دعایی؛ روح بلندی که در جناح و گروه نمی‌گنجید

گرچه گفتارها و خاطرات، حکایت از وسعت روح و سعه صدر سیدمحمود دعایی دارد اما کسانی همچون صادق زیباکلام در نقد وی نیز نوشتند. 

دعایی؛ روح بلندی که در جناح و گروه نمی‌گنجید

سرویس سیاسی

 

فوت سیدمحمود دعایی دلیلی شد برای گردهمایی و جلسات ترحیم و تشییع با حضور متضادترین اشخاص و احزاب سیاسی ایران.

تصاویری که از همنشینی سیدمحمد خاتمی در نزدیکی حسین شریعتمداری منتشر شده، گستره سلوک و معاشرت مرحوم دعایی را در یک نما نشان داد.

در کنار این تصویر باید از چهره‌های ملی مذهبی، هنرمندان و سیاسیون مغضوب نام برد که طیف رنگینی از روابط عمومی و ارتباطات خصوصی مرحوم دعایی را نشان می‌داد.

البته سال‌ها باید بگذرد تا دوباره مردی از سیاست‌ورزان چنین حلقه‌ای از معاشران و دوستان نقیض را کنار هم بنشاند و در دوستی و مودت بی‌غرض هیچ چیز جز انسانیت را برتری ندهد. 

اما آیا زندگی دعایی سراسر خیر و نیکی بود و هیچ نقطه منفی و تاریکی همچون بقیه انسان‌ها نداشت؟ یا جمع دوستان و دوستداران ایشان به واسطه انوار محبت ایشان، هر کمی و کاستی را حسن تلقی می‌کنند؟ 

 

در جلسه‌ای که چهارشنبه شب در کلاب هاوس با حضور چهره‌های مختلف سیاسی و ادبی و فرهنگی از جمله آقایان: علی اکبر ناطق نوری، رضا داوری اردکانی، مسعود بهنود، علی ربیعی، مهدی نصیری، هادی خامنه‌ای، محمدجواد ظریف، علی جنتی، رضا کیانیان، هادی خانیکی، مصطفی معین و خانم‌ها: معصومه ابتکار، جمیله کدیور و حورا صدر برگزار شد هر یک دقایقی به فضائل این شخصیت بزرگوار اشاره کردند.

 

گرچه گفتارها و خاطرات، حکایت از وسعت روح و سعه صدر سیدمحمود دعایی دارد اما کسانی همچون صادق زیباکلام در نقد وی نیز نوشتند. 

زیباکلام درباره برگزاری اتاق یادبود دعایی نوشت: 

 «با پوزش از همه دوستان و مسئولین «خبر آنلاین»، من متأسفانه چهارشنبه شب مجبورشدم تهران را ترک کنم و نتوانستم حسب قرار در اطاقی که بمناسبت بزرگداشت مرحوم حجت الاسلام سید محمود دعایی برگزار شده بود شرکت نمایم. محلی هم که رفته بودم، متأسفانه از نظر اینترنت مشکل داشت و منظم قطع و وصل می‌شد. عرض زیادی البته نداشتم. آن مقدار که موفق شدم سخنان دوستان را بشنوم، جملگی در مَنقَبَت آن مرحوم بود.

 

 من سه ‌نکته را می‌خواستم در عرایضم مطرح کنم. نخست آنکه ایشان از معدود روحانیونی بودند که بعد از انقلاب چندان دغدغه رسیدن بقدرت و حفظ آنرا نداشتند. حتی می‌توان گفت برخلاف بسیاری از هم‌ مسلکان انقلابیش، قدرت، چندان برایش ارزشی نداشت. اگر این ویژگی را حُسنِ وی بدانیم، نکته دوم شاید چندان به مذاق طرفداران آن مرحوم خوش نیاید. بیاد نمی‌آورم که ایشان بر روی اصول و حقی ایستادگی کرده باشند. به همین‌خاطر هیچگاه مورد غیض و غضب اصحاب قدرت قرار نگرفتند. ترجیح می‌دادند سکوت کنند و آرام از کنار خیلی از مسائلِ بعد از انقلاب عبور کنند.

 

اما نکته سوم که اصل سخنانم بود پیرامون همان مسئله مناقشه انگیزی است که در خصوص پیام تاریخیِ مهمی که ایشان به عنوان سفیر ایران در عراق از جانب صدام برای امام و رهبران انقلاب به ایران می‌آورند بود. داستان آن پیام ازاین قرار بود که قبل ازحمله عراق به ایران، مرحوم دعایی به طرز ناگهانی و با وضعیتی پریشان و مضطرب به تهران آمده و به مسؤلین از جمله امام می‌گویند که رهبر عراق ایشان را احضار کرده و با عصبانیت و ناراحتی اظهار می‌دارد که «چرا رهبران ایران بالاخص امام اینقدر با او خصومت می‌ورزند؟ در حالیکه عراق نخستین کشوری بوده که انقلاب ایران را به رسمیت می‌شناسد و هیچ دشمنی با جمهوری اسلامی نداشته. اما برخلاف عراق، رژیم انقلابی ایران بالأخص شخص امام از همان فردای انقلاب بنای دشمنی با صدام و رژیم وی را می‌گذارند و رسماً خواهان سرنگونی صدام شده‌اند.» صدام از سفیر ایران می‌خواهد که پیام یا تهدید بغداد را به رهبران ایران برساند که اگر سیاست خصمانه علیه وی را ادامه دهند، او ناگزیر به ایران حمله خواهد کرد. مرحوم دعایی پیام صدام را به ایران می‌آورند، اما ظاهراً هیچکس، بالأخص خود امام به آن توجه نکرده و همچنان به همان ادبیات خصمانه علیه صدام ادامه می‌دهند.

 این صورت مسئله بوده. اما مشکل از آنجا آغاز می‌شود که بعدها مرحوم دعایی نه‌ تنها دیگر حاضر نمی‌شوند کلامی در مورد آن داستان چیزی بگویند، بلکه یک‌ گام هم جلوتر آمده و از اساس منکرآن روایت می‌شوند...»

 

در این اتاق علی اکبر ناطق نوری که چند سالی است کمتر در صحنه‌های رسانه‌ای و سیاسی ظاهر می‌شود به یاد رفیق مبارزش دقایقی به صحبت درباره مرحوم دعایی پرداخت که در ادامه مشروح آن را می‌خوانیم:

 

بسم الله الرحمن الرحیم إِنَّ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ اَلرَّحْمنُ وُدًّا ارتحال غمبار دوست عزیز و مبارز خستگی ناپذیر مرحوم حجت الاسلام والمسلین آقای دعایی را به خانواده محترمشان و همرزمان دوران ستم شاهی و اصحاب رسانه و اهل فرهنگ و ادب تسلیت می‌گویم.

از اینکه به علت سفر توفیق شرکت در مراسم تشییع این روحانی وارسته و شایسته را نداشتم متاسفم، قطعا در این فرصت کوتاه نمی‌توان نسبت به او حسن مطلب را ادا کرد، کاش شرایط رسمی به من اجازه می‌داد تا دین خود را در یک سخنرانی به این دوست بزرگوار ادا می‌کردم.

انصافا آقای دعایی نمونه یک انسان خودساخته، یک مسلمان به معنای واقعی کلمه و یک شیعه به تمام معنا بود. امام صادق(ع) فرمودند: «شیعتنا اهل الهدی و اهل التقی و اهل الخیر و اهل الایمان و اهل الفتح و الظفر» بدون مبالغه او مصداق کامل این فرمایش بود.

آری او یک روحانی متواضع، خوش اخلاق، ساده زیست، رئوف و مهربان و خوش‌بین به انسان‌ها بود. گرچه دارای اندیشه خاص بود و نسبت به مسائل سیاسی، فرهنگی، سیاست خارجی و داخلی نظر خود را داشت لکن آنقدر روح بلند و وسعت نظر داشت که در جناح و گروه نمی‌گنجید. 

در پایان گفتارم را با یک جمله‌ای که در قالب شوخی به آن مرحوم می‌گفتم به پایان می‌برم. به آن مرحوم می‌گفتم آقای دعایی اگر روز قیامت شما و مرحوم آیت الله انواری را مامور بهشت و جهنم انسان‌ها کنند بخاطر خوش نفسی و نگاه مهربانانه‌تان به انسان‌ها هیچکس را به جهنم نمی‌فرستید. این نرم سلام را شاد و با اجداد طاهرینش محشور گرداند.

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها