راند هشتم مذاکرات و سناریوهای احتمالی
در راند هشتم مذاکرات میتوان با استفاده از نظریه بازیها سناریوهای احتمالی را پیش بینی کرد. توماس شلینگ نظریه بازیها را برای تجزیه و تحلیل تخاصمات بین المللی به خدمت گرفت. به زعم شلینگ در تعاملات انسانها هر دو جنبۀ تعارض و همگونی منافع به نسبت با هم ترکیب شدهاند.
سید قائم موسوی
تحلیلگر سیاسی
قریب به دو دهه است که برنامۀ هستهای ایران، محور چالش میان کشورهای منطقهای و قدرتهای جهانی بهویژه آمریکا شده است. دیدگاههای مختلفی پیرامون ماهیت و ارزندگی آن ارائه شده اما به علل مختلف نوعی دو قطبی نیز پیرامون آن شکل گرفت. بودند کسانی مانند مرحوم عسکرخوانی که قائل به نوع غیرصلح آمیزش برای برقراری توازن و درنتیجه استمرار صلح بودند و نقطۀ مقابلش کسانی مانند آقای زیباکلام که آن را «چاه ویل هستهای» قلمداد کردند. در این میان هر چند نظر دکتر عسکرخانی مشحون از رعشههای علمی-آکادمیک بود اما بسیاری آن را افراطی دانستند و از سویی دیدگاه امثال دکتر زیباکلام را نیز تفریطی و بازی مطابق میل دشمنان تعبیر کردهاند. برخی با وام گرفتن از وقایع تاریخی آنرا به رفتار عدهای که از سوی بریتانیا در نهضت ملی نفت تشجیع شده بودند تا شعار«تو که مِهر علی منه دلته/نفت ملی سیچنته» تشبیه کردهاند.
اکنون راند هفتم این مذاکرات بعد از وقفهای چند ماهه، در هالهای از روایتهای مختلف تمام شده و اکیپهای گفتگو راند هشتم را آغاز کردهاند. روند اقتصاد داخلی از برونداد مذاکرات، دود سفیدی ندید؛ بر همین اساس بازار ارز درگیرِ و دار نرمشهای قبل از ماراتنی دیگر به سر میبرد.
با این وجود سناریوهای مختلفی در مورد فرجام مذاکرات در جریان است. در این یادداشت از منظر نظریه «جوانک ترسو» سناریوهای احتمالی پیش رو بررسی خواهند شد. جوهر نظریه بازیها این است که انسان موجودی عقلانی است، بر همین مبنا؛ رفتاری محاسبهگرایانه دارد.
این نظریه دارای مدلهای دوجانبه و چند جانبه است. نظریه پردازان بازیها ادعا میکنند که با اتکاء به عقلانیت بازیگران و محدودیت تعداد بازیکنان، برای هر یک از دو طرف بازی این امکان فراهم میشود که بتوان همه حرکتهای ممکن خود و رقیب، نتایج و پیامدهای آن را محاسبه نمایند. توماس شلینگ با افزودن مؤلفۀ چانهزنی، تا اندازهای افراطِ رفتار عقلایی و خشکیِ ریاضیات آن را تعدیل کرد. همگان اذعان دارند که علیرغم اینکه ظاهراً مذاکرات بصورت چندجانبه و دارای بازیگران زیادی است اما در واقع، یک بازی دو نفره میان ایران و آمریکاست و از این نظر «بازی بزدل» برای چارچوب یادداشت انتخاب شد که در این تئوری نقش مسائل حیثیتی، برجستگی بلوف و همچنین تضاد ارزشی بازیگران در آن دیده شده است. هر سه مؤلفه در روند تخاصمات چهار دهۀ اخیر میان آمریکا و ایران نقش اصلی را داشتهاند.
توماس شلینگ نظریه بازیها را برای تجزیه و تحلیل تخاصمات بین المللی به خدمت گرفت. به زعم شلینگ در تعاملات انسانها هر دو جنبۀ تعارض و همگونی منافع به نسبت با هم ترکیب شدهاند. میتوان با مکانیزم چانهزنی، از فراوانی تعارض منافع کاست و به نفع همگونی منافع افزود. این چانهزنی به دو صورت انجام میشود؛ یکی خاموش و دیگری آشکار. با ابزارهای تعهد پاداش و یا تهدید. تناسب پاداش و تهدید بایستی به اندازهای باشد که بازیگر به خوبی تفاوت سود و ضرر را درک کند.
جوجۀ بزدل نوعی از بازی است که گذشته از مسائل منطقی و عقلایی، عناصر حیثیتی نیز در آن مطرح هستند. برای کمک به تنویر مبحث؛ خانم زیبارویی را متصور شوید که دو خواستگار سمج دارد. بانوی یادشده شرطهای سختی را برای ازدواج خود مطرح میکند. او از دو جوان خواستگارش میخواهد که اقدام به حرکتی انتحاری علیه یکدیگر نمایند. هر کدام که با شجاعت به مسیر خودش ادامه داد و حریف را از صحنه خارج کرد، با او ازدواج خواهد کرد.
طرفین سوار بر ماشین در یک خط مستقیم با سرعت به سمت همدیگر میرانند. تماشاگران نیز منتظرند که فرد ترسو را هو کنند. در این بازی نمودهایی از تعارض و همکاری با توجه به انتخاب طرفین قابلیت عملی شدن دارند. چنانچه هر دو راننده با سرعت و تا انتها علیه یکدیگر برانند، امکان تصادم نهایی بالاست و احتمالا به کشته شدن هر دو خاتمه مییابد. یعنی نهایت تعارض غیر قابل حل بین طرفین. نقطه عکس این احتمال، این است که طرفین برای اجتناب از خسران حداکثری، در لحظۀ نهایی منحرف شوند و در نتیجه زنده بمانند. موارد سوم و چهارم این است که یک طرف به مسیرش ادامه بدهد و دیگری منحرف شود. کسی که روی خط بماند، برنده و دیگری بازنده و سرشکسته میشود.
پس با تلفیق دو حالت چانهزنی مسالمت آمیز در جهت همکاری یا فقدان همکاری، چهار حالت پیش خواهد آمد:
الف: همکاری هر دو طرف؛ تندرستی و حفظ حیثیت هر دو راننده.
ب: عدم همکاری؛ مرگ یا معلولیت هر دو راننده
ج: همکاری الف و عدم همکاری ب؛ که تشویق بازیگر ب و شکست بازیگر الف را به دنبال دارد
د: همکاری ب و عدم همکاری الف؛ که باعث سر افکندگی بازیگر ب و تشویق بازیگر الف میگردد. نتیجه که از نوع بازی با حاصل جمع جبری صفر است تماما به نفع الف و به ضرر ب میباشد.
البته باید دانست که ارائه ریاضی منافع و مطلوبیتها در همه حال قابل تحویل به کمیتها نیست. بعلاوه تعلق بازیگران به دو نظام متضاد ارزشی میتواند فاجعه به بار بیاورد. بحران کوبا و امکان تصادم هستهای شوروی و آمریکا در سال ۱۹۶۲ مصداقی از این تئوری میباشد.
در زیر کم و کیف مناقشۀ اتمی ایران در قالب تئوری یادشده به بررسی گذاشته میشود. در بازی هستهای هر کدام از بازیگران بنا دارد با چانهزنی و بهرهمندی از انواع مکانیزمها بیشترین بهرهوری را نصیب خودش کند. بر همین اساس در ابتدا همۀ بازیگران بیشینهگرا هستند ولی در ادامه هر کدام دنبال استراتژی بهینه هستند. در این استراتژی، بیشترین امتیاز ممکن نصیب بازیگر میشود. در این نوع، نقطۀ زینی حائز اهمیت است. نقطه زینی (saddle point) در یک بازی دو نفره با حاصل جمع جبری صفر ایجاد میشود. این مفهوم که از هندسه اخذ شده، به نقطهای اطلاق میشود که از حیث یک مختصات، کمینه (حداقل) و در آن واحد از حیث مختصات دیگر، بیشینه (حداکثر) میباشد.
نقطۀ زینی در مناقشه هستهای برای ایران یعنی نقطهای که حداقل خسران را در روند هستهای و حداکثر امتیاز را در رفع تحریمها داشته باشد. بر عکس برای آمریکا یعنی کاستن حداقلی از فشارها و تحریمها و برچیدن حداکثری توان هستهای ایران.
در اینجا بین تصمیمات بازیگران و انتظار از رفتار بازیگر رقیب، وابستگی متقابل حاکم است. امری که در نسخه اولیه برجام برآورده نشد؛ در حالیکه ایران محدودیتهای هستهای را پیشه کرد، آمریکا مطابق انتظار عمل نکرد و فراتر از نقطۀ زینی، دست به گزینش رفتار حداکثری زد [تحریمهای حداکثری].
جدول یک
در جهت سهولت امر به مواردی اختلافی میان طرفین شماره اختصاص داده میشود.
برای ایران مطلوب این است که تمامی تحریمها برداشته شوند که به آن عدد ۸ اختصاص داده میشود و همچنین هیچ مانع مؤثری در راه استمرار قابلیتهای اتمی کشور ایجاد نشود که نشانگر ۷ به آن داده میشود. البته قابل ذکر است که منازعۀ هستهای یکی از موارد اختلاف طرفین است. مسائل دیگری مانند توان موشکی، حقوق بشر و فعالیتهای منطقهای ایران نیز جزء مواردِ اختلافی آنهاست. دست کشیدن از برخی از قابلیتهای هستهای را با عدد ۶ و در عوضِ عقب نشینی از این پتانسیلها، لغو متناسب تحریمها را با عدد ۵ نشان میدهیم. عدد ۴ نیز لغو تحریمها در برابر نسبت بیشتری از عقب نشینی هستهای نشان میدهد.
مطلوبیت برای آمریکا و بویژه همپیمانانش حذف کامل چرخۀ فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی است. آرزویی که شدنی نیست و اگر میتوانستند پیچ و مهرهای روی هم نمیگذاشتند. به این مطالبۀ ناشدنی عدد ۸ اختصاص داده شد. عدد ۷ برای آمریکا محروم کردن ایران از حق غنی سازی هستهای است که برنامه اتمی را به یک پروژه بیخطر تبدیل میکند. ۶ نشانگر مفهومی است که آمریکا غنی سازی را بپذیرد اما با درصد خلوص پایین بین ۳ تا ۵ درصد. کنار آمدن با غنی سازی ۲۰ درصد و بالاتر به عدد ۵ تعلق میگیرد. در جدول بالا عدد ۶ در ردیف حداقل آورده را برای بازیگر و در ستون حداکثر نتیجه را دارد.
اکنون بر مبنای ملاحظۀ تعارض/همکاری سناریوی چهارگانۀ مذاکرات ارائه میشوند. حالات خام چهارگانه به این صورتند. همکاری طرفین، عدم همکاری هر دو، همکاری ایران و سختگیری آمریکا، همکاری آمریکا
جدول دو
جدول سه
همانگونه که ملاحظه میشود بهترین سناریو، همکاری طرفین و عقب نشینی از مطالبات حداکثری است. چیزی که در دور هفتم شاهد بودیم، اتهام متقابل طرفین به خواستهای حداکثری بود. در این میان ۱+۴ میتواند از حدت بیشینگیِ خواستهها بکاهد و آنها را به سمت نقطۀ تعادل، سوق دهد. هر چند عواملی از جمله فشارهای محافل داخلی آمریکا، طغیانگری اسرائیل و ملاحظات مؤتلفان منطقهای آمریکا و گرد و خاک ماکرون نقش واگرایی ایفا میکنند. بدترین سناریو نیز سناریوی «ب» میباشد که هر کدام از طرفین بر بیشترین امتیاز تاکید نماید و در خواستههایش تعدیلی ایجاد نکند. در اینجا بلوف طرفین نیز میتواند در کم و کیف مبادلات مؤثر باشد. بلوف آمریکا در گزارۀ «همه گزینهها روی میز است» که تهدید تلویحی به جنگ توسط رانندۀ دیوانه (اسرائیل)، قطعنامههای آژانس و شورای امنیت است و بلوف ایران نیز به اظهاراتی مانند بیتاثیری تحریمها، نزدیکی بیشتر به چین (قرارداد ۲۵ ساله) و روسیه و همچنین تشدید فعالیتهای هستهای پافشاری ایران بر لغو آنی و یکجای تحریمها و اصرار آمریکا بر بازگشت ایران به تعهدات برجامی قبل از لغو تحریمها و همچنین بسط دادن امکان توافق به مسائل فرابرجامی از محورهایی است که امکان توافق را منتفی خواهد کرد. در این بین به نظر میرسد آمریکا بازیگر بیشینهگر و زیادهخواه و ایران بازیگر کمینهخواه باشد. منطق و توالی رویدادها نیز آن را تصدیق میکند. بر همین اساس است که ایران اصرار دارد گام اول را آمریکایی بردارد که از توافق خارج شده است.
البته برای نیل به توافق، طرفین بایستی انتظارات آوردهای خودشان را تقلیل دهند و به نوعی استراتژی کمبیشینه اکتفا نمایند. نوعی بازی محافظهکارانه و حداقلی که در آن هر کدام از بازیگران برای ممانعت از وقوع شرایط احتمالی بدتر که امکان دارد از استراتژی رقیب ایجاد شود، یک نوع استراتژی محتاطانه اختیار میکنند. در واقع در این استراتژی نوعی خوش بینی به عقلانیت و انصاف رقیب نهفته است. به عبارتی بازیگر ردیف در جدول ماتریس، حداقل بهینه یا کف منافع را برمیگزیند به این امید که بازیگر ستون نیز رفتاری مشابه داشته باشد و از انتخاب گزینهای که حداکثر برد را برای او داشته باشد، پرهیز کند. این بازی بر اجتناب از ضرر و زیان طرفین تاکید میکند.
ارسال نظر