دختر جوان مال باخته، سارق شد

به محل قرار رفتم و ایمان هم سوار بر موتورسیکلتش آمد و بعد از اینکه مطمئن شد من تنها هستم، کیف را تحویل داد.

دختر جوان مال باخته، سارق شد

دختر جوان که پس از سرقت کیفش با سارق دوست و همدست شده بود وقتی از سوی پلیس دستگیر شد مدعی بود به خاطر تأمین هزینه درمان مادرش مجبور به این کار شده است.

 اواخر سال گذشته زن جوانی با پلیس تماس گرفت و خبر از سرقت کیفش داد: در حال عبور از خیابانی در شرق تهران بودم که یک زن و مرد موتورسوار به من نزدیک شده و کیفم را که حاوی مدارک، پول و گوشی تلفن همراهم بود به سرقت بردند. دقایقی بعد از سرقت کیفم، پیامک بانک برایم آمد که از حسابم پول برداشت شده بود. با شکایت زن جوان تحقیقات از سوی کارآگاهان پلیس آغاز شد و در ادامه بررسی‌ها، کارآگاهان با سرقت‌های مشابه دیگری مواجه شدند.در

نخستین گام کارآگاهان به سراغ بانکی که از خودپرداز آن پول برداشت شده بود رفته و در بازبینی دوربین‌های مداربسته بانک تصویر سارق جوان به‌دست آمد. با این احتمال که وی از متهمان سابقه‌دار باشد، تصاویر به‌دست آمده از سارق موتور سوار با تصاویر آلبوم متهمان سابقه‌دار پلیس آگاهی مورد بررسی قرار گرفت و هویت سارق جوان به نام ایمان شناسایی شد.

ادعای عجیب

با شناسایی هویت متهم او دستگیر شد. ایمان ابتدا منکر سرقت‌ها بود، اما زمانی که با مدارک پلیسی مواجه شد به سرقت‌ها اعتراف کرد، اما مدعی شد که همه سرقت‌ها را به تنهایی انجام داده و زنی همراهش نبوده است.

این در حالی بود که تمام شاکی‌ها حضور یک زن را در کنار متهم تأیید کرده و مدعی بودند که سارق به همراه یک زن سرقت‌هایش را مرتکب شده است؛ بنابراین تحقیقات برای شناسایی همدست وی ادامه یافت. در بررسی‌های پلیسی مشخص شد ایمان نامزدی به نام شقایق دارد. با این احتمال که دختر جوان نیز در این سرقت دست دارد، شقایق بازداشت شد.

دختر جوان در تحقیقات اولیه به سرقت با همدستی ایمان اعتراف کرد و پس از شناسایی از سوی مالباخته‌ها زوج جوان در اختیار کارآگاهان پلیس قرار داده شده و تحقیقات برای شناسایی سایر مالباختگان احتمالی ادامه دارد. در ادامه گفت‌و‌گو با دختر کیف‌قاپ را می‌خوانید:

چرا با متهم همدستی می‌کردی؟

ماجرای همراهی من و ایمان، داستانی طولانی دارد من خودم یکی از طعمه‌های او بودم که کیفم را سرقت کرده بود، اما همین مسأله هم باعث آشنایی و دوستی ما شد.

چطور با سارق کیفت دوست شدی؟

من منشی یک شرکت خصوصی بودم و البته کار‌های خدماتی و نظافتی شرکت را هم انجام می‌دادم. مدتی قبل متوجه شدم که مادرم مبتلا به سرطان شده و برای درمان او مدام به بیمارستان و مراکز درمانی می‌رفتم. یکی از روز‌ها که از شرکت بیرون آمدم تا به خانه بروم، در حالی که تمام مدارک پزشکی مادرم و مقداری پول که برای هزینه درمان او فراهم کرده بودم و مدارک و گوشی تلفن همراهم داخل کیفم بود ناگهان موتورسواری از کنارم رد شد و کیف را در یک چشم برهم زدن با خود برد. هر چه داد و فریاد کردم که دزد را بگیرند، کسی کمکم نکرد. بلافاصله به شرکت برگشتم و شروع به تماس با گوشی تلفن خودم کردم. وقتی دیدم بی‌فایده است با تلفن همراه همکارم چندین پیام با این مضمون که مادرم بیمار است و مدارک پزشکی‌اش برایم خیلی مهم است و به آن‌ها نیاز دارم به تلفن همراه خودم که می‌دانستم دست سارق است ارسال کردم و از او خواستم مدارک را به من برگرداند، چون می‌دانستم که پیام‌ها روی گوشی تلفن همراه می‌آید و سارق آن‌ها را می‌بیند.

به پیام‌ها جواب داد؟

بله. در نهایت التماس‌های من نتیجه داد و سارق که پیام‌ها را خوانده بود جواب تلفنم را داد و به شرط اینکه به پلیس حرفی نزنم با من قرار گذاشت. به محل قرار رفتم و ایمان هم سوار بر موتورسیکلتش آمد و بعد از اینکه مطمئن شد من تنها هستم، کیف را تحویل داد. من که از سرقت کیفم خیلی ترسیده بودم و باورم نمی‌شد سارق چنین کاری در حقم کند، از خوشحالی شروع به گریه کردم بعد هم کلی برایش درددل کردم و او هم حرف‌هایم را شنید و با من همدردی کرد بعد هم پیشنهاد دوستی داد. مدتی که از دوستی‌مان گذشت به من گفت برای تأمین مخارج درمان مادرت با من همکاری کن.

تو هم این پیشنهاد را قبول کردی؟

چاره‌ای نبود، برای درمان مادرم به پول نیاز داشتم، از طرفی کارم در شرکت خیلی بد بود. من دانشجو بودم، اما باید شرکت را نظافت می‌کردم و ظرف‌های پرسنل آنجا را هم می‌شستم و در ازای تمام کار‌هایی که می‌کردم مبلغ کمی پول دریافت می‌کردم. ایمان می‌گفت اگر با او همراه شوم هم عابران و هم پلیس کمتر شک می‌کنند و کمتر احتمال می‌دهند که سارق باشیم به همین دلیل می‌توانیم راحت‌تر سرقت‌ها را انجام دهیم.

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها