عبرتهایی از دریاچه ارومیه برای خوزستان؛
فریاد آرتمیای خوزی
مهدی قمشی
استاد دانشگاه شهید چمران اهواز
برای نشان دادن وضعیت فعلی و آینده خوزستان و چرایی مخالفت با پدیده بدخیم انتقال بین حوضهای آب از سرشاخههای کارون و دز به سایر حوضهها، تاکنون مطالب مختلفی نگاشته شده و از زوایای مختلفی مسئله بررسی شده است. امّا تا کنون هیچ کدام اثر بخشی لازم را نداشتهاند. از طرف دیگر ستاد احیای دریاچه ارومیه اکنون که شهریور ۱۴۰۱ هستیم باید به یکی از نتایج مهم که تراز اکولوژیک دریاچه است نایل میشد که نتایج بدست آمده حکایت از شکست کامل آن دارد. برای همین در این یادداشت سعی دارم هزینهها و نتایج غلط مدیریت ناصحیح منابع آب را (توجه شود که 82 درصد مشکل دریاچه ارومیه مدیریت ناصحیح منابع آب تشخیص داده شده و 18 درصد باقی مانده به پدیده تغییر اقلیم نسبت داده شده است.) که میتواند درس عبرتی برای حکمرانی آب و مسئولان کشوری باشد، نشان دهم و آن را به مسائل و مشکلات آب در خوزستان مرتبط نمایم. در این یادداشت نیاز است مسائل تخصصی که برای نتیجهگیری الزامی است نیز ذکر گردند که ممکن است برای عموم خسته کننده باشند. لذا این چنین بخشها را در کروشه قرار میدهم تا با صرف نظر از آنها هم بتوانید به پیام اصلی این یادداشت دست یابید.
امّا چرا برای نشان دادن دورنمای خوزستان دست به دامن عبرتهای دریاچه ارومیه شدهام؟ زیرا
۱. خوزستان نیز مانند دریاچه ارومیه در انتهای رودخانههایی قرار گرفته که از نظر تاریخی تغذیه میشود.
۲. حوضه همه آبراهههای منتهی به هر دو منطقه در داخل جغرافیای سرزمین ایران قرار دارند و ارتباطی با کشورهای همسایه ندارند که از آن برای توجیه تقصیر خودمان سوء استفاده شود.
۳. مشکل اصلی و اساسی هر دو منطقه عدم مدیریت صحیح منابع آب تشخیص داده شده است. این دو البته دو فرق اساسی نیز با هم دارند. اول اینکه وضعیت خوزستان هنوز به خرابی دریاچه ارومیه نرسیده است، هر چند که مسیر و چشمانداز سرنوشت یکسانی را نشان میدهد. فرق دوم را در آخر این یادداشت تقدیم مینمایم.
ابتدا بپردازیم به این نکته که مشکل دریاچه ارومیه از کی و چگونه شروع شد.
[اساساً دریاچه ارومیه توسط رودخانههای زرینه رود، روضه چای، سیمینه رود، گدارچای، زولا چای، باراندوز چای، آجی چای، مهابادچای تغذیه میشود و حداکثر مساحت دریاچه حدوداً 51876 کیلومتر مربع یا 520 هزار هکتار است. در شرایط طبیعی تعداد 15 رشته رودخانه با رژیم دائمی،7 رشته با رژیم فصلی و 39 مسیل در نهایت به دریاچه ارومیه منتهی میگردند.] تغییرات در حوضه به صورت سادهسازی شده و تدریجی وقتی شکل میگیرند که سطح زیر کشت آبی و باغات حوضه ارومیه از حدود 300 هزار هکتار در سال 1370 به 500 هزار هکتار در سال 1390 افزایش یافت. [در طول این 20 سال به منظور بهرهبرداری بیشتر از آب در امور کشاورزی، علاوه بر سدهای زیادی که در مسیر آبراههها زده شد، تعداد چاههای عمیق 10 درصد و چاههای نیمه عمیق 70 درصد و قنوات 15 درصد افزایش یافتند.] و سرانجام در سال 1393 بدترین شرایط زیست محیطی دریاچه هویدا شد و خطرات نابودی کامل این محیط زیستآبی منحصر بفرد و آثار مرتبط با آن مثل طوفانهای ریزگرد نمکی هویدا گردید. برای غلبه بر این مشکلات ستاد احیاء دریاچه ارومیه در سال 1394 و با اعتبارات چندین هزار میلیارد تومانی کار خود را آغاز کرد در حالی که تراز آب دریاچه از سطح دریا در آن زمان (در شهریور 1393) برابر 1270.04 متر بوده است. به گفته سمیه رفیعی رئیس فراکسیون محیط زیست مجلس از زمان تشکیل این ستاد، اعتبارات هزینه شده 57306 میلیارد ریال بوده است که این میزان اعتبار به ارزش سال 1400 با محاسبه نرخ تسعیر دلار و نرخ تورم، معادل بیش از 150 هزار میلیارد ریال بوده است. قرار بود سطح تراز آب دریاچه ارومیه تا امروز یعنی شهریور 1401 به تراز اکولوژیک خود یعنی 1272.4 متر برسد و تا سال 1406 به تراز ایمن خود (که تضمین کننده حیات آرتمیا است) یعنی 1274.1 برسد. (یعنی کلاً بیش از چهار متر افزایش یابد). این در حالیست که در حال حاضر آخرین سطح تراز دریاچه که در تاریخ 24 تیر ماه امسال گزارش شده 1270.55 بوده است (یعنی تقریباً یک پنجم تغییر ارتفاع مورد انتظار). در این فاصله زمانی سطح دریاچه از 1330 کیلومتر مربع به 2000 کیلومتر مربع افزایش یافته است. [تفاوت حجم آب این دو مقدار حدوداً 849 میلیون مترمکعب است، و تفاوت سطح حدوداً 670 کیلومتر مربع و لذا مقدار آب مورد نیاز برای تامین مقدار کاهش آب ناشی از تبخیر 2 ساله در این تغییر سطح، (توجه شود که تغییرات سالهای 97 و 98 به مدد ترسالی و بارشهای خوب محقق شده و بنابراین میتوان تغییرات تا سال 99 را متاثر از ترسالی دانست و لذا حدوداً تبخیر دو سال را میتوان به حساب ستاد احیاء گذاشت) با در نظر گرفتن شاخص تبخیر کلی 1180 میلی متر در سال میشود 1.6 میلیارد مترمکعب. لذا جمع کل آب وارد شده برای این ترمیم میشود 2.45 میلیارد مترمکعب.]
امّا این نتیجه ضعیف با چه کارهایی بدست آمده و اشکالات پیش آمده برای عدم حصول نتیجه مطلوب چه بودهاند؟
نتیجه حداقلی بدست آمده حاصل اصلاح الگوی کشت به سمت کشتهای کم مصرف و تغییر از روشهای آبیاری سنتی به روشهای نوین و جلوگیری از گسترش بیشتر کشت و جلوگیری از برداشتهای غیر مجاز آب بوده است. امّا آن قسمت که نرسیدن به نتیجه مطلوب را رقم زد حاصل عدم توانایی در کاهش سطوح کشت، فشارهای محلی و ملی برای حفظ تولیدات کشاورزی و مسئله امینت شغلی و معیشتی بودهاند.
با در نظر گرفتن هزینه انجام شده برای رسیدن به وضعیت فعلی، هزینه هر مترمکعب آب (که میتواند آب یا پساب کشاورزی باشد) و با تلاش و برنامهریزی ستاد احیاء دریاچه ارومیه وارد دریاچه شده تا کنون به ارزش روز حدوداً 61224 ریال بوده است.
امّا از آن طرف ببینیم این افزایش سطح کشت 200 هزار هکتاری که در طول بیست سال و با معاونت و همکاری مدیریت منابع آب کشور و متولیان کشاورزی انجام شده که در حقیقت حقآبه دریاچه بوده و علت اصلی مشکل میتواند قلمداد شود چه عایدی برایمان داشته است. [در سطح حوضه دریاچه کشتهای آبی حدوداً 70 درصد به زراعت چغندر، یونجه و گندم (10 درصد چغندر، 22 درصد یونجه و 38 درصد گندم) اختصاص دارد و 30 درصد باقی مانده را سایر کشتهای زراعی و باغات پوشش میدهند. برای محاسبه بهرهوری از نتایج زراعت این سه محصول استفاده شده و برای همه حوضه تعمیم داده شده است.] بررسی بهرهوری آب در این حوضه نشان میدهد که متوسط عایدی خالص ناشی از بکارگیری هر مترمکعب آب به ارزش امروز (سال 1401) حدوداً 42000 ریال بوده است. [در مطالعهای این عایدی دقیقاً محاسبه شده که برای این یادداشت به قیمتهای سال 1401 بروز شدهاند. نتیجه این میشود که عایدی خالص به ازای هر مترمکعب آب مصرفی برای چغندر 42000 ریال برای یونجه 19000 و برای گندم 57000 ریال بدست آمده است که متوسط آن 42000 ریال استخراج میشود و برای 30 درصد کشتهای دیگر نیز همین را ملاک قرار میدهیم.] ملاحظه مینمایید که برای مصرف هر مترمکعب آب در امر کشاورزی حدوداً 4200 تومان عایدی داشتهایم در حالی که برای همان یک مترمکعب 6100 تومان هزینه شده تا آب مختصری به دریاچه برسد و تغییر نیم متری در عمق آب را ایجاد نماید. ممکن است گفته شود که این درآمد از آب برای یک سال است در حالی که اکنون 20 سال است داریم استفاده میکنیم. در اینصورت اگر تغییرات سطح کشت در طول 20 سال را بصورت خطی در نظر بگیریم درآمد حاصله از بکارگیری حقآبه دریاچه برای این 200 هزار هکتار افزایش سطح کشت حدوداً 48 هزار میلیارد تومان خواهد شد. (توجه شود که در آنالیز، هزینههای مربوط به ساخت سدها و شبکههای آبیاری و چاهها که بسیار زیاد است دیده نشده است) حال ما برای احیای یک هشتم (مقایسه 4 متر افزایش در شرایط مطلوب با نیم متر نتیجه حاصله تاکنون) 15 هزار میلیارد تومان هزینه کردهایم. لذا مسلم است که برای دستیابی به حصول نتیجه کامل حداقل باید 6.5 برابر این مقدار یعنی 100 هزار میلیارد تومان هزینه شود. معنی و مفهوم این برآورد این است که عملاً اگر از همان ابتدا (یعنی 20 سال پیش) همان عایدی سالیانه کشاورز را از درآمدهای ملی بدون اینکه دست به کاری بزند به خودش میدادیم برای کشور بسیار بصرفهتر بود. (مقایسه 48 هزار میلیارد عایدی با 100 هزار میلیارد هزینه احتمالی احیا کامل) که در آن صورت علاوه بر انتفاع مالی شاهد مشکلات فعلی دریاچه نمیبودیم و درآمدهای آرتمیای دریاچه را نیز داشتیم. لذا اگر بخواهد عدالتی جاری و ساری گردد باید مسئولین 20 سال توسعه نامتوازن و خانمان سوز دهه 70 و 80 در حوضه ارومیه به محکمه کشیده شوند تا درس عبرتی برای همگان باشد.
داستان خوزستان نیز از همین جا شروع میشود و از نظر مقایسهای ما هم اکنون در میانه داستانی قرار داریم که بزودی صدای آثار زیانبار آن شنیده خواهد شد.
انتقال آب از سرشاخههای کارون با طرحهایی مانند بهشت آباد و خرسان و سولگان و تنگ سرخ، افزایش غیرمنطقی مصرف آب و زدن سدهای جدید در بالادست رودخانه کرخه، زدن سد مارون دو در مسیر رودخانه مارون، و تغییر مرز جغرافیایی یک استان برای دسترسی بیشتر به حوضه آبریز دز، رفته رفته جوانب مختلف حیات را در خوزستان تحت تاثیر و فشار بیشتر قرار خواهد داد. هر چند نمود بیرونی کارهای غیر کارشناسی گذشته در رشد کانونهای ریزگرد، خشک شدن هورالعظیم، به خطر افتادن تالاب شادگان، خشک شدن بخش عظیمی از نخیلات شادگان و آبادان و اروند کنار، نفوذ آب شور دریا به کارون، شور شدن آب در پایین دست رودخانهها و مشکلات آب شرب مردم در بسیاری از شهرها و روستاها، هویدا شدهاند، امّا متاسفانه همچنان درِ سوء مدیریت منابع آب بر همان پاشنه میچرخد و طرحهای جدید برشمرده فوق در برنامه میباشند و هیچ چشمانداز مثبتی دیده نمیشود. لذا بجاست که نگرانیها هر روز بیشتر شود. بر این اساس است که اعتقاد دارم چرخه داستان دریاچه ارومیه یک بار دیگر و با شدت بیشتر در مورد خوزستان تکرار میشود، با این تفاوت که (فرق دوم مسائل دریاچه ارومیه با خوزستان) در خوزستان این حقآبه آرتمیای بیزبان و بیدفاع ارومیانا نیست که به آسانی خورده شود و صدایی شنیده نشود. آرتمیای خوزستان علاوه بر تالابها و محیط زیست آن، انسانهایی هستند که در طول تاریخ با این آبها زنده بودهاند و همه زندگیشان به آن وابسته بوده و در حالی که طلای سیاه زیر پایشان کشور را زنده نگاه داشته، خود از منافع آن بهره چندانی نبردهاند. آرتمیای خوزی مدتهاست فریادش بلند شده و من صدای آن را بوضوح میشنوم هر چند برخی ممکن است منکر آن شوند ولی مطمئنم روزی شنیده خواهد شد. بدانید که ضرر و زیان اقتصادی و اجتماعی این مشکلات آب خوزستان برای کشور بسیار بیشتر از مصائب دریاچه ارومیه خواهد بود، و فردا روزی را میبینم که پرونده همه کارهای غیرکارشناسی در حال انجام باز خواهد شد.
ارسال نظر