نگاهی به زندگی و کارنامه ادبی سیمین بهبهانی نیمای غزل معاصر
سیمین بهبهانی نویسنده و غزلسرای معاصر ایرانی است. او در طول زندگیاش بیش از ۶۰۰ غزل سرود که در ۲۰ کتاب منتشر شدهاند. او به خاطر سرودن غزل فارسی در وزنهای بیسابقه به «نیمای غزل» معروف است.
سرویس فرهنگی مستقلآنلاین: سیمین خلیلی که بعدها به نام سیمین بهبهانی شهرت پیدا کرد در تاریخ ۲۸ تیر ۱۳۰۶ در محله همتآباد تهران به دنیا آمد. خانواده او اهل ادب و فرهنگ بودند. پدرش عباس خلیلی نیز شاعر بود و هردو زبان فارسی و عربی شعر میسرود. او که رمان نویس هم بود بیش از 1000 بیت از ۱۱۰۰ بیت از اشعار شاهنامه فردوسی را به عربی برگردانده بود. مادر او فخرعظمی ارغون دختر مرتضی قلی ارغون (مکرم السلطان خلعتبری) بود. فخرعظمی ارغون زنی فاضل و باسواد بود که فارسی و عربی و فقه و اصول را در مکتبخانه تحصیل کرده بود و با شعر و ادب آشنایی کامل داشت و همچنین زبان فرانسه را هم نزد یک معلم سوییسی آموخته بود. عباس خلیلی دو هفته پس از ازدواج، به دلیل مخالفت با رضاشاه به مدت دو سال به کرمانشاه تبعید شد. پس از بازگشت خلیلی، همسر جوانش که زندگی سیاسی و پرشور او را تاب نمیآورد به خانه پدری بازگشت د و پس از مدتی کشمکش از او جدا شد.
سیمین بهبهانی دوره دبستان را در مدرسه ناموس و دوره دبیرستان را در مدرسه حسنات گذراند. از همان ایام کودکی مادرش که خود دستی در شعر و شاعری داشت، سیمین را به شاعر شدن تشویق نمود. در چهاردهسالگی نخستین شعر سیمین در مجله «نوبهار» منتشر شد. در سال 1324 به تحصیل در آموزشگاه مامایی پرداخت و در سال دوم به خاطر اختلاف با اولیای آموزشگاه از آنجا اخراج شد.
سیمین بهبهانی پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی و متوسطه برای ادامه تحصیل در سال ۱۳۳۷ وارد دانشکده حقوق شد، با وجود اینکه در رشته ادبیات نیز پذیرفته شده بود.
سیمین بهبهانی و تدریس
با وجود تحصیل در رشته حقوق سیمین بهبهانی سالهای زیادی از زدگیاش را به معلمی گذراند. او در آموزش و پرورش دبیر بود و حدود سی سال یعنی از سال ۱۳۳۰ تا سال ۱۳۶۰ به تدریس مشغول بود. با این وجود به سرودن شعر نیز اشتغال داشت و در ۱۳۴۸ به عضویت شورای شعر و موسیقی در آمد. سیمین بهبهانی، هوشنگ ابتهاج، نادر نادرپور، یدالله رویایی، بیژن جلالی و فریدون مشیری نیز از اعضای دیگر این شورا بودند. او همچنین در سال ۱۳۵۷ به عضویت کانون نویسندگان ایران درآمد.
کارنامه ادبی سیمین بهبهانی
اولین کتاب شعر او، به همراه برگزیدهای از نثر داستانی او با نام «سه تار شکسته» در اسفند ۱۳۲۹ به چاپ رسید. او خودش در این باره گفته: «اولین روزی که شروع کردم به شعر گفتن، اولین بیت این بوده که: "ای توده گرسنه و نالان چه میکنی/ ای ملت فقیر و پریشان چه میکنی؟" این را در ۱۴ سالگی گفتم. حالا شعر اگر آن استحکام اولیه را نداشته، نقص فنی هم نداشته؛ ولی اولین شعر من که یادم هست نوجوانی بودم، قاعدتاً باید متوجه مسائل عاشقانه یا این که لطیفتر باشد؛ ولی میبینید که با این شروع کردم.» سپس مجموعه اشعار «جای پا» در سال ۱۳۳۵ و «چلچراغ» در سال ۱۳۳۶ از او منتشر شد. سیمین بهبهانی چهارمین دفتر شعرش را با نام «مرمر» در سال ۱۳۴۲ به دست چاپ سپرد. مجموعه اشعار دیگر سیمین با نامهای رستاخیز در سال ۱۳۵۲، خطی ز سرعت و آتش در سال ۱۳۶۰، دشت ارژن در سال ۱۳۶۲، گزیده اشعار در سال ۱۳۶۷، درباره هنر و ادبیات در سال ۱۳۶۸، آن مرد، مرد همراهم در سال ۱۳۶۹ کاغذین جامه در سال ۱۳۷۱، کولی و نامه و عشق در سال ۱۳۷۳، عاشق تر از همیشه بخوان در سال ۱۳۷۳، یک دریچه آزادی در سال ۱۳۷۴ با قلب خود چه خریدم در سال ۱۳۷۵، مجموعه اشعار در سال ۱۳۸۲ و یکی مثلاً اینکه در سال ۱۳۸۴ منتشر شده است.
سیمین بهبهانی و موسیقی ایران
ترانههای سیمین بهبهانی با صدای خوانندگان مشهوری از جمله همایون شجریان به گوش مخاطبان آشناست، او همچنین ترجمه فارسی کتاب «شاعران امروز فرانسه» نوشته پیر دوبوادفر را در سال ۱۳۷۳ در کارنامه خود دارد. سیمین بهبهانی در سال ۱۳۹۰ زندگی نامه خود را در کتابی تحت عنوان «با مادرم همراه» منتشر کرده است.
جایگاه سیمین بهبهانی در شعر معاصر
سیمین بهبهانی از موثرترین و پیشروترین شاعران در غزل معاصر است. او شاعری را از ابتدای جوانی با سرودن غزلها و چهارپاره هایی که فرمی کلاسیک و حال و هوایی رمانتیک داشتند اغاز کرد. اشعار او در ابتدا مضامینی عاشقانه داشتند و سرشار از احساسهای عریان زنانه و دغدغههای انسان دوستانه بودند. با گذشت زمان و از حدود دهه سی به بعد با رواج نوگرایی در شعر معاصر، رگه هایی از زبان و تخیل خلاقانه و شاعرانه در غزل های او راه یافت که نقطه عطف این تغییرات مجموعه شعر «مرمر» بود که بعدتر با مجموعه شعر «غزل رستاخیز» به اوج خود رسید و هنر او را در تلفیق روح تغزلی با نگرش دغدغهمند اجتماعی به خوبی نشان داد.
کار سیمین در حوزه غزل درست همتراز کار نیما در عرصه شعر نو است. نیما با بدعتگری در اوزان عروضی به آشناییزدایی از کل شعر پارسی رسید و سیمین با بدعتگری در اوزان غزل به آشناییزدایی از غزل رسید. کار سیمین بهبهانی، مهم، تنها از این روست که این آشناییزدایی نه از سر تفنن که به ضرورت مضامین و مفاهیم تازهای صورت بسته که سیمین از هستی و حیات امروزی برگرفته و پیام هنر خود کرده است، مفاهیم و مضامینی که بدون آشناییزدایی از قالب غزل، یا در آن قالب خوش نمینشستند و یا اگر در آن قالب نشانده میشدند غباری از مضامین سنتی که با غزل اختترند، بر آنها مینشست، وی با افزودن بیش از چهل و یک وزن کمسابقه یا به کلی بیسابقه بر اوزان غزل، این قالب کهنه را هویتی نو بخشیده آن را پذیرای پیامهای نو و معانی امروزی کرده است.
او در این باره چنین گفته: «برای من زندگی همیشه تجربه است، تجربهای پشت تجربه دیگر. شعر من هم بر پایه تجربه و آزمایش است. از غزل ساده شروع کردم به دو بیتیهای نیمائی رسیدم. از چهارپارههای نیمائی باز به غزل پختهتری دست یافتم. قانع شدم به آن و به غزل هائی با وزنهای تازهتر دست یافتم.»
سیدعلی صالحی شاعر معاصر در باره سیمین بهبهانی چنین گفته است: «آیا میتوان در گفتگویی کوتاه، خصوصیات شعری شاعری بزرگ آن هم مثل بهبهانی را هم به یاد آورد هم به کلام کشاند و هم راضی بود از ادای دینی که وظیفه ماست!؟ آیا حق داریم با کلیگوییهای مشابه و مکرر چیزی گوییم که چراغ راهی باشد … !؟ پیشنهاد رسمی من این است که دربارهٔ طرح پرسشها در اکثر زمینهها تجدید نظر شود. هزاران بار خوانده و شنیدهایم که بهبهانی بزرگ کنشگری فرهنگی و اجتماعی بود. عمر خود را بر سر آزادی بیان گذاشت، و ایشان چندین وزن ابتکاری به جهان اوزان شعر فارسی افزودند، و ایشان را نیمای غزل معاصر مینامند و … این کلیات و … بعد!؟ همه اینها بوده این زن کمنظیر، وگرنه به نامی ماندگار در کارنامه خدمات یک تمدن تبدیل نمیشد.»
زندگی شخصی و خانوادگی سیمین بهبهانی
سیمین بهبهانی در سال ۱۳۲۵ با حسن بهبهانی ازدواج کرد و از آن پس به نام خانوادگی همسر خود مشهور شد. ثمره ازدواج آنها، دو پسر با نامهای علی و حسین، و یک دختر به نام امید است. ابوالحسن تهامی نژاد دوبلور مشهور ایرانی، همسر دختر اوست. زتدگی مشترک سیمین بهبهانی و همسرش در سال ۱۳۴۹ پایان یافت و او در همان سال با منوچهر کوشیار که دوست دوران دانشجویی او بود ازدواج کرد.
مرگ سیمین بهبهانی
سیمین بهبهانی در 15 مرداد ماه 1393 به کما رفت و در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان بستری شد و در نهایت صبح سه شنبه 28 مرداد ماه 1393 به خاطر ایست قلبی و تنفسی درگذشت. پیکر او با حضور مردم ، شعرا و هنرمندان از مقابل تالار وحدت تشییع شد و در بهشت زهرا در مقبره خانوادگی و کنار پدرش به خاک سپرده شد. در مراسم تشییع سیمین، شهرام ناظری غزل «دوباره میسازمت وطن» و همایون شجریان غزل «رفت آن سوار کولی» سیمین بهبهانی را اجرا کردند.
آثار سیمین بهبهانی
- سه تار شکسته (۱۳۳۰/۱۹۵۱)
- جای پا (۱۳۳۵/۱۹۵۴)
- چلچراغ (۱۳۳۶/۱۹۵۵)
- مرمر (۱۳۴۱/۱۹۶۱)
- رستاخیز (۱۳۵۲/۱۹۷۱)
- خطی ز سرعت و از آتش (۱۳۶۰/۱۹۸۰)
- دشت ارژن (۱۳۶۲/۱۹۸۳)
- گزینه اشعار (۱۳۶۷)
- درباره هنر و ادبیات (۱۳۶۸)
- آن مرد، مرد همراهم (۱۳۶۹)
- کاغذین جامه (۱۳۷۱/۱۹۹۲)
- کولی و نامه و عشق (۱۳۷۳)
- عاشق تر از همیشه بخوان (۱۳۷۳)
- شاعران امروز فرانسه (۱۳۷۳) [ترجمه فارسی از اثر پیر دوبوادفر ، چاپ دوم :۱۳۸۲]
- با قلب خود چه خریدم؟ (۱۳۷۵/۱۹۹۶)
- یک دریچه آزادی (۱۳۷۴/۱۹۹۵)
- مجموعه اشعار (۲۰۰۳)
- یکی مثلا این که(۲۰۰۵)
جوایز و افتخارات سیمین بهبهانی
- سال ۱۳۷۸ اهدای مدال کارل فون اوسی یتسکی از طرف سازمان جهانی حقوق بشر در برلین
- ۱۳۷۸ جایزه لیلیان هیلمن / داشیل هامت را سازمان دیدبان حقوق بشر به وی اعطا کرد.
- سال ۲۰۰۸ نخستین دوره جایزه بیتا برگزار و جایزه به سیمین بهبهانی اهدا شد.
- ۱۳۸۷ جایزه سیمون دوبوار برای آزادی زنان
- سال ۱۳۹۲ جایزه یانوش پانونیوش از سوی انجمن قلم مجارستان، در شهر پچ کشور مجارستان با حضور سیمین به وی اهدا شد.
چند شعر مشهور از سیمین بهبهانی
دوباره میسازمت وطن!
اگرچه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو میزنم
اگرچه با استخوان خویش
دوباره میبویم از تو گل
بهمیل نسل جوان تو
دوباره میشویم از تو خون
بهسیل اشک روان خویش
دوباره یک روز روشنا
سیاهی از خانه میرود
به شعر خود رنگ میزنم
ز آبی آسمان خویش
اگرچه صدساله مُردهام
بهگور خود خواهم ایستاد
که بردَرَم قلبِ اهرمن
بهنعرۀ آنچنان خویش
کسی که « عظم رمیم» را
دوباره انشا کند به لطف
چو کوه میبخشدم شکوه
به عرصۀ امتحان خویش
اگر چه پیرم ولی هنوز
مجال تعلیم اگر بُوَد
جوانی آغاز میکنم
کنار نوباوگان خویش
حدیث «حبّالوطن» ز شوق
بدان رَوش ساز میکنم
که جان شود هر کلام دل
چو برگشایم دهان خویش
هنوز در سینه آتشی
بهجاست کز تاب شعلهاش
گمان ندارم به کاهشی
ز گرمی دودمان خویش
*****
دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من
گر از قفس گریزم، کجا روم، کجا من؟
کجا روم؟ که راهی به گلشنی ندارم
که دیده بر گشودم به کنج تنگنا من
نه بستهام به کس دل، نه بسته دل به من کس
چو تخته پاره بر موج، رها… رها… رها… من
ز من هرآن که او دور، چو دل به سینه نزدیک
به من هر آن که نزدیک، از او جدا جدا من
نه چشم دل به سویی، نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی، به یاد آشنا من
ز بودنم چه افزون؟ نبودنم چه کاهد؟
که گویدم به پاسخ که زندهام چرا من؟
ستارهها نهفتم، در آسمان ابری
دلم گرفتهای دوست ، هوای گریه با من
****
گر سرو را بلند به گلشن کشیده اند
کوتاه پیش قد بت من کشیده اند
زین پاره دل چه ماند که مژگان بلند ها
چندین پی رفوش، به سوزن کشیده اند
امروز سر به دامن دیگر نهاده اند
آنان که از کفم دل و دامن کشیده اند
آتش فکنده اند به خرمن مرا و، خویش
منزل به خرمن گل و سوسن کشیده اند
با ساقه ی بلند خود این لاله های سرخ
بهر ملامتم همه گردن کشیده اند
کز عاشقی چه سود؟ که ما را به جرم عشق
با داغ و خون به دشت و به دامن کشیده اند
حال دلم مپرس و به چشمان من نگر
صد شعله سر به جانب روزن کشیده اند
سیمین ! در آسمان خیال تو، یادها
همچون شهاب ها، خط روشن کشیده اند
ارسال نظر