حکمرانی نو؛ ایده‌ای مناسب اما دیرهنگام

حکمرانی نو؛ ایده‌ای مناسب اما دیرهنگام

سیدقائم موسوی 

تحلیلگر سیاسی 

 

به نظر می‌رسد اعتراضات اخیر تلنگر تلخ و تکان دهنده‌ای به بخش اعظمی از حاکمیت وارد کرده است. آن‌ها اگر چه برای نشان دادن نباختن قافیهٔ دستِ بالا در سمت و سوی نظم سیاسی در ظاهر مواضع تکراری و یکنواختی ارائه می‌کنند؛ اما لایهٔ دوم نظام حکمرانی به وضوح پیام‌های متنوع داخلی و خارجی آن را دریافته است.

 

آن‌ها به خوبی واقف هستند که با این دست‌فرمان امکان مدیریت سپهر سیاسی که جای خود دارد، از عهده کنترل جامعه هم بر نخواهند آمد. اگر شرایط بر همان روال سابق ادامه یابد تصادم نهایی اجتناب‌ناپذیر خواهد بود.

 

بر همین اساس بخشی از هستهٔ سخت قدرت که به گونه‌ای هم دستی در اندرون قدرت دارد و هم پایی در نعلین جامعه سخن از ضرورت تجدیدنظر در ساحت حکمرانی و چه بسا ناچاری از این امر دارد.

 

به عبارتی آن‌ها واقف هستند که بدون خانه‌تکانی حسابی در فعل و انفعالات سیاست‌ورزی عملا هیچ فرآیندی برای رهایی از انسداد کنونی راهگشا نخواهد بود.

 

البته اینکه خمیرمایهٔ اندیشه‌ورزی آن‌ها ناگزیریِ این دگردیسی را غالب کرده یا ارنج قدرت سیاسی و دوری/نزدیکی به کانون تصمیم‌گیری‌ها و ضرورت تثبیت‌ سهم خودشان از کیک قدرت این ایده را باعث شده؛ بحث دیگری است.

 

اگر فضای درون کانونی این دغدغه را موجب شده باشد، امکان موفقیت آن حداقلیِ خواهد بود و با توجه به نگاه پروژه‌ای به آن، هم از پختگی لازم برخوردار نخواهد بود و هم با استقبال مناسب، بویژه از سوی جامعه مواجه نخواهد شد.

 

مواد لازم و مکانیزم‌های راهبردی و همچنین زمان مناسب برای عملیاتی کردن ایدهٔ حکمرانی نو در جامعه‌ای که تمام سکوهای اعتمادی آن در ورطهٔ تلاقیِ انواع ناکارآمدی‌ها به محاق رفته است؛ از جملهٔ مهمترین مسائلی هستند که در دو سویِ ناامیدی مطلق جامعه از بهبودی اوضاع و گاردِ متصلب سیستم در استقبال از هر گونه اصلاح از کمترین شانس ممکن برای موفقیت برخوردار است.

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها