در نقد روانشناسی های زرد
مستقل آنلاین/ صباعرب زاده-موفقیت در پول تجلی می کند و پول هر دورانی شکلی بخود می گیرد. اکنون نوبت ستاره ها یا سلبریتی ها است.
بر آمدن شکلی از دستورهای نیمه اخلاقی برای جبران سازی و کارهای اجتماعی زندگی معقول این روزها از همه رسانه ها تبلیغ می شود. دستورهایی که شبیه دستورهای ده فرمان هستند( تو نخواهی کشت)، آمرانه و در عینِ حال با جایگزینی هدف مقدس بجای اهدافِ موفقیت. قضیه اینجا است که نظریه پردازان علوم اجتماعی هم از این مهم برکنار نماندند و بجای فکری و طرحی برای مقابله با بحرانهایی نظیر بی آبی به مردم توصیه می کنند که آب را کمتر مصرف کنند، اسم نظریه شان هم می گذارند « دم موش یا دم گربه» ( کانال موفقیتهای کوچک ایرانیان) و تمام راه حلشان این است که مردم جای بازکردن شیر آب به مقدار زیاد ( دم گربه) به اندازه کم آب را باز کنند ( دم موش) و صرفا در این "تحلیل" میخواهند راهکاری برای بحران بی آبی بیابند و اصطلاحات شبه علمی خود و تجربه های شخصی را در کُشتن امر بغایت اجتماعی و کشاندن آن به روانشناسی های زردِ سوگیرانه بکار می گیرند. این مسأله حکایت از اخلاقی عجیب دارد که با بسط شبکه های ارتباطی مجازی و طلوع سلبریتی ها همخوان است.
این دستورهای شبه اخلاقی از کجا می آیند؟ یعنی به چه منظور کار به توصیه کشیده است؟ برای مقابله با گرانی پشت یک فوتبالیست در می آیند که در اینترنت تبلیغ «نخرید» کرده بود. چه چیزی از این تجربه دهشتناکتر که آدمی نداند با چه چیز مقابله می کند و کورکورانه در تاریکی مطلق بتازد در تاریکی ای که هرچه فریاد برآرند این حقیقت نیست و سایه است کسی گوش نمی کند. پس آنچه مهم است چنین است که ببینیم چرا افراد جذب سایه ها می شوند. برای این کار ابتدا به رسانه های مسلط می پردازیم زیرا خط مشی پنهانِ سلبریتی ها را رسمی می کند. فی المثل در ایام کنکور و در طول سال بخشی از این رسانه پاتوقِ شعبده بازان کنکوری شده است که با روشهای صرفا « تست زنی» افراد را آشنا کنند.
پرداختن به چنین مسئله ای در کانالهای مختلف تلویزیون صرفا بازتولید هژمونیک عرصه کنکور و دسته های پشت سر آن است که چنان تست را به ابژه آرزو بدل می کنند تا دامنه فعالیت خود را هرچه بیشتر گردانند. رقابت های سخت مافیای کنکور برای گرفتن نبض جامعه بجز رسانه های عمومی نظیر صدا و سیما، به عرصه تبلیغات وسیع شهری هم کشیده می شود ولی در شهر دیگر شکل زمخت تست زنی به خود نمی گیرد، در قاموسِ بَنِرهای تبلیغاتی ای دیده می شوند که بزرگیشان به مساحت وجه بیرونی ساختمانی است که پشت این بنرها قایم می شوند. گاج یا قلمچی از عرصه های حماسه سرایی مردم در میدان انقلاب، چنان چشم آزار اند که به زحمت می توان از تبلیغاتشان در امان ماند. اگر در کنکور موفق شد، سعی در بازتولیدِ آن دارد و اگر نشد خود را شرمسار و افسرده و طرد شده می یابد.
موفقیت در پول تجلی می کند و پول هر دورانی شکلی بخود می گیرد. اکنون نوبت ستاره ها یا سلبریتی ها است. چنین ساختاری در همه جای کلیت جامعه تسری پیدا می کند. اینک دیگر کاریزما سازی نه ضرورتی تاریخی، همانطور که وبر می گوید، بلکه بیشتر نظیر تولیدات صنعتی است.
« برای موفقیت باید...» « برای پرهیز از شکست نباید....» در همه این جملات باسمه ای که یا مستقیما یا بصورتِ تصویری و مضمر در کُنه پیامهای ستاره ها نهفته است در نهایت یک چیز معلوم است: این تویی که مسئول شکست خودت هستی نه هیچکس دیگر. چیزی که در نهایت تصویر توتالیتر را بازنمایی می کند، اما اینبار نه در قامت تصاویرِ بزرگ شهری یا تبلیغات پروپاگاندا، بلکه در قاموس تراشیدنِ سمبل هایی از موفقیت، سلبریتی ها، کسانیکه با وجود ناملایماتِ زندگی با اراده قویشان راه درست را بازشناخت.
چنین صنعتی، ابن الوقت است، در تار عنکوبت رخوت آبلموف وارِ خود می خزد تا یکجا سیل، زلزله، بالا رفتن نرخ دلار یا هر بدبختی دیگری پیش بیاید که سریعا موضع گیریِ رسمی کند. بودند از محققینِ جامعه شناسی که هنوز پلاسکو کامل نسوخته بود چپ و راست و جبهه پایداری و آتئیست در میزگردی شرکت کردند و با حرفهایی که هیچ ربطی به واقعیت انضمامی در حال وقوع نداشت به تحلیل موضوع نشستند. حرف هایی که اگر نمیدانستی، می شد به کشته شدن دیانا و یا چرنوبیل هم ربط پیدا کند. هیچ تاثری، هیچ غمخواری ای چنانکه سعدی در قصیده عربی خود در باب حمله به نظامیه بغداد نشان داده و اگر حتی کلمه ای زبان هم ندانی مغمومت می کند.
ارسال نظر