یک سو سکوت، یک سو پرخاش
در جریان مسدود کردن دوهفتهای اینترنت چه اتفاقی افتاد؟ جز این بود که رسانههایی دیگر، کنترل اوضاع را بهدست گرفتند؟ یعنی بخشهایی در حاکمیت به روزنامهنگاران داخلی کشور که فعالیت قانونی دارند تا این حد مشکوکاند که اجازه فعالیت را با قطعی اینترنت از آنان میگیرند؟
مستقلآنلاین_سرویس سیاسی/ هرمز شریفیان
وضعیت و جناحبندی سیاسی در ایران بهگونهای است که گروهی میتوانند درباره یک "بیانیه" بنویسند، نقد و به آن حمله کنند و گروهی دیگر بهدلیل پیامدهای احتمالی آن، سکوت پیشه کنند.
همین نشانهای از شکاف عمیق بین نیروها و روزنامهنگاری رسمی در عرصه سیاسی خبر میدهد، دوگانهای که تجربه ثابت کرده بهسود هیچکس نیست و "تکصدایی"، مشکلات امروز ایرانیان را حل نمیکند.
محمدرضا پهلوی آخرین شاه ایران در فاصله اندکی از سال ۵۷ و وقوع انقلاب اسلامی، در مصاحبهای با رسانههای خارجی که سیستم تک حزبی "رستاخیز" را به چالش کشیده بودند، گفته بود: ...هرکی نمیتواند این موضوع را هضم کند، پاسپورت خود را بگیرد و از کشور خارج شود.
همو چندی بعد در آبان ۵۷ بر صفحه تلویزیون ظاهر شد و گفت: ...من صدای انقلاب شما مردم ایران را شنیدم! که توضیح رخدادهای بعد از آن نیاز به تکرار ندارد.
انقلاب ایران در سال ۵۷، انقلابی گریز ناپذیر بود و اهدافی عالیه داشت و مردم به امید رسیدن به چنین اهدافی، پا به میدان گذاشتند و برای آن هزینههای بسیار سنگین دادند.
انقلاب دستاوردهای بسیار بزرگی داشت که با همت همه اقشار و آحاد ملت توانستیم به آن دست یابیم اما پس از چندی، این اهداف عالی، به حاشیه رفت و همانطور که بنیانگذار جمهوری اسلامی، آیتالله العظمی خمینی به آن اشاره کرد، به اشرافیت نزدیک شد.
اشرافیتی که فاصله مولتی میلیاردرهای یک شبه آن در تهران با شاخصهای فلاکت و بدبختی، تنها نیم ساعت فاصله دارند!
چنین اختلاف طبقانی بیتردید پذیرفتنی نیست و این شکاف بین فقیر و غنی آنچنان بزرگ شده که پر کردن آن، کاری بسیار سخت مینماید. همدلی کردن با چنین جمعیت فرودست و ناراحتی، "صدای کلفت" و "خندههای ریز" نیست!
با چنین مردمی که درد نخستشان، "نان" است باید با رافت و ملاطفت رفتار کرد نه با زور و خشونت!!
مردم شریف ایران در این ۴۰ سال نشان دادهاند که میتوانند در برابر سختیها و آلام، بایستند و با آن روبهرو شوند در صورتیکه حاکمان نیز آنان را دیده و پایداریشان را ارج و اجر بنهند!
در این روزهای غمانگیز میتوان صدای بسیاری از همین مردم را شنید که اعتراضهای مسالمتآمیزشان چرا با چنین خشونتی پاسخ داده میشود؟
در جریان مسدود کردن دوهفتهای اینترنت چه اتفاقی افتاد؟ جز این بود که رسانههایی دیگر، کنترل اوضاع را بهدست گرفتند؟ یعنی بخشهایی در حاکمیت به روزنامهنگاران داخلی کشور که فعالیت قانونی دارند تا این حد مشکوکاند که اجازه فعالیت را با قطعی اینترنت از آنان میگیرند؟
آیا قطعی اینترنت باعث شد شمار زیادی ویدئو، عکس و تصویر از کشور خارج نشود؟ اما در کمال تعجب میبینیم که اشتباهات ۷۸، ۸۸ و ۹۶، همچنان در ۹۸ تکرار میشوند و از آنها هیچ درس درستی گرفته نمیشود.
متاسفانه هنوز دریافته نشده که "حصر" رفتاری نادرست بوده و هست و عدم حصر محصوران با توجه به پایگاه اجتماعی بسیار وسیع آنان میتوانست از بروز چنین فجایعی جلوگیری کند.
آیا وقت آن نرسیده که کلیت حاکمیت، ... را زمین بگذارند و با معترضان و مخالفان، گقتوگوی نزدیک داشته باشد؟ همان مردمی که در آستانه انتخابات از آنان خواسته میشود حتی اگر مخالفند، به خاطر ایران در انتخابات شرکت کنند!
درک شرایط امروز ایران بسیار پیچیده شده است، وضعیت تحریمها و احتمال بازگشت تحریمهای سازمان ملل، اوضاع عراق و لبنان و ادامه تنشها در سوریه که همگی بر روی شرایط سیاسی داخل ایران، تاثیر مستقیم دارند.
برای برون رفت از بحرانهای موجود نیاز مبرم به شنیدن تمام صداها در داخل کشور وجود دارد. این ممکن نیست بهجز با یک همدلی گسترده، دلجویی از خانوادههای قربانیان اخیر و احترام به نظرات مخالف!
در غیر این صورت و با توجه به شکاف عمیق بین ملت و دولت - حاکمیت، سنگی روی سنگ بند نخواهد شد و دود غلیظ حاصل از این شکاف تنها به چشم ایرانیان خواهد رفت!
ارسال نظر