قرائتی: در روستا روضه میخواندم، آخرش از روستا بیرونم کردند!
خاطرات قرائتی از دوران جوانی: در روستا روضه میخواندم و مردم میخندید و آخرش از روستا بیرونم کردند! در مراسم ختم پدرم وصیت شده بود من منبر بروم، در آن مجلس هفت بار مردم را خنداندم.
حجم ویدیو: 4.24M
|
مدت زمان ویدیو: 00:02:48
ارسال نظر