پاسخ ۹ سوال درباره جنگ اوکراین
پاسخ به ۹ پرسش بزرگ در مورد جنگ روسیه در اوکراین: پرداختن به برخی از مبرمترین پرسشهای کل جنگ، از چگونگی شروع تا پایان آن
پاسخ ۹ سوال درباره جنگ اوکراین
زک بوشامپ
وُکس
جنگ روسیه در اوکراین ثابت کرده که یکی از پُر پیامدترین رویدادهای سیاسی زمان ما - و یکی از گیج کنندهترین آنهاست.
از همان ابتدا، درک تصمیم روسیه برای حمله سخت بود. به نظر میرسید که با آنچه اکثر کارشناسان به عنوان منافع استراتژیک روسیه میدانستند مغایرت داشته باشد.
با پیشرفت جنگ، پیروزی روسیه که به طور گسترده پیشبینی میشد، ظاهر نشد زیرا جنگندههای اوکراینی بارها از حملات یک نیروی بسیار برتر جلوگیری کردند.
در سرتاسر جهان، از واشنگتن گرفته تا برلین تا پکن، قدرتهای جهانی به شیوهای شگفتانگیز و حتی از نظر تاریخی بیسابقه واکنش نشان دادهاند.
آنچه در پی می آید تلاشی است برای درک همه اینها: برای مقابله با بزرگترین سؤالاتی که همه در مورد جنگ میپرسند.
این یک راهنمای جامع است برای درک آنچه در اوکراین اتفاق میافتد و چرا اهمیت دارد است؟
اول- چرا روسیه به اوکراین حمله کرد؟
ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه در یک سخنرانی تلویزیونی با اعلام "عملیات نظامی ویژه" روسیه در اوکراین در ۲۴ فوریه اشاره کرد که این حمله برای توقف "نسل زدایی" انجام شده توسط "رژیم کییف" و در نهایت برای دستیابی به هدف "غیرنظامیسازی" و "نازی زدایی" اوکراین طراحی شده است. اگرچه ادعاهای مطرح شده از سوی پوتین در مورد نسلزدایی و حکومت نازیها در کییف آشکارا نادرست بودند، اما این لفاظیها اهداف جنگ حداکثری پوتین را آشکار ساختند: تغییر رژیم (نازیزدایی) و حذف وضعیت اوکراین بهعنوان یک کشور مستقل خارج از کنترل روسیه (غیرنظامیسازی).
اوکراین و روسیه روابط فرهنگی و تاریخی مهم، عمیق و دیرینهای با یکدیگر دارند.
ریشه سیاسی هر دو کشور به پادشاهی اسلاوی قرن نهمی کیوان روس باز میگردد. با این وجود، این پیوندها آن دو کشور را از نظر تاریخی یکسان نمیسازند برخلاف آن چیزی که پوتین بارها در سخنرانیهای عمومی خود ادعا کرده است.
حکومت شوروی در سال ۱۹۹۱ میلادی زمانی پایان یافت که ۹۲ درصد از اوکراینیها در یک همه پرسی ملی به جدایی از اتحاد جماهیر شوروی در حال فروپاشی رای دادند.
پژوهشگران علوم سیاسی در آن زمان نسبت به احتمال بروز شکافهای داخلی بین جمعیتی و اختلافات مرزی بین روسیه و اوکراین هشدار داده بودند. دو دهه بعد درستی این هشدار اثبات شد.
در اواخر سال ۲۰۱۳ میلادی، اوکراینیها برای اعتراض به تمایلات استبدادی و طرفدار روسیه "ویکتور یانوکوویچ" رئیس جمهوری وقت اوکراین به خیابانها آمدند و او را در تاریخ ۲۲ فوریه ۲۰۱۴ میلادی مجبور به استعفا کردند.
پنج روز پس از آن، ارتش روسیه به سرعت کنترل کریمه را به دست گرفت و آن ناحیه را قلمرو روسیه اعلام کرد.
این که چرا پوتین به این نتیجه رسید که صرفا تصرف بخشی از اوکراین کافی نیست موضوع مورد بحث قابل توجهی در میان کارشناسان باقی مانده است.
یک فرضیه که توسط "میخائیل زیگار" روزنامه نگار روس مطرح شده مبنی بر آن است که انزوای ناشی از شیوع کرونا پوتین را به سوی اتخاذ ایدئولوژیای افراطی سوق داده است.
با این وجود، در حالی که علت تغییر فوری نظر پوتین در مورد اوکراین مشخص نیست ماهیت این تغییر مشخص است.
اعتقاد دیرینه او به فوریت احیای عظمت روسیه به عنوان یک امپراتوری تمایل پوتین به بازگرداندن اوکراین تحت کنترل مستقیم روسیه را نشان میدهد.
دوم- چه کسی برنده جنگ اوکراین است؟
بر روی کاغذ، ارتش روسیه به شدت از اوکراین پیشی گرفته است. روسیه سالانه بیش از ده برابر اوکراین برای دفاع هزینه میکند.
ارتش روسیه اندکی کمتر از سه برابر اوکراین توپخانه و تقریبا ۱۰ برابر بیشتر جنگنده و هواپیماهای نظامی در اختیار دارد.
در نتیجه، دیدگاه کلی پیش از حمله روسیه علیه اوکراین این بود که روسیه به راحتی در یک جنگ متعارف پیروز خواهد شد.
در اوایل فوریه، "مارک میلی" رئیس ستاد مشترک به اعضای کنگره گفته بود که کییف پایتخت اوکراین ممکن است ظرف ۷۲ ساعت پس از تهاجم روسیه سقوط کند.
با این وجود، اوضاع این گونه پیش نرفت. با گذشت یک ماه از حمله، اوکراینیها هنوز کنترل کی یف را در دست دارند.
روسیه دستاوردهایی داشته است به ویژه در شرق و جنوب اوکراین با این وجود، اجماع کارشناسان نظامی بر این است که دفاع اوکراین قوی بوده است تا جایی که اوکراینیها توانستهاند حملات متقابل را انجام دهند.
بدست آوردن اطلاعات دقیق در یک منطقه جنگی دشوار است با این وجود، یکی از برآوردهای معتبر وزارت دفاع ایالات متحده درباره تعداد کشته شدگان جنگ روسیه نشان میدهد که بیش از ۷۰۰۰ سرباز روس در سه هفته ابتدایی نبرد کشته شدهاند. رقمی در حدود سه برابر مجموع نیروهای آمریکایی کشته شده در تمام ۲۰ سال جنگ در افغانستان.
تخمین جداگانه ناتو نشان میدهد که بین ۷۰۰۰ تا ۱۵۰۰۰ روس در جریان عملیات نظامی کشته شده و مجموع تلفات (شامل مجروحان، اسرا و فراریها) ۴۰ هزار نفر برآورد میشوند.
سوم- چرا ارتش روسیه تا این اندازه ضعیف عمل کرده است؟
تهاجم روسیه به دو دلیل اساسی ناکام مانده است: ارتش این کشور برای چنین شرایط جنگیای آماده نبود و اوکراینیها دفاعی بسیار قویتر از آن چه که انتظار میرفت را از خود نشان دادند.
یکی از بزرگترین و قابل توجهترین مسائل، تدارکات ناهموار بوده است. برخی از مشهورترین تصاویر جنگ مربوط به خودروهای زرهی روسیه هستند که در جادههای اوکراین پارک شدهاند و به نظر میرسد سوختشان به اتمام رسیده و قادر به پیشروی نیستند.
نیروهای روس ثابت کردهاند که تجهیزات ناکافی و ضعیفی در اختیار دارند و با مشکلاتی از ارتباطات ضعیف گرفته تا تایرهای ناکافی دست و پنچه نرم میکنند.
بخشی از دلیل ناکامی نیروهای نظامی روس عدم آمادگی کافی آنان بوده است. ارتش روسیه برای این نوع جنگ سازماندهی نشده بود یعنی فتح دومین کشور بزرگ اروپا از نظر جغرافیا و مساحت منطقهای.
شاید مهمتر از سایر عوامل بتوان به رنج بردن نیروهای نظامی روس از روحیه ضعیف اشاره کرد. از آنجایی که برنامه پوتین برای حمله به اوکراین از دید اکثریت قریب به اتفاق روسها مخفی نگه داشته شده بود دولت روسیه توانایی محدودی برای ایجاد تبلیغات جنگی داشت که سربازان روس را به منظور جنگیدن تشویق کند.
نیروی کنونی روسیه درک کمی از اینکه برای چه و چرا میجنگند دارد و در حال جنگ علیه کشوری است که با آن پیوندهای مذهبی، قومی، تاریخی و حتی خانوادگی دارد.
در تضاد با وضعیت روسها، اوکراینیها از خانه و خانوادههایشان در برابر تهاجم غیرقانونی دفاع میکنند.
اوکراینیها رهبری کاریزماتیک، چون زلنسکی را در کییف دارند. روحیه بالای اوکراینیها در کنار تسلیحات پیشرفته غربی دلیلی کلیدی است که نشان میدهد مدافعان اوکراین به طرز چشمگیری بیش از حد انتظارات عمل کردهاند.
چهارم- جنگ برای مردم عادی اوکراین چه معنایی دارد؟
با طولانی شدن درگیریها، روسیه به سمت تاکتیکهایی گرایش پیدا کرده است که به غیر نظامیان آسیب میرساند.
مهمتر از همه روسیه تلاش کرده تا شهرهای اوکراین را محاصره کند و راههای تدارکات و فرار را قطع کرده و آن را با توپخانه بمباران کند.
هدف از این استراتژی، از بین بردن تمایل مدافعان اوکراینی برای مبارزه است از جمله با تحمیل درد و رنج گسترده بر جمعیت غیر نظامی.
نتیجه کابوسآور بوده است: خروج حیرت انگیز پناهندگان اوکراینی و رنج عظیم برای بسیاری از کسانی که مایل نبودند یا نمیتوانستند خانه شان را ترک کنند.
بر اساس گزارش کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان، بیش از ۳.۸ میلیون اوکراینی در فاصله تاریخ ۲۴ فوریه تا ۲۷ مارس از اوکراین گریختند. این میزان حدود ۸.۸ درصد از کل جمعیت اوکراین را شامل میشوند که تقریبا معادل کل جمعیت تگزاس است.
پنجم- نظر شهروندان روسیه در مورد جنگ اوکراین چیست؟
دولت "ولادیمیر پوتین" سیاستهای سرکوبگرانه خود را در جریان درگیریهای اوکراین تشدید کرده است.
رسانههای مستقل تعطیل شده و دسترسی به توئیتر، فیس بوک و اینستاگرام نیز مسدود شده است. اکنون بسیار دشوار است که درک کنیم مردم عادی روسیه یا نخبگان آن کشور در مورد جنگ چه فکر میکنند، زیرا انتقاد از آن میتواند منجر به زندانی شدن فرد منتقد شود.
این جنگ برخی از مخالفان و احساسات ضد پوتین را برانگیخته است، اما به اقلیتی محدود شده که بعید است بتوانند نظر پوتین را تغییر دهند چه رسد به آن که به سرنگونی حکومت او منجر شود.
تظاهرات ضد جنگ در دهها شهر روسیه برگزار شده اند. با این وجود، آیا این فوران احساسات ضد جنگ در سطح نخبگان و تودههای مردم میتواند حکایت از کودتا یا انقلابی در آینده علیه رژیم پوتین داشته باشد؟
کارشناسان معتقدند که وقوع چنین رویدادهایی کاملا بعید به نظر میرسند. هم چنین، دولت روسیه بر فضای اطلاعاتی کنترل همه جانبهای دارد. بیشتر روسها اخبار خود را از رسانههای دولتی دریافت میکنند. یک نظرسنجی مستقل نشان داد که ۵۸ درصد روسها دست کم تا حدی از جنگ حمایت میکنند.
ششم- نقش آمریکا در جنگ اوکراین چیست؟
این جنگ در حال حاضر به عنوان یک درگیری بین اوکراین و روسیه باقی مانده است. اما ایالات متحده مهمترین طرف ثالث است که از برخی ابزارهای قدرتمند به جز مداخله مستقیم نظامی برای کمک به آرمان اوکراین استفاده میکند.
سیاست ایالات متحده در طول درگیری بسیار واضح بوده است: حمایت از اوکراینیها با کمکهای نظامی گسترده و در عین حال فشار بر پوتین برای عقب نشینی با سازماندهی مجموعه بیسابقهای از تحریمهای اقتصادی بین المللی.
در بعد نظامی، سیستمهای تسلیحاتی که توسط ایالات متحده و اروپا ساخته و ارائه شدهاند نقشی حیاتی در کاهش پیشروی روسیه داشتهاند.
به عنوان مثال، سامانه موشکی ضد تانک جاولین یک پرتابگر سبک وزن ساخت آمریکا است که به یک یا دو سرباز پیاده نظام اجازه میدهد تا یک تانک را متوقف سازند. تحریمها در حوزه اقتصادی نیز به همان اندازه مخرب بودهاند.
مجازاتهای بین المللی علیه روسیه بسیار گسترده بودهاند از حذف بانکهای کلیدی آن کشور از سیستم معاملات جهانی سوئیفت تا ممنوعیت واردات نفت روسیه توسط ایالات متحده و محدودیتهای تجارت با اعضای خاص طبقه نخبگان روسیه.
هفتم- بقیه کشورهای جهان به اقدامات روسیه چه پاسخی دادهاند؟
در ظاهر، به نظر میرسد که جهان نسبتا پشت آرمان اوکراین متحد شده است. مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامهای را در محکومیت تهاجم روسیه با ۱۴۱ رای موافق در مقابل ۵ رای مخالف (با ۳۵ رای ممتنع) تصویب کرد.
تهاجمیترین مواضع ضد روسیه و طرفدار اوکراین را میتوان در اروپا و غرب یافت. اعضای اتحادیه اروپا و ناتو، به استثنای مجارستان و ترکیه قویا از تلاشهای نظامی اوکراین حمایت کرده و تحریمهای تنبیهی را علیه روسیه (یک شریک تجاری بزرگ) اعمال کردهاند.
این قویترین نمایش اتحاد اروپا از زمان جنگ سرد به این سو بوده است چیزی که بسیاری از ناظران آن را نشانهای از این میدانند که تهاجم پوتین بیشتر نتیجه معکوس داشته است.
آلمان که روابط تجاری مهمی با روسیه دارد و به سنت صلح طلبی خود پس از جنگ جهانی دوم شهرت داشت شاید بارزترین مورد باشد.
تقریبا در تغییر موضعی یک شبه، "اولاف شولتز" صدراعظم چپ میانه آلمان با مشاهده جنگ اوکراین متقاعد شد که از تسلیح مجدد ارتش آلمان حمایت کند و طرحی را برای بیش از سه برابر کردن بودجه دفاعی آلمان مطرح کرد.
در مقابل، چین طرفدار روسیه در میان قدرتهای بزرگ جهانی بوده است. دو کشور که با دشمنی مشترک نسبت به نظم جهانی تحت سلطه ایالات متحده با یکدیگر پیوند دارند در سالیان اخیر به طور فزایندهای به یکدیگر نزدیک شده اند.
اکثر کشورهای دیگر در سراسر جهان در طیفی بین غرب و چین قرار دارند. در خارج از اروپا، تنها تعداد انگشت شماری از کشورهای عمدتا طرفدار آمریکا مانند کره جنوبی، ژاپن و استرالیا به رژیم تحریمها پیوستهاند.
اکثر کشورهای آسیایی، خاورمیانه، آفریقا و آمریکای لاتین از تهاجم روسیه حمایت نمیکنند، اما برای مجازات روسیه نیز به خاطر آن حمله کار زیادی انجام نمیدهند.
هند شاید جالبترین کشور در این دسته باشد. یک دموکراسی آسیایی در حال رشد که در گذشته بسیار نزدیک به شدت با چین درگیر شده است دلایل خوبی برای معرفی خود به عنوان یک شریک آمریکایی در دفاع از آزادی دارد.
با این وجود، هند نیز برای دفاع از خود به شدت به تسلیحات ساخت روسیه وابسته است و امیدوار است از روابط خود با روسیه برای محدود کردن شراکت مسکو و پکن استفاده کند.
هشتم- آیا ممکن است جنگ اوکراین به جنگ جهانی سوم تبدیل شود؟
پاسخ اساسی و ترسناک به این سوال بله است: تهاجم به اوکراین ما را در معرض بزرگترین خطر جنگ ناتو و روسیه در چند دهه اخیر قرار داده است.
پاسخ تا حدودی آرامش بخشتر و ظریفتر این است که تا زمانی که ناتو مستقیما در مناقشه دخالت نداشته باشد خطر جنگ هستهای نسبتا پایین است.
در اوایل ماه مارس، وزارت دفاع ایالات متحده یک خط ارتباط مستقیم با همتایان روس خود را برای جلوگیری از هر نوع درگیری تصادفی ایجاد کرد. مشخص نیست که این کار تا چه میزان خوب عمل میکند.
برخی گزارشها حاکی از آن است که روسها به تماسهای آمریکاییها پاسخ نمیدهند. در صورتی که ایالات متحده و ناتو به درخواست "ولودیمیر زلنسکی" رئیس جمهور اوکراین مبنی بر ایجاد منطقه موسوم به "پرواز ممنوع" بر فراز آسمان اوکراین پاسخ مثبت دهند وضعیت به طرز چشمگیری تغییر میکند.
در اوکراین، این بدان معناست که ایالات متحده و متحدانش در ناتو جنگندههایی را برای گشتزنی در آسمان اوکراین اعزام میکنند و مایل خواهند بود هر هواپیمای روس را که وارد حریم هوایی محافظت شده شود سرنگون کنند. در آن زمان، خطرات یک درگیری هستهای به طرز وحشتناکی افزایش مییابد.
نهم- جنگ اوکراین چگونه ممکن است پایان یابد؟
جنگها معمولاً با شکست کامل یک طرف یا طرف دیگر خاتمه نمییابند. معمولا دستیابی به راه حل از طریق مذاکره امکان پذیر است و یا از طریق برقراری آتش بس یا پیمان صلح دائمی که در آن دو طرف توافق میکنند جنگ را تحت مجموعهای از شرایط مورد توافق دوجانبه متوقف سازند.
این امکان وجود دارد که درگیری اوکراین یک استثنا باشد: روحیه روسیه به طور کامل تضعیف شده و منجر به شکست کامل روسها در میدان نبرد شود و یا این که روسیه به قدری بر اوکراین درد تحمیل کند که دولت کی یف سقوط کند.
با این وجود، اکثر تحلیلگران بر این باورند که هیچ یک از این احتمالات به خصوص با توجه به شیوهای که جنگ تا به امروز پیش رفته محتمل نیستند. حل و فصل بحران از طریق مذاکره محتملترین راه برای پایان دادن به مناقشه است.
با این وجود، مقامهای آمریکایی به طور علنی نسبت به جدیت روسیه در مذاکرات تردید دارند. حل این مسائل احتمالا تا حدودی به پیشرفت جنگ بستگی دارد.
هر چه هر یک از طرفین بیشتر معتقد باشد که شانس مناسبی برای بهبود موقعیت خود میدان نبرد و به دست آوردن اهرم فشار پای میز مذاکره دارد دلیل کمتری برای دادن امتیاز به طرف مقابل برای پایان دادن به جنگ خواهد داشت.
ارسال نظر