بایدن درست گفت: پوتین باید برود!
گری کاسپاروف قهرمان روس شطرنج جهان و از منتقدان قدیمی پوتین است که در یادداشتی به جنگ اوکراین و شرایط حال حاضر پوتین پرداخته. او مینویسد؛ اگر سردرگمی اخلاقی غرب به روسیه فرصت تجدید قوا و یارگیری دهد، ایثار اوکراین بیهوده خواهد بود.
بایدن درست گفت: پوتین باید برود!
نویسنده: گری کاسپاروف
منبع: والاستریت ژورنال
جنگ همه جانبه روسیه در اوکراین وارد هفته ششم میشود، چند روز گذشته شاهد چرخشی بدیع در اهداف ولادیمیر پوتین بودهایم.
از آنجا که کرملین دربارهی همه چیز دروغ میگوید، برای عقبنشینی روسیه یا هرگونه تغییر در مواضع آن به شواهد واقعی نیاز است زیرا کرملین همیشه دربارهی همه چیز دروغ میگوید.
با این حال، مشاهدات از صحنههای نبرد تایید میکنند که ارتش روسیه از اهداف اولیه خود عقب نشسته است و حالا میکوشد چالش نظامی فاجعهبار را با مذاکراتی موفقیتآمیز تاخت بزند.
همانگونه که نایجل شورت قهرمان سابق شطرنج جهان زمانی درباره پیشنهاد توقف مسابقه با نتیجه مساوی گفت: "اگر رقیب پیشنهاد مساوی داد، بکوش بفهمی چرا فکر میکند اگر ادامه دهد، اوضاعش بدتر خواهد شد."
در ضمن این تاکتیک همیشگی پوتین است که قلمرویی را به زور تصرف کند، سپس به دیپلماسی رو میکند تا دستاوردهایش را ایمن کند.
این ژست پوتین، چه خدعه باشد یا ساختگی، فشار از سوی اوکراین و متحدانش بر روسیه باید افزایش یابد.
خارکف و ماریوپل در حال حاضر شبیه ویرانههایی سوختهاند که پوتین در گروزنی و حلب خلق کرد.
با این وجود، ایالات متحد و کشورهای عضو پیمان آتلانتیک شمالی جلوی ارسال سلاحهایی را که اوکراین برای مقابله با توپخانه دوربرد، حملات موشکی و بمباران هوایی بدانها نیاز دارد گرفتهاند.
این که بایدن میگوید پوتین "نباید در قدرت بماند"، باید داستانی واقعی باشد و جدی گرفته شود نه این که محل مناقشه و جدل باشد.
همه رهبران جهان آزاد باید بدون تردید و به وضوح اعلام کنند که اگر پوتین در قدرت نباشد، جهان جای بسیار بهتری خواهد بود و یکی از راههای امکانپذیر کردن آن، به زبان آوردن آن است.
اعلام علنی این که روسیه طرد و منفور خواهد شد مگر این که پوتین برود، بهترین راه متزلزل کردن حمایت نخبگان جامعه، فرماندهان ارتش و مردم عادی از اوست.
مشکل وقتی به وجود میآید که کاخ سفید میکوشد این گفتهی بایدن را پس بگیرد. آن را "گاف" بخواند و بگوید "تغییر رژیم" سیاست ایالات متحد نیست.
این عقبنشینی، نگرانیهای مرا درباره شکاف درونی در کاخ سفید بیشتر میکند، شکاف بین آنانی که فرصت را برای انداختن پوتین به زبالهدان تاریخ مغتنم میشمارند و کسانی که از هر گونه تغییر در وضع موجود میهراسند و معامله با اهریمنی که او را خوب میشناسند، ترجیح میدهند.
دومی پژواکی است از نطق مشهور سال ۱۹۹۱ جورج دبلیو بوش "مرغ کیف" در پارلمان اوکراین که طی آن به این کشور در باب عجله برای استقلال از شوروی هشدار داد- ظاهرا کاندولیزا رایس او را برای این نطق شدیدا نکوهش کرده بود.
سه هفته بعد اوکراین پند او را نادیده گرفت و اعلام استقلال کرد. طی چند ماه اتحاد شوروی نیز سقوط کرد.
نسخهی ۲۰۲۲، حفظ پوتین در میز مذاکره برای توافق هستهای با ایران و ندادن جتها و دیگر سلاحهای دفاعی به اوکراین است که برای پیروزشدن در جنگ بدانها نیاز دارد.
از دیگر اعضای ناتو میشنوم که ایالات متحد مانع این کار است و توضیح دلیل این کار ضروری است.
پس از بمباران غیرنظامیان، اجازه به پوتین برای حفظ حتی یک اینچ از خاک اوکراین غیرقابل تصور است.
واگذاری مناطقی وسیع از شرق اوکراین به متجاوز در برابر آتشبس، فقط و فقط به پوتین فرصت میدهد تا ارتش خود را برای تجاوز بعدی دوباره تقویت و تجهیز کند- و همیشه تجاوز بعدیای در کار خواهد بود. هیچ پیمان صلحی نباید تحریمهای شدیدی را که بالاخره هشت سال دیرتر از موقع، اعمال شدند تضعیف کند.
تنها نقطه ضعف پایان جنگ سرد، عدم شفافیت اخلاقی ارائه شده از سوی اهریمنی شناخته شده بود.
هنگامی که رونالد ریگان در نطق ۱۹۸۳ خود اتحاد شوروی را "امپراتوری شیطان" خطاب کرد، به جز معدودی موافقان و همفکران شوروی و ابلهان مفید، حتی منتقدان رونالد ریگان در صحت و درستی حرف او تردید نداشتند، هر چند بر اساس استانداردهای اخلاقی، شنیدن سخنانی آن قدر شفاف از یک سیاستمدار حیرتانگیز بود.
برای ما هم که درون اتحاد شوروی زندگی میکردیم، شنیدن آنچه میدانستیم واقعیت دارد، از زبان بلند و رسای رهبر جهان آزاد نیروبخش بود.
سنِ بایدن شاید برای برخی امتیازی منفی باشد، اما او جنگ سرد را به یاد میآورد.
چه گاف باشد یا جدی، نظر او منعکسکنندهی غریزهای درست است: پوتین باید برود.
اما جنگ در اوکراین به نوعی حواسها را از برنامهی او برای تقابل با مشکلات داخلی نیز پرت میکند.
وقتی جنگی واقعی اخبار هر شب را به خود اختصاص میدهد، صحبت دربارهی مسائل اقتصادی و اجتماعی در ایالات متحد سخت میشود در هر صورت، چه کسی در واشنگتن مسائل مربوط به اوکراین را رهبری میکند؟
اگر دولت بایدن میخواهد اوکراین برنده جنگ باشد، کسی در کاخ سفید باید آن را بر زبان آورد و آنچه را که برای ممکنکردنِ این پیروزی ضروریست انجام دهد.
اگر قرار است ایالات متحد با پوتین از در معامله درآید یا بر اوکراین فشار آورد که به چیزی کمتر از حاکمیت صددرصدی بر خاک خود رضایت دهد، ما باید مطلع شویم. ابهام تاکتیکی میتواند مفید باشد، اما فقدان اتحاد استراتژیک و اخلاقی و انسجام میتواند به فاجعه ختم شود.
روسیهی پوتین پمپبنزینی ورشکسته است که توسط یک مافیا اداره میشود، مافیایی که ترجیح میدهد وقت و پول خود را در لندن و نیویورک صرف کند.
پیشنهاد هویج به این جنایتکاران جنگ، صحنه را برای بازگشت به سیاست مماشات و فسادی که ما را به این مرحله رسانده، آماده و بنیان دفاع جمعی در منطقه را متزلزل میکند. همانگونه که وزیر دفاع لتونی، آرتیس پابریکس هفته گذشته به من گفت: "ما از تانک های روسیه نمیترسیم، ضعف غرب ما را میترساند."
نتیجه در اوکراین، خواهی نخواهی، نظم جهانی نوینی را رقم خواهد زد. تایوان و چین به دقت نظاره میکنند. پس از فوران حمایت از اوکراین، اتحاد ماهوی شی جینپینگ با دوست دیکتاتورش از جذابیت کمتری برخوردار است.
ایالات متحد میتواند رهبریاش بر جهان آزاد را اعاده کند یا عقب بنشیند و زوال دموکراسی را تماشا کند.
وقتی جنگ سرد پایان یافت، غرب به خواب رفت. اوکراینیها دارند همه چیز خود را فدا میکنند تا بایدن، کاخ سفید و جهان را از خواب غفلت بیدار کنند.
ارسال نظر