اگر ادعا دارید نامه ۶۸/۱/۶ نوشته آیتالله خمینی است، حتما نامه ۶۸/۱/۸ نوشته فرد دیگری است!
امروز هشتم فروردین ۱۴۰۳ است. دقیقا ۳۵ سال از نگارش مهمترین نامه بنیانگذار جمهوری اسلامی به فقیه عالیقدر مرحوم آیتالله شیخ حسینعلی منتظری میگذرد.
علی نظری، سردبیر مستقل آنلاین
امروز هشتم فروردین ۱۴۰۳ است. دقیقا ۳۵ سال از نگارش مهمترین نامه بنیانگذار جمهوری اسلامی به فقیه عالیقدر مرحوم آیتالله شیخ حسینعلی منتظری میگذرد.
لازم به ذکر است لقب "فقیه عالیقدر" از سوی همین استاد به شاگردش داده شد!
در این یادداشت به چند دلیل، آن هم با استناد به نامه هشت فروردین، اثبات میکنم که نامه شش فروردین، سخن بنیانگذار جمهوری اسلامی نیست!
آیا کسی باور میکند که فردی مثل آیتالله خمینی در ۴۸ ساعت مرتکب این همه تناقض گردد؟!
قطعا هیچ عقل سلیمی با مقایسه این دو نامه باور نمیکند که این دو نامه کاملا متضاد را یک نفر نوشته باشد!
دلایل اینجانب برای این که اثبات نمایم این دو نامه نمیتواند متعلق به یک نفر، آن هم در بازه زمانی ۴۸ ساعت باشد، عبارتند از:
۱- نخستین دلیلی که اثبات میکند نامه ۶ فروردین را کسی دیگر به جای آیتالله خمینی نوشته، این است که در دهها نامهای که در یازده سال رهبری بنیانگذار جمهوری اسلامی به آیتالله منتظری بویژه نامه ۸ فروردین ۶۸ نوشته شده است از عبارت «حجة الاسلام والمسلمین آقای منتظری» استفاده شده است، اما در نامه معروف ۶ فروردین ۶۸ اصطلاح غیرمعمول حوزوی «جناب آقای منتظری» به کار برده شده است!
۲- دلیل دوم این است که در نامه نخست آیتالله خمینی چنین میگوید: «... اگر شما نظر من را شرعا مقدم بر نظر خود میدانید - که مسلما منافقین صلاح نمیدانند و مشغول به نوشتن چیزهایی میشوید که آخرت تان را خرابتر میکند...»
اما در روز هفتم فروردین مرحوم آقای منتظری در پاسخ به نامه ششم فروردین آیتالله خمینی با ابراز احترام به استادش در نهایت ادب پاسخ وی را میدهد و به نظر استادش تمکین مینماید و در ابتدای نامه چنین مینویسد:
«... مرقومه شریفه مورخه ۶۸/۱/۶ واصل شد. ضمن تشکر از ارشادات و راهنماییهای حضرتعالی، به عرض میرساند: مطمئن باشید همان طور که از آغاز مبارزه تاکنون در همه مراحل همچون سربازی فداکار و از خود گذشته و مطیع در کنار حضرتعالی و در مسیر اسلام و انقلاب بودهام، اینک نیز خود را ملزم به اطاعت و اجرای دستورات حضرتعالی میدانم».
بنیانگزار انقلاب اسلامی که از دهه چهل، بعد از رحلت آیتالله بروجردی ارتباطی تنگاتنگ با شاگرد ممتازش آقای منتظری داشته، بهتر از هرکسی به مبادی آداب بودن این شاگرد وارسته واقف بوده است و هرگز ادعا نمیکند که منافقین نمیگذارند شما پاسخ بنده را بنویسید!
۳- دلیل سوم این است که آیتالله خمینی در نامه نخست به آیتالله منتظری مینویسد: «والله من از اول با انتخاب شما به قائم مقام رهبری مخالف بودم...»
همگان میدانند در قانون اساسی اول مصوب سال ۱۳۵۸ انتخاب قائم مقام رهبری به مجلس خبرگان واگذار نشده است. طبعا اقدام مجلس خبرگان برای اعلام آقای منتظری به قائم مقامی در سال ۱۳۶۴ مغایر با قانون اساسی بوده است!
چگونه آیتالله خمینی در حالی که مخالف اقدام خبرگان در تعیین جانشین و قائم مقامش بوده است، به یک رفتار خلاف قانون مجلس خبرگان تن داده است و بعد از ۴ سال در نامه نخست قسم جلاله میخورد که از اول با انتخاب قائم مقام مخالف بوده است؟!
۴- اگر این ادعای مخالفت آیتالله خمینی با قائم مقامی مغایر با قانون اساسی مرحوم آقای منتظری را بپذیریم، چرا رهبر انقلاب که به گفته خودش مخالف این اقدام خبرگان بوده است، برخی از اختیارات خویش نظیر: نصب و تعیین اعضای شورای عالی قضایی، تبدیل دفاتر نمایندگی رهبری در دانشگاهها به دفتر نمایندگی قائم مقام رهبری، ارجاع احتیاطات در فتاوی و ... را به شاگردش واگذار نمود؟!
آیا آیتالله خمینی تعمدا به این رفتارهای خلاف قانون مبادرت نمود؟!
۵- دلیل بعدی در بند سوم نامه ششم فروردین آیتالله خمینی با صراحت مینویسد: «...دیگر برای من نه نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هرچه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند».
ولی در پاراگراف دوم نامه هشتم فروردین ۶۸ چنین اعلام میکند:
«... صمیمانه از شما تشکر میکنم... و من به شما شدیداً علاقه مندم».
در بند چهارم نامه ۶ فروردین ۶۸ آیتالله خمینی، مرحوم آقای منتظری را در قعر جهنم میداند، اما در نامه ۸ فروردین ۶۸ در بخش پایانی این نامه به آیتالله منتظری چنین میگوید:
«... من صلاح شما و انقلاب را در این میبینم که شما فقیهی باشید که نظام و مردم از نظرات شما استفاده کنند...».
۶- دلیل بعدی، در آخرین جمله نامه هشتم فروردین که متناقض با نامه ششم فروردین میباشد این جمله است:
«... جنابعالی انشاءالله با درس و بحث خود حوزه و نظام را گرمی میبخشید».
ارسال نظر