با این تفکرات داعشیسم و طالبانیسم چقدر از مشکلات جامعه را رفع کردید؟

آیا به لحاظ منشی و روشی توانستید با این نسل رابطه برقرار کنید؟! کجای راه حل مشکلات جامعه بودید؟ در کجا خودتان به عنوان مشکل بروز کردید؟

با این تفکرات داعشیسم و طالبانیسم چقدر از مشکلات جامعه را رفع کردید؟

دوران هلو انجیری گذشته است/ نوعی داعشیسم و طالبانیسم خرمن خرمن نفرت می‌کارد و خشم بیرون می‌آورد

دکتر محمدرضا تاجیک گفت:

بحثم با صاحبان قدرت این است که اگر به قدرت و تداوم قدرتشان می‌اندیشند تئوری بقا حکم می‌کند که تئوری تغییر را ضمیمه‌ی قدرت کنند و به تغییر بیندیشند.

جنبش اخیر نشان داد که زمان و زمانه‌ی جریاناتی که تلاش دارند همواره به شکلی در بازی قدرت حضور داشته باشند و سهمی از قدرت را نصیب خود کنند و بر این باور هستند که نمی‌توان در جامعه تغییری ایجاد کرد مگر از راس هرم جامعه و می‌گویند که نمی‌توان از قاعده جامعه را تغییر داد گذشته است.

آنها که به علت این مشرب‌شان در میانه ایستاده بودند و به تعبیر عامیان «هم کت تن‌شان بود، هم زیرشلواری» و تکلیف را مشخص نمی‌کنند که در کدام سو هستند و بنا به تعبیری که قبلا به کار بردم مانند «هلو انجیری» هستند که به موقع چهره‌ی هلو به خود می‌گیرند و به موقع می‌خواهد انجیر باشند گذشته است.

زمان و زمانه‌ی چنین کنش‌ها و کنشگرانی که بخواهند به اقتضای منافع‌شان و استلزامات بازی قدرت هم این باشند هم آن، نه این باشند نه آن و هویت‌های ترکیبی اختلاطی که هر لحظه به رنگ بت عیار می‌توانند در بیایند گذشته است.

آنها دارای هویت‌‌های چهل‌تکه‌ای هستند که با توجه به اینکه شرایط چه چیزی را اقتضا می‌کند صورتکی را بر چهره می‌گذارند. آنها صورتک هستند و صورت نیستند. ما امروز نیازمند جریاناتی هستیم که صورت باشند، جریاناتی که صدا باشند نه سر و صدا، صدای مستقل باشند نه پژواک صدای این و آن و صدای مردمان جامعه باشند نه پژواک صدای قدرت.

بنابراین من معتقدم که جریاناتی که با هر اسمی حالت میانه‌رو داشتند اگر نتوانند یک نوع تحول جدی حال و احوالی داشته باشند نمی‌توانند در شرایط کنونی و آینده‌ی ما به مثابه‌ی یک آلترناتیو نقش‌آفرینی داشته باشند و دیگر نمی‌توانند به مثابه‌ی یک گروه آوانگارد حرکت کنند.

در غیر این صورت همواره یک گروهی خواهند بود که در پسِ حوادث می‌دوند. هیچگاه حوادث به تدبیر اینها حرکت نمی‌کند و سمت و جهت نمی‌گیرد.

ما احتیاج داریم که طرحی نویی در انداخته شود و گفتمانی نویی شکل بگیرد. این گفتمان لزوما نباید غیرمدنی باشد. من گفتمان رادیکال را تجویز نمی‌کنم اما همان گفتمان مدنی هم با این مشربی که گروه‌هایی مرسوم در جامعه به نمایش گذاشتند دیگر خریداری ندارد.

این کالاها دیری است که در پشت ویترین‌های سوپرمارکت‌های گفتمانی که عبور می‌کنید همه گرد گرفته و قدیمی است. هیچ کالای جدیدی پشت ویترین وجود ندارد؛ هیچ کالای مفهومی فرهنگی و گفتمانی برای نسل جدید پشت ویترین وجود ندارد.

بنابراین اگر ما می‌خواهیم این گروه‌ها در آینده هم نقش‌آفرینی داشته باشند باید یک تامل انتقادی جدی، یک نقد جدی، یک محاسبه‌ی نفس جدی نسبت به خودشان داشته باشند و ببینند که در طول این دوران به لحاظ گفتمانی چقدر توانستند با نسل جدید و تحولات آن رابطه برقرار کنند.

آیا به لحاظ منشی و روشی توانستند با این نسل رابطه برقرار کنند؟! کجای راه حل مشکلات جامعه بودند؟ در کجا خودشان به عنوان مشکل بروز کردند؟ چقدر اسیر جنگ‌های زرگری بودند و فضای سیاسی را به کج‌راهه بردند و چقدر نتوانستند تغییرات جامعه‌ی خود را فهم کنند. و منفعل بودند؟

باید یک نوع محاسبه‌ی نفس داشته باشند و تحول حال و احوال گفتمانی داشته باشند تا بتوانند در آینده با چهره‌ی نو و متفاوتی وارد عرصه شوند در غیر این صورت به نظر من به صورت فزاینده‌ای به حاشیه کشیده می‌شوند و جایی در این صحنه برای آنها نیست.

این پوزیسیون داخلی است که دارد نظم و نظام و هنجارها را به هم می‌ریزد و در درون شهروندان نسبت به آن نفرت می‌کارد و فاصله ایجاد می‌کند.

نوعی داعشیسم و طالبانیسم و سلفی‌گری خاص هم دارد در جامعه‌ی ما عمل می‌کند که اینها به اشکال گوناگون دارند خرمن خرمن نفرت می‌کارند و خرمن خرمن خشم بیرون می‌آورند./ انصاف نیوز

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها