روان سالم برای دوام سلامت به متخصص احتیاج دارد

کتاب‌های یالوم پر است از زندگی روزمره افراد و مشکلات آنها. مثال‌هایی عینی و ملموس که هر کدام از ما در زندگی خود می‌توانیم با شدت و ضعف متفاوت، آن را پیدا کنیم. از اولین اثرات مطالعه کتاب‌های یالوم پرتو افکنی به زوایای پنهان شخصیت آدمی‌ که در طی زندگی و حوادث تلخ و شیرین مختلف شکل گرفته، است.

روان سالم برای دوام سلامت به متخصص احتیاج دارد
حسین یاوریان-دندانپزشک
 
کانال مطب شیشه‌ای: برای اولین بار با کتاب‌های "اروین یالوم" روانشناس معروف در هواپیما توسط یکی از دوستانم آشنا شدم. کتاب "خیره به خورشید" را با خودش به پرواز آورده بود و مطالعه می‌کرد. از قدیم‌ها با کتاب‌های کارون هورنای آشنا و اکثر کتاب‌هایش را در زمینه روانشناسی انسان‌های سالم خوانده بودم. دوستم شرح مختصری از کتاب‌های یالوم به من داد: "کتاب‌های یالوم در مورد افرادی‌ست که زندگی خوب و نرمالی دارند اما در زندگی با تنش‌ها و ناهنجاری‌های عادی و روزمره زندگی مواجه می‌شوند. او مثال‌های موشکافانه‌ای که در طی سالیان و در مواجهه با بیمارانش داشته را شرح داده و کتاب‌های بسیار ارزشمندی را به رشته تحریر در آورده است."

اولین کتابش "وقتی نیچه گریست" را به خاطر علاقه‌ام به "نیچه" خریدم و با بی‌میلی خواندم. در حقیقت نمی‌توانستم با آن به خوبی ارتباط برقرار کنم. نیچه را می‌شناختم. کتاب، شرح حال و داستان روابط نیچه با روانپزشکش را توضیح می‌داد. هرچند کتاب قصه پردازی‌ای به سبک رمان بود اما چهارچوب رمان بر اساس واقعیت‌های زندگی خود نیچه استوار بود.

در اولین بازدیدهایم از کتابفروشی‌های روبروی دانشگاه تهران به واسطه آشنایی‌ام با اروین یالوم، دو-سه کتاب از این نویسنده خریدم. تاکید داشتم که از جدیدترین نوشته‌هایش باشد و از بین سه کتابی که خریدم کتاب "من چگونه اروین یالوم شدم" (که در مورد زندگی خودش است و در اواخر عمرش در ۸۷ سالگی نوشته شده) توجه مرا بیشتر جلب کرد. با این‌ کتاب بخوبی ارتباط برقرار کردم. در این کتاب تحلیلی روانشناسانه از زندگی خودش نوشته بود که همزمان باعث آشنایی بیشتر من با زندگی نویسنده هم می‌شد و این علاقه باعث شد چند کتاب دیگر هم از ایشان بخوانم.

کتاب‌های یالوم مثال‌هایی عینی و واقعی از بیمارانی است که گاهاً مشهور و معروف هم هستند ولی با مشکلات پیچیده‌ای در زندگی عادی خود مواجه هستند که نیاز به مشاوره داشته‌اند. خواندن کتاب‌هایش مرا بیشتر متوجه خودم می‌کرد و باعث مرور خاطراتم، روند زندگی‌ام و نحوه شکل‌گیری احساسات و افکار گوناگونی که در من هست می‌شد. روندی که شخصیت مرا در مجموع شکل داده بود.

کتاب‌های کارون هورنای هم چنین ویژگی‌ای دارد. با این تفاوت که کتاب‌های او بیشتر موضوعاتی تحلیلی و سازمان یافته در زمینه روانشناسی را شامل می‌شود مانند "تضادهای درونی ما" اما کتاب‌های یالوم پر است از زندگی روزمره افراد و مشکلات آنها. مثال‌هایی عینی و ملموس که هر کدام از ما در زندگی خود می‌توانیم با شدت و ضعف متفاوت، آن را پیدا کنیم. از اولین اثرات مطالعه کتاب‌های یالوم پرتو افکنی به زوایای پنهان شخصیت آدمی‌ که در طی زندگی و حوادث تلخ و شیرین مختلف شکل گرفته، است.

برای اولین بار در زندگی‌ام احساس کردم که مراجعه به روانپزشک حتما به این خاطر نیست که دیوانه باشی. مراجعه به روانپزشک و مشاوره با او می‌تواند زمینه‌ساز شکوفایی احساس‌ها و استعدادهای مثبت در انسان باشد. احساساتی که در ناخودآگاه انسان شکل گرفته و به عنوان ترمزی برای پیشرفت و شکوفایی شخصیت انسانی عمل می‌کند، می‌تواند تغییر کند و اصلاح گردد.
 
در جمعی دوستانه با یکی از دوستان روانپزشکم که هم باسابقه است و هم دیدگاه‌های مشترک فکری و سیاسی با یکدیگر داریم، فرصتی دست داد تا صحبتی در این زمینه داشته باشیم. از او یک وقت ملاقات خواستم. موضوعات مختلفی را که در زمینه شخصیتم، ذهنم را درگیر کرده بود جمع آوری کردم تا اگر فرصتش پیش آمد با یک روانپزشک مطرح کنم. همینکه انسان دغدغه‌های ذهنی و ناخودآگاهش را با یک متخصص مطرح کند پیشرفت بزرگی در خودشناسی است.

همه چیز عادی بود تا اینکه ناگهان دوستم برخوردی غیر منتظره کرد. او فکر کرده بود مشکلی جدی در زندگی‌ام دارم که می‌خواهم وقت ملاقات بگیرم. کاملا آشفته و نگران شده بود. جوری با من برخورد کرد که خودم هم به شک افتادم که نکند واقعا مشکلی اساسی دارم! انگار اسکیزوفرنی پیدا کرده‌ام یا زندگی‌ام در حال فروپاشی و طلاق است و نیازمند وقت روانپزشکی شده‌ام. چنان هول شده بود که از روی دلسوزی گفت: اگر اورژانسی است، در خانه صحبت کنیم.

‌از کاری که کرده بودم پشیمان شدم و با تلاش زیاد توانستم ثابت کنم که هیچ اتفاقی نیفتاده است و مشکل خاصی ندارم.

‌همین مسئله باعث شد در خصوص روند مراجعه به روانپزشک در ایران پیگیری کنم. در ایران مراجعه به روانپزشک یعنی وجود یک مشکل حاد. جالب اینجاست که خیلی از کسانی که مشکل روانشناختی حاد دارند حاضر به قبول مشکلشان نیستند چه رسد به اینکه به روانپزشک مراجعه کنند!
مرحله بعد مراجعه به مشاور است تا تشخیص دهد به روانپزشک نیاز است یا روانشناس. مثلا کسی که یکی از نزدیکانش فوت کرده، کسی که طلاق گرفته، نجات یافتگان از زلزله و بلایای طبیعی، کسی که به او تجاوز شده، زندانیان و ... از مواردی است که نیاز به روانشناس و مشاوره روانشناسی دارد.
‌مواردی چون اوتیسم، اسکیزوفرنی، اختلالات دوقطبی یا وسواس شدید نیز از جمله مواردی است که به روانپزشک و درمان‌های دارویی نیاز دارد.

‌متاسفانه وقتی مشاوره‌های معمولی در ایران جا نیفتاده و اگر کسی تا حد دیوانگی نرود به روانپزشک مراجعه نخواهد کرد، طبیعی است که خود روانپزشکان هم عوام‌زده شوند و نتوانند تصور کنند که به انسان سالم هم می‌توان مشاوره داد.

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها