فرهنگیان به انتخابات آتی بیتفاوت هستند
محمد داوری فعال صنفی و عضو سازمان معلمان ایران میگوید در هیچ دوره ای در این سالها ندیده بودم که کمتر از یک ماه به انتخابات باقی مانده باشد و فرهنگیان آنقدر نسبت به انتخابات سرد باشند. اگر اتفاقات امیدوارکنندهای در روزهای باقیمانده رخ ندهد، شاید اولین انتخاباتی باشد که فرهنگیان آنقدر نسبت به آن، نگاه ناامیدکنندهای داشته باشند.
مستقلآنلاین سرویس سیاسی/
با جرات میتوان گفت که زیربناییترین تفکر و کنش اصلاحطلبی متعلق به کسانی است که در حوزه آموزش و پرورش و برای بهبود و ارتقای سیستم آموزشی کشور تلاش میکنند. افلاطون میگوید: «نیک بختی جامعه تنها آنگاه ممکن است که زمامداران آن دانا و دادگر باشند و این نیز در گرو تربیت است تربیت است که میتواند زمامداران را برای زمامداری و مردم را برای پیمودن راه خود به حسب استعدادی که دارند آماده کند.» شکلگیری تفکر انتقادی از کلاسهای درس آغاز میشود و هرگونه اخلال در سیستم آموزشی، اخلال در مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و زندگی فردی را به همراه خواهد داشت. فعالیتهای صنفی در ساختار نظام همواره به حاشیه رانده شدهاند در حالیکه فعالیتهای صنفی در بازسازی سیستم، بهبود و ارتقا آن و در نتیجه قوت و تداوم آن موثر است. موانع موجود باعث شده که کنشگران حوزه آموزش و پرورش علیرغم برخورداری از پیشینه مبارزاتی و تئوریک و تشکلهای صنفی، کمتر شناخته شوند و ظرفیتهای آنها در پیشبرد اهداف سیاسی در راستای هدف غایی آنها یعنی بهبود سیستم آموزشی و پرورشی کشور نادیده گرفته شود. «محمد داوری»، فعال صنفی، مدنی و رسانهای، عضو ارشد و سخنگوی سازمان معلمان ایران، کارشناس ارشد و منتقد حوزه تعلیم و تربیت و از زندانیان حوادث سال ۸۸ به سوالات ما در این حوزه پاسخ داده است. گفتگوی زیر را با هم میخوانیم:
چه تشکلهای صنفی_سیاسی در رابطه با معلمان در کشور وجود دارد؟
افکار عمومی در این خصوص اطلاعات جزئیتر و سطحیتری دارد و نیازمند اطلاعات عمیقتر است. در حال حاضر تشکلهای صنفی_سیاسی معلمان که در قالب قانون احزاب فعالیت میکنند دو دسته هستند: تشکلهای اصولگرا و اصلاحطلب. از لحاظ قدمت در هر دو دسته تشکل قدیمی و مربوط به قبل از انقلاب داریم؛ در اصلاحطلبها انجمن اسلامی معلمان و در اصولگراها جامعه اسلامی معلمان که پیش از انقلاب فعالیت داشتهاند و نیم قرن تجربه فعالیت تشکلی در بین صنف معلم وجود دارد. قدمت فعالیتهای اعتراضی و صنفی بیشتر از عمر تشکلها است. از ابتدای دههی چهل یعنی ۱۷ سال قبل از انقلاب، اعتراضات مردمی نسبت به معیشت یا ناکارامدی نظام آموزشی، وجود داشته و حتی سمبلی به اسم دکتر خانعلی هست که ایشان یکی از کشتهشدگان جنبش معلمی است. در آن زمان هم تشکل معلمی وجود داشته و هم تشکلهای معلمی فعالیتی داشتند، حتی در نتیجه این اعتراضات معلمی، تغییراتی در کابینه انجام شد و وزیر آموزش و پرورش تغییر کرد. بنابراین برای تشکلهای معلمی پیشینه تاریخی ۶۰ ساله وجود دارد. در حال حاضر این پیشینه خود را در قالب تشکلهای موجود اصولگرایی و اصلاحطلبی حفظ کرده است. چند تشکل فعال معلمی در میان تشکلهای اصلاحطلبی موجود است که به شرح زیر است: "کانونهای صنفی معلمان" که هرچند خودشان را غیرسیاسی میدانند، منشها و روشهایشان اصلاحطلبی و گاهی هم عبور از اصلاحطلبی است ولی بر مطالبات صنفی متمرکز هستند. کانون صنفی معلمان که متولد بعد از دوم خرداد است در استانها و شهرستانها شعبه دارند، شورایی به اسم شورای هماهنگی کانونهای صنفی استانها شعبات را هماهنگ میکند، این کانون با وزارت کشور در مورد مجوز و مباحث حقوقیشان چالش دارند اما قبلا مجوزشان را از کمیسیون ماده ۱۰ احزاب گرفته بودند. بیشتر تجمعات و فعالیتهای میدانی توسط کانونهای صنفی معلمان صورت میگیرد. سخنگو، دبیرکل سابق و یکی از اعضای هیات مدیره کانون در زندان هستند. دبیر کل فعلی هم بازداشت شده و با قرار وثیقه آزاد است. معمولا به اتهام اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام یا عضویت برای شرکت در گروههای غیرقانونی محکوم میشوند، مصادیقشان هم فعالیتهای تشکیلاتی یعنی جلساتشان و فعالیتهای رسانهای آنها است. در آخرین اخبار مربوط به کانون از اعضای شورای هماهنگی در خراسان شمالی ۸ نفر مجموعا به ۴۱ سال حبس محکوم شدهاند. تشکل دیگری که متولد بعد از دوم خرداد است، "سازمان معلمان ایران" است. این سازمان متمرکز بر تهران بود اما اکنون چند سالی است که کشوری شده و شعبههای استانی دارد و فعال است. این سازمان صنفی_ سیاسی است، در انتخابات شرکت میکند، اعضایش در انتخابات فعال هستند و نسبت به تشکلهای دیگر به کانون صنفی نزدیکتر است و تجمعات و اعتراضات را به رسمیت میشناسد. این سازمان از وزارت کشور مجوز دارد و الان جزء یکی از تشکلهای صنفی و احزاب معلمی مورد تایید وزارت کشور است که در لیست احزاب کشور مورد تایید وزارت کشور قرار دارد. تشکل دیگر " مجمع فرهنگیان ایرانی- اسلامی" است که این تشکل هم بعد از دوم خرداد ۷۶ تشکیل شد. این تشکل هم در اکثر استانها شعبه دارد، سالهاست که فعالیت کشوری دارد، به نسبت سازمان سیاسیتر و اداریتر است، برای پستها و مسئولیتهای شهرستانی و استانی و وزارتی تلاش و لابی میکند، علاوه بر کنشگری سیاسی، فعالیتهای مدیریتی و اداری هم دارد اما فاصله زیادی با کانونهای صنفی دارند، هیچ همراهی از سوی این تشکل با اعتراضات کانون صنفی دیده نشده است ولی یک تشکل فراگیر است. دیگری "انجمن اسلامی معلمان" است که ریشه در قبل از انقلاب دارد. بینانگذاران آن از انقلابیون قبل از انقلاب هستند، از وزرا هم عضو این تشکل بودهاند. در دوره آقای خاتمی نیروهای مختلفی در سطوح مختلف مدیریتی از وزارتخانه تا استانها و شهرستانها داشته است، کاملا سیاسی هستند و صبغه سیاسی آنها از همه تشکلها پررنگتر است؛ یعنی میتوان گفت انقلابی- سیاسی- مدیریتی هستند، الان هم همچنان با نسلهای گذشته و دیدگاههای سنتی کار میکنند و نسل جدید کمتری به انجمن اسلامی پیوسته است و اگر نیروهای شاخص قوی آنها نباشد، شاید خیلی بروز و ظهور نداشته باشند. معلمان در این چهار تشکل اصلاحطلبی فعالیت میکنند. گستردهترین تشکل از لحاظ بدنه تشکل کانونهای صنفی معلمان است.
بهترین عملکرد برای کدام تشکل است؟
ارزیابی این تشکلها دشوار است. اگر بخواهیم ارزیابی ارزشی کنیم نیازمند تحقیق است اما اگر یک نظرسنجی از بدنه معلمان داشته باشیم، شناخته شدهترین تشکل کانون صنفی است، از لحاظ قدمت انجمن اسلامی است، از لحاظ رعایت تعادل بین صنف و سیاست سازمان معلمین و از لحاظ لابیگری مجمع فرهنگیان است. از نظر اینکه معلمان کدام تشکل را بیشتر در راستای مطالبات صنفی خود فعال میدانند، احتمالا نتیجه ارزیابیها؛ کانونهای صنفی معلمان است. اما از لحاظ شاخصهای پایبندی به اصول صنفی، مدنی و اخلاقی شاید سازمان معلمان نمره بیشتری بگیرد. معمولا انجمن اسلامی و مجمع فرهنگیان را متمایل به ستاد میدانند، چرا که یک دوگانه صف و ستاد داریم که سازمان معلمان و کانون صنفی را متمایل به صف میدانند یعنی مدرسه و بدنه معلمان، انجمن اسلامی و مجمع فرهنگیان را متمایل به ستاد میدانند یعنی مدیران و مسئولان.
مشکلی که در بین احزاب وجود دارد یعنی ارتباط کارآمد با بدنه جامعه در میان تشکلهای معلمی در چه سطحی دیده میشود؟
این مشکل در تشکلها وجود دارد و به همین نسبت هم متفاوت است. کانونهای صنفی را خیلی متمایل به حاکمیت دولت نمیدانند، بلکه مردمیتر و مدنیتر میدانند ولی تشکل انجمن اسلامی و مجمع فرهنگیان را تقریبا دولتی میدانند و به سازمان معلمان نگاه بینابین دارند. اکثر معلمان این تشکلها را میشناسند ولی به دلیل نوع فعالیتهایشان و نوع تعاملات و ارتباطاتشان، کمتر با آنها همراه میشوند. وقتی تشکلی چون کانونهای صنفی با اعتراضات همراه است، بیانیه میدهد و تجمع برگزار میکند، معلمان حرکات آنها را در راستای مطالبات خودشان میبینند و اینها را به خودشان نزدیکتر میدانند. اگر ارزیابی صورت بگیرد احتمالا معلمان بگویند نسبت به کانونهای صنفی بیشترین احساس نزدیکی را داریم، بعد سازمان معلمان، مجمع فرهنگیان و در آخر انجمن اسلامی.
کنشگری سیاسی این تشکلها به چه میزان است آیا برای انتخابات برنامهای داشتهاند؟
معلمان و فرهنگیان در انتخابات فعال هستند، هم به عنوان مجریان صندوقها و هم ستادهای انتخاباتی کاندیداها؛ همانطور که مشاهده میکنیم یک سوم کاندیداها در هر دورهای معلم هستند. در هر دوره از مجلس به صورت میانگین ۱۰۰ نماینده داشتیم که یا معلم بودهاند یا سابقه معلمی داشتهاند. این ویژگی باعث شده است که وجه سیاسی قوی داشته باشند، در دهه اول انقلاب حتی نیروهایی که به بدنه سایر وزارتخانهها تزریق شدند از فرهنگیان بودهاند. در احزاب هم فرهنگیان زیادی داریم و همچنین برخی از احزاب شاخه فرهنگیان دارند که فعال هستند. شاید بتوان گفت سپهر سیاسی و لایههای سیاسی کشور خیلی متاثر از معلمان است.
برای انتخابات مجلس یازدهم تشکلهای معلمان چه برنامهای داشتند و احراز صلاحیتها در میان آنها چگونه بوده است؟
آمار دقیقی ندارم ولی بر اساس جدولی که دیدم بیشترین ثبت نام از مجمع فرهنگیان بوده است که بالای ۱۰۰ نفر برای انتخابات ثبت نام کردند و کمتر از ده درصدشان تایید شدهاند، انجمن اسلامی هم به همین صورت بوده است. بیش از ۹۰ درصد داوطلبین از تشکلهای معلمی رد صلاحیت شدهاند. دلایل هم متفاوت بوده است، هم عدم احراز داشتند و هم ماده ۱ و ۲ و ۳.
موانع فعالیتهای این تشکلها چیست و موانع موجود چطور در کنشگری صنفی- سیاسی معلمان تاثیر میگذارد؟
چند دسته از موانع در مسیر فعالیتهای صنفی- سیاسی و مدنی معلمان موجود است. موانع حقوقی، ساختاری، امنیتی و قضائی و فرهنگی وجود دارد. بیشترین مانع و سختترین مانع، موانع امنیتی- قضائی- اطلاعاتی است. چرا که این دستگاهها نگاه امنیتی به فعالیت معلمان دارند و تجمعات معلمان، اعتراضات و خواستهای آنها را از زاویه امنیتی تحلیل میکنند، در نتیجه تقابلی بین فعالیت تشکلهای معلمی با دستگاههای اطلاعاتی- امنیتی- قضائی وجود دارد. این چالش و شکاف روز به روز بیشتر شده و خود را در قالب بازداشت، زندانی کردن افراد، تعلیق، تعذیر، اخراج، تبعید و ... نشان داده است. در این زمینه ما پروندههای زیادی داریم که همچنان مفتوح و در جریان هستند، احکامی داریم که سپری شده است، احکامی داریم که در حال سپری شدن است و به همین دلیل این مانع بزرگ را پیش رو داریم و یکی از دلایل ضعف گرایش به تشکلها ترس از این هزینههاست. این موانع همچنان به قوت خود باقی هستند حتی احکام جدید، کمی شدیدتر شدهاند البته اوج این برخوردها در دوره آقای احمدینژاد بود. در مورد موانع حقوقی باید گفت نگاه دوگانهای به تشکل صنفی- سیاسی و تشکلهای معلمی وجود دارد، هنوز معلوم نیست که مجوزشان را باید از وزارت کار بگیرند یا وزارت کشور. به تشکلهایی که از وزارت کشور مجوز میگیرند دیگر صنفی گفته نمیشود، بلکه سیاسی است اما خود معلمان آن را صنفی- سیاسی میدانند. ابهام و سختگیری در مجوز دادن و خلاء حقوقی و قانونی وجود دارد. موانع قضائی موجود این است که پروندهها توسط اطلاعات سپاه یا وزارت اطلاعات تشکیل میشود و اینها نگاه قضائی و حقوقی به پروندهها ندارند بلکه نگاه امنیتی دارند و این مسئله هم مشکلآفرین شده است. درباره مشکلات و موانع فرهنگی هم باید گفت که جامعه معلمان از لحاظ معیشتی تحت فشار است، این باعث میشود که ریسک حضور در فعالیتهای پرهزینه بالا برود و گرایش به تشکلها برای آنها پرریسک میشود به خصوص در کانون صنفی معلمان و سازمان معلمان. دلایل امنیتی- حقوقی- قضائی یکی از دلایل جدی برای عدم گرایش معلمان بوده و حتی فعالیت فعالان را هم با مشکل مواجه کرده است. بسیاری از آنها با ملاحظه و محافظهکاری فعالیت میکنند. کلا جامعه ما به تبع آن جامعه فرهنگیان محافظهکار است و این جامعه محافظهکار باعث شده است که تعداد کمی از افراد در لایههای بالا فعال شوند.
قدرت چانهزنی تشکلهای صنفی-سیاسی معلمان چه مقدار است و از چه ابزارهایی در این راستا استفاده میکنند؟
قدرت چانهزنی در طیف اصولگرا زیاد است. تشکلهای اصولگرا به دلیل ارتباطی که با بدنه حاکمیت دارند، این قدرت و تعاملات را دارند اما طیف اصلاحطلب وقتی که دولت اصلاحطلب باشد، قدرت چانهزنی دارند ولی فراتر از دولت دیگر این قدرت را ندارند؛ به همین دلیل وقتی گرفتار میشوند، اگر دولت اصلاحطلب باشد میتواند در وضعیت آنها کمی موثر باشد چون دستگاههای اطلاعاتی- امنیتی- قضائی از جریان اصلاحطلب حرف شنوی ندارند. سقف چانهزنی تشکلهای معلمی اصلاحطلب در دولتهای اصلاحطلب است و سقف موضوعات چانهزنی آنها این است که حداقل بتوانند نیروهای همسو با خودشان را در سطوح مدیریتی جای دهند. اوج چانهزنیها در دوره آقای خاتمی بود و کمی هم در دوره آقای روحانی.
آیا چانهزنی تشکلهای معلمی اصولگرا به نتایج مطلوب و موثر رسیده است؟
در زمینه مطالبات معلمان و کارآمد کردن اوضاع آنها خیر؛ چرا که تشکلهای اصولگرا منتقد وضع موجود نیستند بلکه مدافع وضع موجودند و وقتی که مسئولیتها و وزارت را در دست داشتند در راستای مطالبات صنفی و مدنی معلمان گامهای موثری برنداشتند.
عملکرد دولت آقای روحانی را در حوزه آموزش و پرورش و ارتباط با تشکلهای معلمان چطور ارزیابی میکنید؟
دولت آقای روحانی در حوزه آموزش و پرورش فراز و نشیب زیادی داشت. در این چند سال ۵ وزیر عوض شدند. ابتدا آقای نجفی معرفی شدند که رای نیاوردند، آقای فانی آمد، بعد آقای دانش آشتیانی، وزیر بعدی آقای بطحائی بودند الان هم که آقای حاجی میرزایی وزیر آموزش و پرورش هستند. این نوسان مدیریت و عمر کوتاه مدیران باعث بیثباتی شد. بیشترین تعامل دولت با تشکلها در دوره آقای فانی بود که حتی عملا هم برای کسانی که مشکلات قضائی و تخلفاتی داشتند گامهایی برداشتند. کارنامه آقای فانی در این زمینه نسبت به وزرای دیگر درخشانتر است. میتوان گفت دوره آقای روحانی به نسبت دوره آقای احمدینژاد، دوره رضایتبخشی برای فعالیتهای صنفی- سیاسی بوده ولی به نسبت دوره آقای خاتمی با مشکلاتی مواجه بودهاند. حتی لابیگریهای تشکلاتی چون انجمن اسلامی و مجمع فرهنگیان برای پستهای مدیریتی هم چندان موثر واقع نشد و با بنبستهای جدی مواجه گشت. لابیگریها، اعتراضات و فشارهای کانونهای صنفی معلمان و سازمان معلمان هم برای تحقق مطالبات صنفی معلمان چندان با موفقیت مواجه نشد. بسیاری از این مشکلات همچنان باقی است و بسیاری از مطالبات همچنان برآورده نشدهاند.
عملکرد کمیسیون آموزش و پرورش مجلس دهم را چطور ارزیابی میکنید؟
آقای داود محمدی دبیرکل انجمن اسلامی معلمان، در کمیسیون آموزش هستند و خانم اولادقباد و خانم سعیدی نیز از دیگر فعالان تشکلهای معلمی هستند، ولی علیرغم برخی از تلاشها، عملکردشان رضایتبخش نبوده است. با تشکلها در ارتباط بودهاند، جلسات زیادی برگزار کردهاند، انتقال دهنده بسیاری از مطالبات بودهاند، چه در کمیسیون و چه در صحن، در تعاملات پیگیر بودهاند ولی همانطور که گفته میشود مجلس کارآمد نبوده کمیسیون آموزش نیز به تبع آن کارآمد نبوده است. شاید بتوان گفت نوعی ناکارآمدی ساختاری وجود دارد؛ یعنی آدمهایی که باانگیزه و با انرژی باشند و به مجلس بروند باز هم به سرانجام نمیرسند. من خودم از نزدیک در جلسات کمیسیون بودهام، در آخرین مورد پیگیری، بحث تشکیل سازمان نظام معلمی بود، چند جلسه در کمیسیون آموزش مجلس داشتیم، طرحی که کارشناسی شده بود و در شورای عالی آموزش و پرورش تایید شده بود در کمیته و کارگروه مربوطه ارائه شده بود ولی ارادههای خارج از کمیسیون و خارج از مجلس مانع از این میشوند که مطالبات معلمان از مسیر مجلس یا کمیسیون پیگری شود، متاسفانه رضایت چندانی از کمیسیون آموزش وجود ندارد، ضمن اینکه کمیسیون آموزش بیشتر در اختیار اصولگرایان بود و همچنان مطالبات معلمان در زد و بندهای سیاسی و جناحی گیر کرده است.
چشمانداز شما از مجلس یازدهم در این حوزه چیست؟
متاسفانه از مجلس یازدهم چشمانداز روشنی دیده نمیشود. در هیچ دورهای در این سالها ندیده بودم که کمتر از یک ماه به انتخابات باقی مانده باشد و فرهنگیان آنقدر نسبت به انتخابات سرد باشند. اگر اتفاقات امیدوارکنندهای در روزهای باقیمانده رخ ندهد، شاید اولین انتخاباتی باشد که فرهنگیان آنقدر نسبت به آن، نگاه ناامیدکنندهای داشته باشند و گارد عدم مشارکت یا مشارکت ضعیف در آنها وجود داشته باشد.
مهمترین وظیفه تشکلهای صنفی-سیاسی معلمان باید چه باشد؟
رسالت صنفی این تشکلها باید بر کارآمد کردن نظام آموزشی متمرکز باشد. اعضای تشکلها باید به عنوان کارشناسان و نخبگان حوزه آموزش و پرورش مهمترین وظیفهشان ارزیابی و آسیبشناسی همه جانبه از نظام آموزشی باشد و بعد وقتی که درباره وضعیت موجود به توصیف همهجانبه رسیدند، میتوانند به دنبال راهکاری برای کارآمد کردن دستگاه آموزش و پرورش باشند. متاسفانه به اذعان اکثر کارشناسان، آموزش و پرورش ما ناکارآمد است؛ این یعنی خروجی ۱۲ سال تحصیل در سه مقطع ابتدایی، متوسطه اول و متوسطه دوم، یک دانشآموز توانمند دارای ویژگیهای مثبت برای اینکه در زندگی فردی و جمعی موفق باشد، نیست. یک فرد دیپلمه با ۱۲ سال تحصیل ممکن است دارای مقداری از اطلاعات و دانشی باشد که معمای کنکور را پاسخ دهد ولی توانایی پاسخگویی به معمای زندگی را ندارد. در حالیکه در همه جا رسالت اصلی آموزش و پرورش عمومی این است که کودکان و نوجوانان را برای زندگی فردی و جمعی آماده کند. یک نوجوان ۱۸ ساله باید وارد بازار کار شود و بتواند زندگی خودش را بچرخاند و اگر چرخ سانتریفیوژهای میچرخد، چرخ زندگی نوجوانان و جوانان هم باید بچرخد. آموزش و پرورش در طول این ۱۲ سال روش و مهارتی را به دانشآموزان منتقل نمیکند و آنها را توانمند نمیسازد. به همین دلیل وقتی این افراد وارد دانشگاه، بازار کار و تشکیل زندگی میشوند، تبعات این ناتوانی را میبینیم. ساختار نظام آموزشی ما متمرکز است و مشکل دارد. یک آموزش و پرورش در تهران برای کل کشور با تنوع فرهنگی، قومیتی و جغرافیایی نسخه میپیچد. این ساختار متمرکز بزرگترین مانع برای خلاقیت و پویایی آموزش و پرورش است. محتوای آموزشی و کتابهای درسی تناسبی با زندگی امروزی کودکان و نوجوانان ندارد. شیوههای تربیتی، اموزشی و پرورشی با دنیای جدید، پیشرفت تکنولوژی و فناوری و توسعه رسانهای سازگاری ندارد و امکانات و تجهیزات هم هنوز در بهترین مدارس ما در حالت سنتی خود قرار دارد؛ در ابعاد مختلف نظام آموزشی ما ناکارآمد است و این یکی از وظایف تشکلها و نخبگان صنفی- سیاسی است که توصیف، تحلیل و تجویز کنند. اینها صاحب نظر هستند و در این حوزه باید صحبت کنند که متاسفانه محافظهکاریها و موانعی که به آن اشاره کردیم مانع این کار شده است.
عواقب ادامه روند موجود در سیستم آموزش و پرورش ما چیست؟
عواقب ادامه روند موجود، آسیبهای اجتماعی موجود است که در ابعاد مختلف شاهد آن هستیم. ناتوانیهایی در حوزه زندگی اجتماعی و ضعفهایی را در فعالیتهای اقتصادی و فرهنگی شاهد هستیم. باید توجه کرد که زیربنای توسعه، تربیت عمومی است که وقتی شکل نگیرد در همه ابعاد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی با آسیبهای جدی مواجه خواهیم شد و شاید ریشه بسیاری از مشکلات را باید در ضعف نظام آموزشی بجوییم. به همین دلیل میگویند زیربنای توسعه فرهنگ است و زیربنای فرهنگ نظام آموزش عمومی است.
اولویت یک مجلس کارآمد در زمینه آموزش و پرورش باید چه باشد؟
یک مجلس قوی از نظر من باید از ساختار شروع کند. باید یک ساختار منعطف، غیرمتمرکز، متکی بر توانمندی معلمان، بر اساس نظام شورایی و مدرسهمحور طراحی شود تا بتواند از ظرفیت یک میلیون فرهنگی که حداقل تحصیلاتشان لیسانس است، استفاده کند. بعد هم نظام معلمی برای تعیین صلاحیتهای حرفهای معلم و ارزیابی صلاحیت معلمان و ساختار و سازمان دادن به حرفه معلمی شکل بگیرد تا یک نظام متکی بر معلمان شکل بگیرد تا بتواند استعدادها و توانمندی ها را ارتقا دهد و ضعفها را جبران کند. باید سایه سیاست از سر آموزش و پرورش برداشته شود تا توانمندیهای آموزش و پرورش جوانه بزند و رشد کند. برای نظام آموزشی، سیاست یا سیاست ایدئولوژیک یک آفت محسوب میشود. سیاستزدگی برای نظام آموزشی در هر جا و در هر مقطع تاریخی آفت است.
ارسال نظر