به یاد نجف دریابندری؛
متولد آبادان
مستقل آنلاین، ماندانا صادقی روزنامهنگار/
نجف دریابندری مردی که به قول دکتر محمدعلی موحد در مصاحبت او احساس ثقل و سنگینی نمیکنید از بس که باصداقت است، دیروز رفت. اهمیت رفتن این مرد برای من شاید کمی بیشتر از بقیه آدمهایی باشد که به هر نحوی او را میشناختند یا با او دمخور بودند. چرا که من و او یک نقطه مشترک داریم. حلقه وصل ما "آبادان" است. آبادانی که حدود ۹۱ سال پیش در خیابان پرویزیاش نجف دریابندری پسر خلف به دنیا آمده. دریابندری بعد از این همه نزیستن در آبادان همانقدر آبادانی است که اگر جنگ هشت ساله نبود سال دیگر من میتوانستم بگویم نیم قرن در آبادان زندگی کردهام. شاید برای عدهای این اندازه افتخار یا حتی خوشنودی از وابستگی و تعلق به یک جغرافیای خاص و توجه به ریشههای هویت و بوم تعجبآور یا بیمعنی باشد اما برای من آبادان همان جایی است که امیر نادری میگوید در هیچ جای دیگر جهان پیدایش نکرده است. درباره نجف دریابندری این جنوبی بلندقامت خیلی چیزها میشود گفت که گاهی هم گفتهام. اما درگذشتش یک بار دیگر این واقعیت را علنی کرد که چگونه و چطور آبادان به مرور هویت اجتماعی، فرهنگی خاصی را که طی سالها از دل زیست روزمره مردمی با پیش زمینههای فرهنگی ساخته بودند تدریجا از دست داد و فلافل و دمپایی ابری و آدمهای سردرگم میان منفعت و لذت و گذشتهگرایی هدفدار، جایگزین شناخت، و شوربختانه مبداء هویتشناسی آبادان بعد از جنگ شدند. آبادان امروز وجوه شباهتیاش را با آبادانی که روزگاری نجف دریابندری در اداره انتشارات شرکت نفتش کار میکرد، کاملا از دست داده است و مسئولیت زوال امروزیاش همانقدر که به دلیل جنگ است بر عهده سیاستگذاران بازسازی هم هست که اگر عمدی برای عدم بازسازی کامل آبادان نداشتند، به همان میزان اراده و علاقهای هم برای ممکن کردن راههای بازگشت آبادان به سالهای رونقاش از خود نشان ندادند. (و البته برنامهای هم نداشتند) توقف آبادان در نقطه "جناب خان" و "عامو علی"نتیجه سیاستهایی است که عامدانه راه هرگونه ارتباط نسل جوان جنگزده اما فرهنگدوست را با نسل دریابندریها وتقواییها مسدود کرد و اساسا اجازه نداد تا در معماری نوین فرهنگی آبادان بعد از جنگ (بهرغم علاقهمندی خودشان) سهمی داشته باشند. بسیار گفتیم و نوشتیم که دریابندری یا تقوایی خیلی بزرگتر از یک خیابان و بلوار و تالار نمایشاند و در سربلندی و سرفرازی این شهر همانقدر سهیماند که بقیه نامآوران و دلاورانی که یا برایش جنگیدند یا با او ماندند. اما مسئولین بیمسئولیت گوشهایشان را سفت گرفتند و در مقطعی که به مناسبت صدسالگی نفت، مریم دلباری میخواست نجف دریابندری را به آبادان دعوت کند راه و بیراه او را بردند و بازخواست کردند که میخواهی دریابندری کمونیست تودهای را بیاوری توی تالار سخنرانی کند؟ این مقدمه را نوشتم تا هشدار بدهم به مسئولین شهر. از شهردار تا شورا، از فرمانداری تا منطقه آزاد. از رسانههای بوقچی تا سیاستورزان دوزاری و کنشگران قلابی که از امروز عصر شروع نکنند به صادر کردن بیانیه و چاپ بَنِر تسلیت و یا نامگذاری یک کوچه بن بست به نام مشهورترین مترجم ایران. چرا که هنرمندان مستقل و شهروندان آگاه که از سابقه همدستی مسئولین با پیمانکاران تخریبگر شهر باخبرند پای نمایش مردهخوری شما از هنرمندان صاحبنام آبادان نخواهند نشست.
ارسال نظر