حقوق خود را از دانشگاه حقوق پاریس گرفت و در دهه ۶۰ در دانشگاههای شیراز و تهران و تربیت مدرس به تدریس حقوق پرداخت. او بین سالهای ۶۷ تا ۷۱ در دوره سوم مجلس شورای اسلامی نماینده شیراز بود. اولین بار در سال ۱۳۸۵ به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام به زندان محکوم شد و طی سالهای بعد همچون ۸۸ و ۹۰ و ۹۷ نیز به دلایل سیاسی به زندان افتاد. او در سال ۹۶ کاندیدای دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری شد، شغل دکتر شعله سعدی وکالت است و سوالات ما از ایشان پیرامون چگونگی وظایف و انجام تعهدات دولت در پاندمی و آینده سیاسی ایران بود.
چه محورهایی را باید برای ارزیابی عملکرد حکومتها، در مواجهه با پاندمی در نظر بگیریم؟
دولتها یک وظیفهی خیلی روشن دارند و آن تامین منافع ملیست. برای تامین منافع ملی یک مجموعهای از آیتمها را باید در نظر بگیرند مثل استقلال کشور، تمامیت ارضی، حفظ امینتهای مختلف امنیت اقتصادی، امنیت جانی، سلامت شهروندان و غیره. لذا حتی بعضی کشورها مانند ژاپن بعد از جنگ گویا تمام بودجهشان را صرف آموزش و بهداشت کردند و نتیجه هم گرفتند. از اینرو خیلی روشن است که حفظ جان شهروندان باید اولویت یک دولت و حکومت باشد و در این خصوص میبینیم که دولتهای مختلف برای مواجهه با این پاندمی و مقابله با گسترش این بیماری و در نتیجه نجات جان شهروندان بسیج شدهاند.
آیا رویهی ایران با بقیه کشورها تفاوت چشمگیری داشته؟
خیلی خیلی روشن است. در واقع خیلی کشورها از ابتدا واقعیت را به شهروندانشان گفتند. اولین کاری که دولت ایران کرده پنهانکاری و کتمان یک واقعیت تلخ و خطرناک بوده که جان شهروندان را به خطر انداخته و جان شهروندان بسیاری را گرفته است. در این خصوص من علیه دولت و شخص رئیس جمهوری اعلان جرم کردهام و دلایل بسیار روشنی هم برای این موضوع موجود بود. از جمله اظهارات وزیر سابق بهداشت آقای قاضی زاده هاشمی که گفت از اوایل دیماه و بلکه از اواخر آذر قضیه را مطلع شده و به اطلاع مقامات ارشد نظام و از جمله رئیس جمهور رسانده است. وزیر فعلی هم گفته که ما حداقل از ۲۹ بهمن مطلع شدیم و به دولت گزارش دادیم و تقاضای تعویق انتخابات را کردیم که پذیرفته نشد. خود رئیس جمهور این اظهارات وزیر را تائید میکند. نمایندهی محترم شیراز آقای پارسایی هم اعلام کرده که به وزارت کشور مراجعه و درخواست تعویق انتخابات را بخاطر شیوع کرونا کردهاست اما این درخواست رد شده است. بنابراین قدر متیقن این است که حداقل سه روز قبل انتخابات مقامات از وجود چنین ویروس خطرناکی مطلع بودند و این هم روشن بوده که اولین قدم برای مقابله، دعوت به ماندن در خانه بوده است ولی متولیان نه تنها این کار را نکرده، بلکه انتخابات را برگزار کرده و مردم را تشویق به حضور در پای صندوقهای رای کرده است. نتیجهی قهری چنین اقدام نابخردانهای در واقع ابتلای تعداد زیادی از شهروندان ایران به بیماری و فوت آنان است. من بنا به تکلیف قانونی، ملی، اخلاقی و دینی علیه شخص رئیس جمهور و علیه دولت اعلام جرم کردم. زیرا مسئولیت دولت هم در این زمینه طبق اصل ۳۷ قانون اساسی، مسئولیت کالکتیو و جمعی یعنی مسئولیت مشترک است. ضمنا چون جرم، عمومی، مشهود و مستمر است؛
اولا در صلاحیت دادگاههای عمومی و تعقیب اولیه در صلاحیت دادسرا است. ( طبق اصل ۱۴۰ قانون اساسی)
ثانیا حتی نیازی به اعلام جرم ندارد زیرا وظیفهی خود دادستان است که تعقیب کند. به هرحال من هم علیه دولت و رئیس جمهوری اعلام جرم کردم که وظیفهی دادستان تهران است که تعقیب کند، هم از مجلس خواستم که دولت و رئیس جمهور را طبق اصل ۸۹ قانون اساسی مورد استیضاح قرار بدهد. به رئیس جمهور رای عدم کفایت و وزرا را با رای به استیضاح ساقط کند. حتی به این هم بسنده نکردم از دیوان عالی کشور هم خواستم طبق بند ۱۰ اصل ۱۱۰ قانون اساسی، رای به تخلف رئیس جمهور از انجام وظایف قانونیاش بدهد. من به عنوان یک فرد ایرانی مسئولیتهایی که احساس میکردم انجام دادم و باقی کار دستگاه قضاییست که کار خود را انجام بدهد.
با توجه به الگوی رایج در جهان، دولت چطور باید منابع مالی سیستم بهداشت و درمان، انجام قرنطینه، و نجات اقتصاد را تامین کند؟
کشور ها همیشه یک ذخیرهای دارند برای حوادث غیرمترقبه مانند سیل زلزله یا همین کووید ۱۹. شما دیدید در آمریکا به عنوان اولین اقدام حدود ۲ تریلیون دلار بابت جبران خسارت اشخاص و واحدهای آسیب دیده که کارشان را بخاطر ماندن در خانه از دست دادند تصویب شد و همچنین ارقام نجومی دیگر درحال پیشنهاد و تصویب است. همین رویه در کشورهای اروپایی هم هست ولی در واقع دولت ما از قبل دولتی ورشکسته به لحاظ مالی و اقتصادی بوده و پولها اختلاس شده و تحریمها و تعطیلی واحدهای تولیدی و صنعتی در سالهای گذشته کشور را به ورشکستگی کشانده. ناکارآمدی دولت هم عامل دیگریست. به همین دلیل است که مثلا یک مرتبه قیمت بنزین سیصد درصد افزایش مییابد. بعد هم گفته میشود که قصد داریم مازاد این قیمت را به صورت بستههای حمایتی به ۶۰ میلیون انسان بدهیم یعنی خود دولت با این کار اقرار میکند که سه چهارم جمعیت کشور فقیر شده و محتاج به بستهی حمایتی خفتبار حکومت هستند و خوب طبق گزارشی که در مجلس قرائت شد نزدیک ۵ میلیارد دلار مفقودی هست و درخواست کردهاند که ۵ میلیارد دلار از صندوق بین المللی پول قرض بگیرند یا از بانک جهانی یا ۱۳۰ ملیون دلار از بانک توسعه اسلامی. این نشان میدهد که وضع چقدر از نظر مالی بد است.
آیا میتوان تخمینی از آسیبهای اپیدمی بر: روند توسعه، ترومای روانی بر جامعه، دستگاههای آموزشی (پایه، فنآموزی، عالی و ..) به دست آورد و وجوه و عمق آن را پیشبینی کرد؟
اگر دولت بخواهد مردم در خانههایشان بمانند وظیفهی منطقیاش این خواهد بود که آنها را تامین کند و حکومت پولی برای چنین هزینههایی در خزانه ندارد. بنابراین اینطور گفته میشود که اگر مردم چند ماه در منزل بمانند با وجود ورشکستگی دولت و ورشکستگی مردم، سی چهل میلیون گرسنه به خیابانها خواهند آمد. گویا نقل شده که دوسه میلیون کشته میشوند، در عوض سی میلیون به خیابان نمیآیند. ترس من اینست که آن دوسه میلیون کشته شوند و آن سی میلیون هم به خیابان بیایند خلاصه وضع بسیار بد است و الان که دولت مردم را دعوت به کار کرده هم چندان کسب و کاری وجود ندارد. آسیبهای عجیب روانی در جامعه بهوجود آمده یعنی این فقر و ماندن در منزل به هرحال اصطکاکهایی بین خانوادهها ایجاد کرده همین الان خانمی به من مراجعه کرده که وکالت دایی ایشان را به عهده بگیرم چرا که داییاش، مادر خود را با اسلحه کشته است. این مسائل و آثار روانی و جامعه شناختی طوریست که میتواند این کشوری را که از قبل هم به دلیل سیاستهای غلطی که ما اعمال کردیم دچار فروپاشی اخلاقی شده بودند، به فاجعه سوق بدهد. لذا فقط میشود خبر از فاجعهای بزرگ داد.
بلوکبندیهای جهان پس از کرونا را چگونه میبینید؟
اظهار نظرهای زیادی شده از جمله آقای هنری کسینجر که استاد دانشگاه هاروارد و وزیر خارجه اسبق آمریکا در زمان نیکسون بود، اظهار نظر کرده که نظام فعلی دستخوش تحولات رادیکال و جدی خواهد شد. ببینید بعد از دوران جنگ سرد اصلا نظم نوین جهانی هرگز مثل دوران جنگ سرد شکل نگرفت و تئوریهای مختلفی هم مطرح شد. مثلا نظام تک قطبی، نظام چند قطبی، نظام یک- چند قطبی. بعد به دلیل همین ارتباطات تکنولوژیک رسیدیم به دورهی گلوبالریزیشن و جهانی شدن و اینکه اقتصاد، سیاست، فرهنگ، هیچکدام را دیگر نمیشود ملی و محلی تفسیر کرد. همه چیز در جهانی بودن ادغام شده. آنچه من میتوانم احساس کنم اینست که به دلیل نظم نوینی که بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق اتفاق افتاد و کاپیتالیزم به صورت افسار گسیخته پیش رفت (به ویژه در آمریکا) شما دیدید که مثلا این آقای ترامپ از معاهدات متعددی چون معاهده محیط زیست که همه کشورها من جمله خود آمریکا امضا کرده بود، آمریکا را خارج کرد و یا مواردی از این دست. احتمال میدهم فقری که به جهان تحمیل شده نوعی از سوسیالیزم عادلانه و علمی را دوباره در دنیا مطرح کند یا اینکه کاپیتالیزم باید راهکارهایی برای خودش پیشنهاد کند که اختلافات طبقاتی و ملتها که سابقا هم تئوریهایی وجود داشت، به عنوان شمال جنوب و یا جهان سوم جهان اول دوم و این اختلافاتی که به لحاظ اقتصادی و معیشت و ابعاد مختلف وجود داشت، به نظر اینها الان به شدت بیشتری مطرح خواهند شد و حداقل کاپیتالیزم یا سرمایهداری مجبور خواهد بود که مقداری نرمش در قبال این خواستها از خود نشان بدهد.
ایران در تقسیمات و بلوکهای قدرت، پس از کرونا چه موقعیتی دارد؟
پولهای ما خرج چه و چه شده و هرچقدر هم اینجا خرج نشده غارت و اختلاس شده. دولت و ملتی که توان مالی ندارد و ارزش پول ملیاش به حدود یک سه هزارم سقوط کرده (من همین الان از میدان فردوسی عبور کردم و قیمت دلار ۱۵۷۵۰ تومان بود یعنی دلاری که ۶۸-۶۷ ریال بوده حالا باید به این قیمت خرید شود اگر حتی این قیمت عملی شود که من فکر نمیکنم یا با معیاری دیگر بنزین یک تومانی ۳۰۰۰ تومان شده یعنی ارزش پول ملی ما به یک سه هزارم سقوط کرده) کشوری که ورشکستگی مالی دارد که اصلا نباید ادعایی داشته باشد که در کدام بلوک قدرت قرار دارد. لذا وضع آیندهی ما بسیار تاسفبار است.
در شرایط بلاتکلیفی و تعطیلی نهادها، آیا روشنفکران وظیفهای برای خود قائل هستند یا خیر؟
روشنفکر باید همواره فضول و منتقد باشد و ناظر باشد و حاکمان و قدرت را به چالش بکشد.
روشنفکران ما تعداد بسیاری از ایشان از این وظایف طبیعی خود طفره رفتهاند. البته اینکار هزینه دارد ولی تعداد زیادی از روشنفکران ما حتی حاضر به پرداخت مینیمومی از هزینه در قبال انتقاد خود نیستند و یکی از بحرانهای ما اتفاقا بحران روشنفکری است وگرنه حقوقدانهای ما وکلای ما قضات ما اساتید ما آیا نمیبینند چه شده است؟
مسئولین هم میدانستند این پدیده کرونا در ایران هست و باید مردم را به ماندن در خانه و قرنطینه دعوت میکرده ولی نکردند. جرم مشهود و مستمر و عادی علنی. چرا یکی از این جامعه حقوقدانان کشور سکوت را نمیشکند؟ فقط من شعله سعدی باید اعلان جرم کنم؟ اگر حقوقدانان دانشکدهی حقوق اساتید و وکلا اعلان جرم میکردند چه اتفاقی میافتاد؟
وقتی حقوقدانان ما سکوت اختیار میکنند حساب بقیه روشن است و لذا چیزی جز تاسف نمیتوانم ابراز کنم که روشنفکران ما وظایف خود را انجام نمیدهند. والسلام
ارسال نظر