نگاهی به ممنوعیتهای جدید؛
ممنوعیتهای اَبتر
آنچه مسلم است این ممنوعیتها بهویژه در حوزه فرهنگی همچنان بیاثرند و اگر شهروندان در "عصر ارتباطات" بخواهند و به هر حوزهای تمایل داشته باشند، میتوانتد به لطف ابزارهای این عصر به آن دست پیدا کنند حال چه فیلم "خانه پدری" باشد یا بزرگداشت "کوروش هخامنشی". اما آنچه در این بین شگفتآور است، لجاجتی بیمارگونه است که همچنان پس از ۴۰ سال دست از سر موضوعات فرهنگی برنداشته و همین لجاجت باعث میشود تا موضوعات ساده فرهنگی مانند یک فیلم یا یک یادواره تاریخی به دغدغه و بحران سیاسی مبدل شود.
مستقلآنلاین؛ هرمز شریفیان/ ۴۰ سال از انقلاب و استقرار نظام جمهوری اسلامی میگذرد. انقلاب، همانگونه که از نامش پیداست یک دگرگونی اساسی و از حالی به حال دیگر شدن است. طبیعی است که این دگرگونی در تمام حوزههای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و ... بروز ظهور مییابد که امری اجتناب ناپذیر است. ذات انقلاب، "بروندادی احساسی" درپی دارد و این فوران احساسات در بسیاری موارد جای منطق را میگیرد و کنشها و واکنشهای احساسی در بیشتر موارد در تصمیمگیریها هم اثرات منفی درپی دارد. اما رفته رفته این آزمون و خطاها باید موجب آن شود که منطق و خرد، آرام آرام جای احساسات را بگیرد و بیتردید گذشت ۴۰ سال باید برای رسیدن به این نقطه، کافی باشد. اما متاسفانه در برخی حوزهها، بهویژه فرهنگ، هنوز آثاری از تصمیمگیریهای دور از منطق دیده میشود که پیشتر نیز آزموده و پاسخهای دقیق، دریافت شده است. بسته شدن ویدئو کلوپهای مجاز و زیر نظر وزارت ارشاد "سیدمحمد خاتمی" در دهه ۶۰ نهتنها سدی در برابر فیلمهای هالیوودی نشد بلکه به زیرزمینی شدن پخش فیلم انجامید که دیگر نظارتی هم بر ممیزی آنها وجود نداشت و البته ادامه یافت اما باعث تجربهای برای رئیس دولت اصلاحات شد تا در دوران ریاست جمهوریاش، تا حد ممکن چنین ممنوعیتهایی را در سیاستهای وزارت ارشادش، نگنجاند. سپس بشقابهایی برروی پشتبامها رفت و ممنوعیت و سختگیری و حتی سقوط آنها از پشتبامها هم به جایی نرسید تا امروز که جزیی عادی از اثاث منزل بسیاری از ایرانیان شده و یا نشده است. پس از آن نوبت به اینترنت و شبکههای اجتماعی رسید و در برابر آن، "فیلترینگ" قدعلم کرد اما بسیاری از مسئولان نظام که فیلتریگ را برقرار کردند در همان شبکههای فیلتر شده در حال فعالیتاند و این شبکهها به فضایی برای گردش اطلاعات تبدیل شدهاند. آنچه مسلم است این ممنوعیتها بهویژه در حوزه فرهنگی همچنان بیاثرند و اگر شهروندان در "عصر ارتباطات" بخواهند و به هر حوزهای تمایل داشته باشند، میتوانتد به لطف ابزارهای این عصر به آن دست پیدا کنند حال چه فیلم "خانه پدری" باشد یا بزرگداشت "کوروش هخامنشی". اما آنچه در این بین شگفتآور است، لجاجتی بیمارگونه است که همچنان پس از ۴۰ سال دست از سر موضوعات فرهنگی برنداشته و همین لجاجت باعث میشود تا موضوعات ساده فرهنگی مانند یک فیلم یا یک یادواره تاریخی به دغدغه و بحران سیاسی مبدل شود در حالیکه این لجاجت، سماجت بیشتری در مردم برای دیدن این فیلم و برپایی آن یادواره ایجاد میکند. اینکه بانیان این لجاجت چه هدفی دارند و هربار در انتهای این لجبازیها با شکست روبهرو شدهاند و باز ادامه میدهند، نیاز به واکاوی روانشناختی دارد چون در تمام موارد ثابت شده که هرگاه سیستم برای پدیدهای، ممنوعیت نابهجا ایجاد میکند، سماجت و تمایل مردم برای پرداختن به آن پدیده بیشتر میشود. اما نکته جالبتر آنجاست که این لجاجتها و ممنوعیتها بیشتر در آستانه یک انتخابات، نمود بیشتری پیدا میکنند و هدفی جز ایجاد یاس در جامعه در پس آن دیده نمیشود. نمایندگان این بیخردی البته به وضوح اعلام کردهاند که هرچه حضور مردم در پای صندوقهای رای کمتر باشد، منفعت بیشتری میبرند و این یعنی بهطور عملی، تصمیمهایی گرفته میشود که باعث ناامیدی و شرکت نکردن مردم در انتخابات شود. برای چنین طرز فکری، رضایتمندی مردم در اولویت قرار ندارد و هرچه انتخابات حداقلی باشد به سود آنان است و این یعنی پذیرشِ در اقلیت بودن و تحمیل خواستههایشان بر اکثریت! نکته دیگر آنجاست که این رویه تا چه زمانی قرار است ادامه یابد و در نهایت، چه عاید آنان خواهد شد؟ فرض کنیم که این لجبازی در برابر مطالبات مدنی، مردم را دچار یاس و نا امیدی کرده باشد که کرده، حال کاهش حضور مردم در انتخابات نشانهای جز کاسته شدن از مشروعیت مردمی و سیاسی نظام دارد؟ بحران اقتصادی - معیشتی بر گرده اکثریت مردم ایران فشاری سنگین میآورد. طبق آمار مرکز پژوهشهای مجلس، درحال حاضر ۴۰ درصد ایرانیان، زیر خط فقر بهسر میبرند و ادامه روند تحریمها حاکی از آن است که نرخ تورم در سال آینده بیشتر خواهد شد و این یعنی به جمعیت شهروندان زیر خط فقر، اضافه میشود. حال باید از این نوابغ تصمیمگیر در حوزه فرهنگی پرسید هدفشان از "ناراضیسازی" جامعه در چیست؟ ممنوعکنندگان فیلم "خانه پدری" و "بزرگداشت کوروش" به خوبی میدانند که دیدن این فیلم و برگزاری آن بزرگداشت برای مشتاقان آن قابل دسترس است و هیچ نیرویی نمیتواند مانع تمایل مردم به آنها شود، پس مشخص میشود که هدف نهایی این طرز فکر چیزی جز دلسردی مردم در آستانه انتخابات نیست. بسیار خوب، گوی و میدان که در اختیار شماست! به این روند ادامه دهید تا به حاکمیت یکدست که همان "سیستم تکحزبی" است، برسید اما بی تردید اگر مطالعه و آگاهی دقیق داشتید، سرانجام یکدستی حاکمیت و سیستم تکحزبی را میدانستید. تردیدی نیست که هیچ حکومتی از بدو تاریخ تمدن تا امروز نتوانسته بر ذهنهای مردم حکومت کند و حکومتهای موفق حکومتهایی بوده و هستند که بر دلها حکمرانی کردهاند. اما آیا تاکنون ملتی را سراغ دارید که در ذهن با رویههای حکومتی موافق و در دل با آن مخالف باشند؟ پاسخ این پرسش در گذر زمان و در تاریخ، بارها داده شده است.
ارسال نظر