درسی از یک راننده تاکسی
ویدئوی این راننده تاکسی در جشن چهارشنبهسوری امسال یکی از محلههای تهران، با استقبال کاربران رسانههای اجتماعی مواجه شده است.
درسی از یک راننده تاکسی
در شرایطی که میدانیم این سالها فشارها و مشکلات گوناگون چقدر طاقت افراد را کم کرده، این راننده که قاعدتاً در پایان روز کاری خود خسته و کلافه است، به جمعیتی در حال رقص و شادی در خیابان برمیخورد که راه او را بسته است.
او میتوانست مانند بسیاری موارد که دیدهایم دست خود را روی بوق بگذارد یا سر خود را از پنجره بیرون بیاورد و به افراد معترض شود که: چرا خیابان را بند آوردید و مگر وسط خیابان جای ازدحام و رقص است.
سپس به احتمال زیاد برخی به او اعتراض میکردند و چه بسا کار به درگیری میکشید و ... اما راننده با درک اینکه حضور مردم به واسط یک جشن ملی و همگانی است و مردم ایران این روزها بیش از همیشه به شادی و همدلی نیاز دارند، تصمیم دیگری میگیرد؛ او خود از ماشین پیاده میشود، به مردم میپیوندد و با استقبال و روی گشوده مردم مواجه میشود، برای لحظاتی همراه آنها میرقصد و سپس به ماشین خود برمیگردد و مردم نیز راه را باز میکنند و او میرود.
این راننده قاعدتاً به سمینارهای مدیریت و موفقیت و کلاسهای کنترل خشم و مانند آن نرفته اما به بهترین وجهی مهارت ذاتی خود در حل مسئله را نشان میدهد و هنگامیکه در مسیرش با مانعی مواجه میشود بهجای آنکه از کوره در برود و کام خود را تلخ، و عیش مردم را منغص (ناگوار) سازد، تنها ۱ دقیقه در حرکت خود تأخیر میاندازد و البته در عوض میرقصد، شادی و همراهی میکند و حال خود را خوش، و حال حاضران را خوشتر میکند و در نهایت بدون هیچ درگیری و تنشی به مسیر خود ادامه میدهد؛ در واقع او بهجای آنکه به مقابله با این پیشامد برود و ناراحتی یا دردسری بر ناراحتیها و گرفتاریهای پیشین خود بیافزاید، سبکبالانه از ماشین پیاده میشود و از این پیشامد به عنوان مُسکنی بر ناراحتیها و گرفتارهای خود استفاده میکند. مصداق عالی:
تبدیل تهدید به فرصت
جناب راننده هر کجا هستی، دم شما گرم و کار شما پر رونق باد!
چند نکته تکمیلی
۱. همه ما در مسیر کارها و برنامههای خود در زندگی گاهی با پیشامدی مواجه میشویم که چون پیشبینی نکردهایم، نخستین برداشت ذهنیمان این است که آنرا مانع بپنداریم و به مقابله با آن برویم.
اما در برابر هر رخداد نامنتظرهای، بهجای واکنش آنی، بهتر است ابتدا به دور از سوگیری و داوریهای پیشین به آن نگریست. گاهی واقعاً آن پیشامد مانعی است که باید به مصافاش رفت و آن را از سر راه برداشت،گاهی یک پیشامد و مانع، موقعیتی برای اصلاح مسیر و گاه، فرصتی برای آموختن است و گاهی در واقع آن پیشامد اساساً «مانع» نیست، «سکویی» برای تغییر سطح و بالا آمدن است. ضمن آنکه گاهی نیز در مواجهه با یک پیشامد یا مانع، تنها باید کمی با آن رقصید و بعد به راه خود ادامه داد.
۲. شهر و خیابان برای خودرو نیست. خیابان و شهر برای مردم است. البته قاعده این است که خیابان برای عبور خودرو است و برای حفظ این قاعده و عدم اخلال در زندگی مردم بهتر است مسیر خیابان را بدون اعلام قبلی، به مدت طولانی و به طور کامل نبست.
به طور کلی لازم است که در هر شهری فضاهای عمومی گوناگون و ویژهای برای تجمع مردم و اجرای جشنها و آیینها در نظر گرفته شود. اما متأسفانه چون چنین فضاهایی برای نهادهای متولی شهر (شهرداریها و ...) درآمدزا و سودآور نبوده در بسیاری از شهرهای بزرگ به ویژه تهران، این فضاها به نحوی از چنگ مردم و شهر درآمده و به فروش رفته و شهر پر شده از بزرگراه و پل و برج و مال(!) و تونل و اینها در حالی به عنوان نشانههای توسعه و سازندگی در شهر به مردم قالب شده که شهر بسیاری از ریهها و تنفسگاههای خود و فضاهای مناسب برای آیینهای جمعی را از دست داده است.
۳. ما با اِعمال محدودیت و تحمیل در موسیقی مخالفیم. ذائقه و سلیقه مردم نه با نصیحت و توصیه تغییر میکند و نه با بهکارگیری زور و ممنوعیت. اما کاش در این سالها اولاً موسیقیهای مناسب برای آیینهایی مانند چهارشنبهسوری و نوروز و ثانیاً موسیقیهای شاد با اشعار بهتر و مناسبتری برای کودکان و نوجوانان تولید شود که در این مناسبتها برای جشن و شادی مردم استفاده میشد.
از قضا یکی از علل اقبال مردم به آهنگهای شاد اما با اشعار نامناسب برای سنین پایین، واکنش جامعه به همان سیاستهای مبتنی بر اجبار و منع بوده است.
۴. به رفتار توأم با توجه و مراقبت دختر زردپوش دقت کنید وقتی به سوی هموطن دارای معلولیت میآید تا با شادی او همراهی کند.
۵. شادی، آزادی و همزیستی مردم زیباست.
منبع: «جریان»
ارسال نظر