نگاهی به کتاب منطقالطیر اثر جاودان حکیم عطار نیشابوری
منطق الطیر از مهمترین آثار عرفانی ادبیات فارسی و روایتی است از سفر مرغان به سوی «سیمرغ» و اتفاقاتی که در این راه بر آنها میگذرد. این کتاب در قالب مثنوی و توسط حکیم عطار نیشابوری سروده شده است.
سرویس فرهنگی مستقلآنلاین: منطِقُالطَّیِّر یا مقاماتالطیور نام منظومهای از عطار نیشابوری است که به زبان فارسی و در قالب مثنوی در بحر رمل مسدس مقصور (محذوف) سروده شده و از مشهورترین منظومهای ادبی ایرانی است. کار سرودن این مثنوی عرفانی در قرن ششم هجری قمری معادل با ۱۱۷۷ میلادی انجام شده است.
تعداد بیتهای این مثنوی را معمولاً بین ۴٬۳۰۰ تا ۴٬۶۰۰ بیت دانستهاند. منطقالطیر از مثنویهای تمثیلی عرفان اسلامی بهشمار میآید. مراحل هفتگانه ذکر شده در منطقالطیر در راه کمال و یافتن عرفان رازهای هستی را عطار در منطقالطّیر هفت وادی یا هفت شهر عشق نامیده است.
هفت شهر هشق منطقالطیر عطار نیشابوری
هفت وادی به ترتیب چنین است: طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، و فقر که در نهایت به فنا میرسد. در داستان منطقالطّیر، جمعی از مرغان برای جستجو و پیداکردن پادشاهشان که پرندهای به نام سیمرغ است سفری حیرتانگیز را آغاز میکنند. در هر مرحله، تعدادی از مرغان از راه بازمیمانند و به بهانههایی از ادامه سفر سرباز میزنند، تا اینکه پس از عبور از هفت مرحله، از جمه انبوه پرندگان فقط «سی مرغ» باقی میمانند و با دیدن در آینه حق متوجه میشوند که سیمرغی که به دنبالش هستند در وجود خود آنهاست. در پایان با فهمیدن این حقیقت جذب جذبه خداوند میشوند و حقیقت را در وجود خودشان پیدا میکنند.
وجه تسمیه
منطقالطیر به زبان عربی به معنی زبان مرغان است. این تعبیر در قرآن (سوره نمل، آیه ۱۶) به کار رفتهاست. عطار در آثار دیگرش از این کتاب با نامهای مقامات طیور و منطقالطیر یاد کردهاست. همچنین در پایان همین کتاب سروده است:
ختم شد بر تو چو بر خورشید نور منطقالطیر و مقامات طیور
مراد عطار در نامگذاری این اثر مقام تشنگان حقیقت است و اینچنین پرده از این راز برمیدارد:
من زبان و نطق مرغان سربهسر با تو گفتم فهم کن ای بیخبر
در میان عاشقان مرغان درند کز قفس پیش از اجل درمیپرند
جمله را شرح و بیانی دیگر است زانکه مرغان را زبانی دیگر است
پیش سیمرغ آن کسی اکسیر ساخت کو زبان جمله مرغان شناخت
آغاز مثنوی منطق الطیر
این کتاب با ستایش خدا آغاز میشود. پس از آن به توصیف و مدح پیامبر اسلام و سپس به مدح خلفای چهارگانه میپردازد. بیت آغاز منطقالطیر این گونه است:
آفرین جان آفرین پاک را آنکه جان بخشید و ایمان خاک را
داستان مرغان در منطقالطیر
پس از حمد خدا و مدح رسول و خلفا، مستقلاً ابیات موضوعی مثنوی و داستان مرغان آغاز میشود. داستان مرغان در ۴۵ گفتار است و در پایان ابیاتی تحت عنوان خاتمه کتاب میآید. عطار در عرض ماجرا و سیر مرغان حکایتهای حکیمانهای قرار داده است و هفت وادی عرفان را معرفی میکند.
خلاصه داستان این است که جمعی از پرندگان در نشستی، برای انتخاب پادشاهی برای خود به توافق میرسند. پس از بحث و گفتگوی فراوان سیمرغ را برای این کار نامزد میکنند و برای پیداکردنش به راه میافتند. اما در راه هریک به دلیلی از راه بازمیماند و تنها در نهایت سی (۳۰) مرغ به سیمرغ میرسند و آنجا درمییابند که طالب و مطلوب یکی است؛ چون آنها سی مرغ بودند که طالب سیمرغ شدند.
ابیات سرآغاز داستان ابتدا سیزده پرنده را توصیف میکند که هریک نشاندهنده صفتی از انسان هستند و در وصف آنها از اطلاعات عامیانه و حکایتهای دینی استفاده میکند.
داستان اینگونه آغاز میشود:
مرحبا ای هدهد هادیشده در حقیقت پیک هر وادی شده
ای به سرحد سبا سیر تو خوش با سلیمان منطقالطیر تو خوش
اسامی مرغان منطقالطیر
هدهد، موسیچه (یاکریم)، طوطی، کبک، باز، دُرّاج، عندلیب، طاووس، تَذَرْوْ، قُمْری، فاخته، شاهین، مرغ زرین، بط، هما، بوتیمار، کوف (جغد)، صهوه، تندباز
تصحیحات موجود از منطقالطیر
در منطق الطیر تصحیح شده توسط دکتر شفیعی کدکنی مقدمه جامع و کاملی در مورد عطار و منطق الطیر آمده است. از دیگر تصحیحهای معتبر منطق الطیر تصحیح دکتر سید صادق گوهرین را میتوان نام برد. تصحیح مهم دیگری از منطقالطیر عطار نیشابوری به کوشش عزیزالله علیزاده توسط انتشارات فردوس تهران در سال ۱۳۸۷ در ۳۴۰ صفحه منتشر شدهاست.
کشف الابیات، نمایه و واژهنامه نیز به این مثنوی ۴۹۲۶ بیتی پیوست شدهاست که به نظر میرسد یکی از تصحیحات و تدوینات کامل منطقالطیر باشد.
ترجمه منطقالطیر به زبان فرانسوی
منطقالطیر نخستین بار توسط گارسن دو تاسی (به فرانسوی: Garcin de Tassy) در ۱۸۶۳ به زبان فرانسه ترجمه شد. این منظومه در سالهای اخیر نیز به صورت مصور و با ترجمه جداگانه منیژه نوری اُرتگا، حسن علوی با مشارکت دنیز دوهامل (به فرانسوی: Denise Duhamel) به چاپ رسیده است.
ترجمه منطقالطیر به زبان کردی
منطقالطیر توسط عبدالسلام مدرسی (خانی) با همان نام اصلی کتاب به شیوه شعر و با حفظ وزن به زبان کردی و گویش سورانی ترجمه شدهاست. این ترجمه در سال ۱۳۹۱ در ارومیه از طرف مؤسسه انتشاراتی حسینی اصل در ۲ هزار نسخه به چاپ رسیدهاست.
ترجمه منطقالطیر به زبان ازبکی
منطقالطیر توسط جمال کمال مترجم ازبک که پیشتر مثنوی مولانا را نیز ترجمه کردهاست، به زبان ازبکی ترجمه شده و از سوی رایزنی فرهنگی سفارت ایران در ازبکستان، با همکاری مؤسسه زبان و ادبیات علیشیر نوایی وابسته به فرهنگستان علوم جمهوری ازبکستان توسط انتشارات فن در هزار نسخه در سال ۱۳۸۵ منتشر شدهاست.
جایگاه عطار نیشابوری در ادبیات فارسی
عطار همراه با سنایی و مولانا، یکی از سه معلم بزرگِ ادبیات فارسی به شملر میرود. آثار این سه معلم بزرگ ادبیات و عرفان گرچه دارای مضامینی عمیق و مهم است اما طوری به رشته تحریر درآمده که برای مخاطبهای معمولی جذاب باشد. برای اینکه به مردم بگویند عرفان و اندیشه و چنین موضوعاتی، چیزهای چندان پیچیدهای نیست. مثلاً «منطق الطیر» عطار، یک مضمون عرفانیِ مهم در قالب داستان است. داستان سی مرغی که خودشان سیمرغ میشوند. عطار یک معلم بود و تا آخر عمر هم معلم باقی ماند. حتی داستانی که درباره قتل او به دست سرباز مغول آمده هم یک نکته عرفانی را یاد میدهد.
در کتاب «منطقالطیر» از آن سی مرغ تنها اسم دوازده مرغ آمده. این دوازده پرنده هر کدام نمایندۀ صفتی از انسان و گروهی از افراد جامعه هستند. سیمرغ را که مظهر انسان کامل و شخصِ به حقیقت رسیده است بگذاریم کنار، یازده مرغ باقیمانده، کاراکترهای اصلی «منطقالطیر» هستند. داستان «منطق الطیر» داستان تغییر این یازده مرغ یا انسان مختلف، در هفت وادی یا مرحله است:
باز: در قدیم، باز جزو اسباب شکار پادشاهان بود، پس توی منطقالطیر هم باز «گفت من از شوق دست شهریار/ چشم بربستم ز خلق روزگار/ چشم از آن بگرفتهام زیر کلاه/ تا رسد پایم به دست پادشاه/ تا اگر روزی برِ شاهم برَند/ از رسوم خدمت آگاهم برَند». باز، نمایندۀ انسانهایی نوکرصفت است که به قول عطار «پادشاه حقیقی» را فراموش کردهاند.
بلبل: طبیعتاً خوشخوان و نغمهساز است و نمادی از آن دسته از رهروانی است که حق را در مظاهر جمالی او میبینند و دلبسته هنر و زیباییاند. «معنیای در هر هزار آواز داشت/ زیر هر معنی جهانی راز داشت/ شد در اسرار معانی نعرهزن/ کرد مرغان را زبانبند از سخن». عطار میگوید همین اشتغالات هنری، حجاب بلبل در رسیدن به حقیقت است، چون او همیشه به هنرش مغرور است: «گفت برمن ختم شد اسرار عشق/ جملۀ شب میکنم تکرار عشق».
بوتیمار: نوعی لکلک است که در ادبیات به دو چیز مشهور است: یکی خسیس بودن که با وجود زندگی لب دریا، تا جایی که ممکن است آب نمیخورد، و دیگری هم غصه خوردن الکی. طوری که اصلاً به او «غمخورک» میگویند. عطار هم او را نمایندۀ مردمان بیاراده کرده است: «از چنین کس کو وفاداری نداشت/ هیچکس اومید دلداری نداشت».
جغد: ساکن خرابههاست و نماد کسانی است که از جماعت فاصله میگیرند و عزلتنشینی پیشه میکنند: «کوف آمد پیش چون دیوانهای/ گفت من بگزیدهام ویرانهای/ گرچه معموری [= آبادی] بسی خوش یافتم/ هم مخالف هم مشوّش یافتم/ در خرابی جای میسازم به رنج/ زآنکه باشد در خرابی جای گنج».
صعوه: پرندهای است مانند گنجشک، اما منقار درازتری دارد، در مزارع زندگی میکند و از حشرهها تغذیه میکند. در واقع هیچ ویژگی خاصی ندارد و عطار هم او را نماینده انسانهای ضعیفاالنفسی است که از ترس ضعفشان، هیچ وقت دست به کاری نمیزنند: «صعوه آمد دلضعیف و تننزار/ پای تا سر همچو آتش بیقرار/ گفت من حیران و فرتوت آمدم/ بیدل و بیقوّت و قوت آمدم/ من نه پر دارم، نه پا، نه هیچ نیز/ کی رسم در گردِ سیمرغ عزیز؟!»
طاووس: بر اساس یک داستان قدیمی زمانی که شیطان خواست داخل باغ بهشت شود و آدم و حوا را فریب دهد، به پای طاووس چسبید و به داخل رفت. در منطقالطیر هم به رابطۀ طاووس با مار و بهشت اشاره میشود و طاووس غصۀ بیرون شدن از بهشت را میخورد. یعنی که طاووس نمایندۀ آن دسته از مومنانی است که بهشت نهایت آرزوی آنان است و همۀ کارها را برای ثوابش میکنند، نه برای خدا.
طوطی: به خاطر سبزی رنگش، همنشین خضر فرض شده و مانند خضر دنبال آب حیات و زندگی جاویدان است. اما «هدهدش گفت ای ز دولت بینشان/ مرد نبوَد هرکه نبوَد جانفشان/ آب حیوان خواهی و جاندوستی؟/ رو که تو مغزی نداری، پوستی!» در واقع طوطی نماد کسانی است که با یک موفقیت بزرگ سرشان گرم میشود و برای باقی زندگی کاری انجام نمیدهند.
کبک: چون که این پرنده در دامنه کوهها زندگی میکند و به خوردن سنگریزه هم معروف است، توی منطق الطیر همین نقش به او رسیده: «گفت من پیوسته در کان [= معدن] گشتهام/ بر سر گوهر فراوان گشتهام/ بودهام پیوسته با تیغ و کمر/ تا توانم بود سرهنگِ گُهر/ عشق گوهر آتشی زد در دلم/ بس بود این آتش خوش حاصلم» یعنی کبک نماد تعلق به دنیا و خاک است.
مرغابی: ارتباطش با آب که مظهر پاکی است، به او نقش ویژهای داده شده است. «بط به صد پاکی برون آمد ز آب/ در میان جمع با خیرُ الثیاب [= بهترین لباس]/ گفت در هر دو جهان ندهد خبر/ کس ز من یک پاکروتر، پاکتر/ کردهام هر لحظه غسلی بر صواب/ پس سجاده باز افکنده بر آب/ زاهد مرغان منم با رای پاک/ دایمم هم جامه و هم جای، پاک» که نیازی به توضیح ندارد.
هدهد: عطار به هدهد بسار علاقمند است و به او لقبهایی نظیر «هدهدِ رهبر» یا «هدهدِ هادیشده» داده است. چون این پرنده نامهرسان سلیمان پیامبر بوده و مورد اعتماد او، عطار هم او را از بقیه مرغها متمایز کرده است. هدهد است که از اول وسوسه یافتن سیمرغ را به جان مرغهای دیگر میاندازد. او نماد آدمهای جستجوگری است که میخواهند بیشتر و بهتر بدانند.
همای: در افسانهها آمده است که هما پرندۀ شانس است و اگر روی شانه کسی بنشیند، آن شخص به پادشاهی میرسد. برای همین در منطقالطیر، هما شده مظهر آدمهای مغرور که زمانی کار مهمی انجام داده است و دیگر تا آخر عمر در باد آن خوابیدهاند. «گفت ای پرّندگانِ بحر و بر/ من نیام مرغی چو مرغان دگر/ همت عالیم در کار آمدست/ عزلت از خلقم پدیدار آمدست/ پادشاهان سایهپرورد مناند ...» این درحالی است که همای اصلاً نوعی کرکس است و هدهد هم دعوایش میکند که اگر حالا یک وقتی یک کاری کردی، الان داری استخوان سگ میخوری!
ارسال نظر