دولت کنار ملت یا ملت کنار دولت؟
مستقل آنلاین، رضا رفیع روزنامهنگار و طنزپرداز/
کنار آمدن و کنار هم بودن و کلاً کنار، چیز خیلی خوبی است که حرف ندارد. برای همین است که حافظ رند و نظرباز و طنزپرداز، روز روشن و بدون ترس و هراس از ممیزی وزارت ارشاد و تذکرات لسانی گشت ارشاد، بیمحابا میگوید: دیدار شد میسر و بوس و کنار هم از بخت شکر دارم و از روزگار هم یعنی اول قرار دیدار و بلافاصله بوس و بغل!.. چیزهایی که الان جیز و جزو ممنوعات بهداشتی است و همگان از هرگونه قرار و دیدار فراریاند؛ تا چه رسد به روم به دیوار، بوس و کنار! حالا این که رئیس جمهور مملکت از مردم میخواهد کنار دولت باشند؛ باید پرسید که خب دولت تا چه حد قرار است کنار ملت باشد؟.. مگر آن غریب و عارف اهل همدان، به این نکته روانشناختی و جامعه شناختی اشاره نکرد و قرنها پیش از دولت فخیمه شما نگفت: عزیزان، مهربانی از دو سر بی؟!... فلذا کلاهتان را قاضی بفرمایید و آنگاه در ادامه بفرمایید که ما ملت معروف به همیشه در صحنه، در طول این سالها و مقاطع حساس همیشه کنونی، چقدر به شماها کمکهای بلاعوض کردیم و چشمداشت برگشتی هم نداشتیم؟... و حالا شما یک تومان ناقابل میخواهید به ما بدهید؛ اول که میگویید سودش را میگیریم تا ریال آخر؛ و بعد که میبینید کمی هوا پس است؛ برخلاف شعار انتخاباتی خود که به عقب برنمیگردیم؛ بلافاصله عقب مینشینید و مینشینید پشت تریبون و میگویید: باشد، دولت سودش را به بانک مرکزی میدهد؛ منتهی این یک تومان را تا ریال آخرش از یارانه ماهانه ملت برمیداریم!... حالا به نظر حضرتعالی، ملت بیشتر کنار دولت بوده تا به حال، یا دولت کنار ملت؟!.... ما که از کنار آمدن بدمان نمیآید. با خیلی مشکلات و مسائل و کمبودها و رفتارها کنار آمدیم تا به حال. گاهی خودتان هم باور نمیکردید اولش!....ما مردمی هستیم که همیشه فریاد میزدیم: عزیز، بشینه کنارُم... ز عشقت بی قرارم... به خدا طاقت ندارم!... بقیه به ما گیر میدادند اگر توی خیابان میدیدند کنار کسی راه میرویم دوتایی؛ مشکوک میشدند و میآمدند گیر میدادند که ایشون با شما چه نسبتی دارن که کنار شما راه میرن!... اینها اگر ارسطو را هم در یونان باستان میدیدند که به سبک مشائیون اهل حکمت و فلسفه، دارد با شخصی قدم میزند، به صرف اینکه خانم است؛ جلو ارسطو را میگرفتند که شما با ایشون چه نسبتی دارید که دارید کنارشون قدم میزنید؟!.. باری؛ ما هیچ وقت با کنار آمدن و کنار هم بودن، مشکلی نداشتیم؛ بلکه مشوق و موید آن هم بودیم. بابا، آغاسی خدابیامرز با وجود این که میگفت: دل شده کاسه خون، به لبم داغ جنون....اما در نهایت میگفت: به کنارم تو بمون، مرو با دیگری!...
ارسال نظر