نگاهی به زندگی و کارنامه هنری پژمان جمشیدی؛ قصه فوتبالیستی که دروازههای محبویبت را در سینما فتح کرد
پژمان جمشیدی فوتبالیست پیشین و بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر اهل ایران است که این روزها حسابی نامش بر سر زبانهاست. نگاهی داریم به بیوگرافی و زندگی هنری او.
سرویس فرهنگی مستقلآنلاین: پژمان جمشیدی فوتبالیست پیشین و بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر اهل ایران است. کارنامه کاری او به دو بخش کاملاً متفاوت تقسیم میشود که او در هر دور بخش آن بسیار موفق بوده است. دوران بازیگری فوتبال که در تیمهای پرسپولیس و سایپا گذشت و حتی به تیم ملی نیز راه یافت. پس از پایان دوران فوتبال او وارد دنیای بازیگری شد و بهسرعت توانست خودش را بهعنوان بازیگری محبوب و پولساز مطرح کند. نگاهی داریم به بیوگرافی و زندگی کاری او.
تولد و کودکی پژمان جمشیدی
پژمان جمشیدی متولد 20 شهریورماه سال 1356 در شهر تهران است. او در خانوادهای فرهنگی به دنیا آمد و پدر و مادر پژمان جمشیدی هر دو فرهنگی بودند. مادرش معلم دبستان و پدرش معلم زیستشناسی و زمینشناسی دبیرستان در دهه1340 بودند. او یک برادر بزرگتر به نام هومن و یک خواهر کوچکتر به نام مامک متولد سال 1361 دارد. او در دانشگاه به تحصیل در رشته عمران پرداخت اما آن را نیمهکاره رها کرد و بهطور حرفهای به فوتبال پرداخت.
دوران فوتبالی پژمان جمشیدی
پژمان جمشیدی فوتبال را از زمانی که تنها 12 سال سن داشت آغاز کرد. ابتدا وارد مدرسه فوتبال شد. سپس از تیم آموزشگاهی به تیم باشگاهی رفت و در سال 1369 به تیم نوجوانان دارایی تهران پیوست. او با درخشش خود توانست در سال 1374 به تیم ملی نوجوانان راه پیدا کند. پژمان جمشیدی در سال 1376 به جوانان باشگاه کشاورز پیوست و با بازیهای خوبی که از خودش نشان داد به تیم سایپا دعوت شد. او با درخشش او موجب شد حتی به تیم ولفسبورگ آلمان هم دعوت شود اما به خاطر تیم پرسپولیس قید حضور در آن تیم را زد و با قرار داد 14 میلیون تومانی در سال 1379 به تیم پرسپولیس پیوست. او سالها در پرسپولیس بازیهای درخشانی از خود ارائه کرد و توانست به تیم ملی نیز دعوت شود. او در سال 2011 در زمان مربیگری میروسلاو بلاژویچ (ملقب به چیرو) در تیم ملی کشورمان برای دیدارهای مقدماتی جام جهانی 2112 کره و ژاپن به این تیم دعوت و جایگزین فرهاد مجیدی شد. او سابقه 21 بازی ملی در کارنامه خود دارد و تنها گل ملیاش در برابر تیم گرجستان به ثمر رسید. او علاوه بر پرسپولیس در تیمهای سایپا، پاس تهران، استیل آذین، فولاد و ابومسلم نیز بازی کرد.
پژمان جمشیدی بعد از 21 بازی در تیم ملی در نوروز 1389 رسماً از دنیای فوتبال خداحافظی کرد و مدت دو سال را به مربیگری پرداخت؛ اما سرنوشت برایش راه دیگری را مقدر کرده بود. او درباره دوران فوتبالیاش چنین گفته است:
«فوتبالیست زمان محدودی دارد که یک روز تمام میشود. در ایران ورزشکار اگر قهرمان المپیک هم بشود - که اتفاق مهمی برای اوست - و به خیابان بیاید، شاید بهاندازه یک بازیکن نیمکت نشین تیم استقلال و پرسپولیس شهرت نداشته باشد. دیگر نمیتوانم فوتبال بازی کنم اما خیلی دوست دارم با یک موقعیت خوب به دنیای فوتبال برگردم. کلاسهای مربیگری را تا سطح B رفتهام و دلم میخواهد مربیگری کنم که به نظرم سختترین کار جهان است ولی دوست دارم در جای خوب و با یک گروه خوب این کار را انجام بدهم.»
ورود پژمان جمشیدی به دنیای بازیگری
خود پژمان جمشیدی درباره نحوه ورودش به دنیای بازیگری گفته است: «من سال 81 در مراسمی با بهاره رهنما آشنا شدم و همیشه دوست داشتم پیمان قاسمخانی را ببینم. چند مصاحبه از او خواندم و به نظرم آدم جذابی آمد. خانم رهنما گفت شوهرم پرسپولیسی است و یکشب شام من را به منزلشان دعوت کرد. من و پیمان خیلی دوست شدیم. با هم به فوتبال میرفتیم و فوتبال میدیدیم. بیشتر بحثهای ما آن زمان فوتبالی بود. من ایدهام را به پیمان گفتم که او گفت بامزه است و شاید یک روز کار کردیم. نمیخواستم بازیگری را شروع کنم، آن هم از تلویزیون. مهر یا آبان 91 بود که یک روز پیمان زنگ زد و گفت در تلویزیون طرح تو را تعریف کردم، خیلی خوششان آمد و گفتند برای عید نوروز بنویسیم.
پژمان جمشیدی در سریال پژمان
سریال پژمان قصه فوتبالیستی است که برای چهارمین فصل متوالی با وجود تلاش فراوان، موفق نشده تیمی را برای خود دستوپا کند. پژمان بهتدریج وارد دورانی میشود که کمتر کسی او را در کوچه و خیابان میشناسد و دیگر نمیتواند از امتیازات شهرت روبهزوالش استفاده کند، اما او هنوز در حال و هوای دوران ستارگیاش است و نمیخواهد بپذیرد که عمر دوران فوتبالش به سرآمده است.
پژمان جمشیدی در این سریال در کنار سام درخشانی که نقش مدیر برنامههای پژمان را دارد و بهاره رهنما، شقایق دهقان، هوشنگ حریرچیان، بیژن بنفشه خواه، ویدا جوان و غلامحسین لطفی بازی میکند.
او درباره این سریال میگوید: «به شوخی گفتم اگر سریال را ساختید، باید بزنید طرح از پژمان جمشیدی! پیمان هم به شوخی میگفت نه دیگر، من طرح را سرقت کردم! بعد گفت میشود از اسم خودت برای شخصیت اصلی استفاده کنم؟ گفتم بله. گفت شخصیت سریال کمی ابله است. گفتم اشکال ندارد. پیمان گفته بود فقط در صورتی فیلمنامه را مینویسد که یک فوتبالیست بازی کند. دوباره گفت دوست داری خودت بازی کنی؟! چند روز مهلت خواستم برای فکر کردن. پیمان گفت به من اعتماد کن و من قبول کردم. از زمانی که بازی در سریال را پذیرفتم تا شروع تصویربرداری، سه هفته طول کشید، بنابراین زمان کافی برای آموزش بازیگری و کمک گرفتن از کسی نداشتم. گروه آنقدر خوب بود و متن و کارگردانی هم همینطور که من واقعی کار خارقالعادهای نکردم. شاید هر کس دیگری هم جای من بود، همینقدر خوب دیده میشد. آنها که نمیتوانستند منکر خوب بودن سریال پژمان باشند ولی خیلی هم با بازیگری من موافق نبودند، میگفتند او خودش را بازی کرده است. نمیتوانم بگویم واقعی خودم بودم یا نه، چون آن شخصیت بلاهت و حسادت زیادی داشت اما پایان ماجرا شیرین بود. طبیعی است که به شخصیت خود من خیلی نزدیک نبود اما چون اتفاقات همان چیزهایی بود که برای من رخ میداد، شاید به بازیام کمک کرد.
هموار شدن مسیر موفقیت پژمان جمشیدی
بازی در سریال پژمان یک موفقیت مهم برای پژمان جمشیدی بود و باعث شد که او بازیگری را با دلگرمی بیشتری ادامه دهد. کمی بعد نمایش «بادی که تو را خشک کرد، مرا برد» (به کارگردانی علی نرگس نژاد) پیش آمد و او به دلیل علاقهاش به تئاتر بدون اینکه حتی متن را بخواند بازی در آن را پذیرفت.
با موفقیت سریال پژمان، سیل پیشنهادها برای بازی در سریالها یا فیلمهای شبکه خانگی به سمت او سرازیر شد اما او همیشه با پیمان قاسمخانی به مشورت میپرداخت. او خودش دراینباره گفته است: «خودم هم مراقب بودم اشتباه نکنم. حالا که به این وادی آمده بودم، نمیخواستم خراب کنم. اگر یک هنرمند کارهای کودک و نوجوان بتواند به تیم ملی برود و خوب بازی کند، خیلی هم جذاب است. برای نظر کسانی که میگویند بازیگر خواننده نشود و فوتبالیست بازیگر نشود، احترام قائلم اما همیشه به هوادارانم و نوجوانها میگویم این جهان با همه امکاناتش برای همه است؛ به همین دلیل هر کاری که فکر میکنید در آن توانایی دارید، انجام بدهید، چون حرف همیشه هست.»
انتقادات به ورود یک فوتبالیست به سینما
بازی پژمان جمشیدی اما منتقدانی هم داشت که با ورود فردی بدون تجربه و آموزش به سینما آن هم در چنین سطحی مخالف بودند و آن را بیاحترامی به بازیگرانی میدانستند که سالها خاک صحنه خورده بودند و چندان هم دیده نمیشدند.
پژمان جمشیدی خودش نظر دیگری دراینباره دارد: « همه ایران از سریال پژمان استقبال کردند. بحثهایی که باعث شد کسانی با بازیگری من مخالفت و انتقاد کنند، بعدازاینکه در تئاتر بازی کردم و قرار شد در این عرصه ماندگار شوم، به وجود آمد. آدمی که مشهور میشود، باید جنبه داشته باشد که همه آدمها درباره او نظر بدهند، بخصوص در کشور ما که همه در مورد هم حرف میزنیم. از این موضوع نگرانی و ناراحتی ندارم و به مخالفینم نهایت احترام را گذاشتهام. هرکسی میتواند نظرش را بدهد. نظر شخصی من این است هر آدمی در جهان میتواند هر ورزش یا هنری که تواناییاش را داشته باشد، انجام بدهد. برای حفظ دیالوگ مشکلی نداشتم. تنها خصوصیت خوبم در زندگی، حفظیاتم است. من ریاضی خواندهام. تمام قضایای هندسه را حفظ میکردم. اگر در امتحان یک عدد عوض میکردند بدبخت میشدم ولی بازی در تئاتر، بخصوص نمایش «آرسنیک...»، نسبت به کارهای قبلیام سختتر بود.
تئاتر کار سختی است چون خودتان هیچ تعریفی از این کار ندارید و کنار بازیگرانی بازی میکنید که یکسری از آنها تئاتری هستند. عدهای هم از کار تصویر آمدهاند و تحصیلاتشان در این رابطه است. به همین دلیل وقتی در کنار این بچهها بازی میکنید، هر کاری بکنید، معلوم نیست درست باشد. مثل وقتیکه یکی از بچهها کنار من فوتبال بازی میکند و زیرچشمی نگاه میکند که بازیاش درست بوده و این حرکت در فوتبال تعریف شده یا نه؟»
من وقتی به کاری وارد میشوم، سعی میکنم بازی نکنم، بلکه آدمی بشوم که نقشش را بر عهده دارم. فکر میکنم اگر آن آدم بود، همین رفتار را میکرد. شاید در بازیام ایراداتی باشد اما دارم تلاش میکنم تا بهتر بشوم.
همای سعادت بر شانههای پژمان جمشیدی
اقبال پژمان جمشیدی پس از موفقیت سریال پژمان بسیار بلند بود. او بهسرعت پیشنهادهایی از تئاتر سینما و تلویزیون دریافت کرد و در آثار مختلفی نیز بازی کرد. از میان آنها میتوان به تگزاس 1 و 2، لونه زنبور، خوب، بد، جلف 1 و 2، 50 کیلو آلبالو و جهان با من برقص اشاره کرد.
او در چند سال اخیر با ایفای نقش در فیلمهای کمدی پرفروش، در فهرست پولسازترین بازیگران سینمای ایران قرار گرفته است. بهعنوان نمونه او فقط در سال ۱۳۹۸ در 5 فیلم سینمایی بازی کرد که درمجموع ۶۲ میلیارد و ۷۹۱ میلیون تومان فروش داشتند 50 کیلو آلبالو و آتشبس 2.
جوایز و افتخارات پژمان جمشیدی
جمشیدی در سی و ششمین دوره جشنواره فیلم فجر نامزد بهترین بازیگر مکمل مرد برای بازی در فیلم سوءتفاهم شد. او که به خاطر سابقه فوتبالیاش انتقادات زیادی را تحمل کرده بود در واکنش به این نامزدی در یادداشتی چنین نوشت:
٤ سال فحش، ٤ سال تهمت، ٤سال فشار، ٤سال صبر، ٤سال تلاش و حالا من کاندید بهترین بازیگری سینمای ایران، چقدر جای مادرم خالی است. آفریدگار شکر، تبریک به همه کاندیداها. افتخار میکنم به حضور کنارشون.»
زندگی شخصی و خانوادگی پژمان جمشیدی
پژمان جمشیدی هنوز ازدواج نکرده است. خودش دراینباره میگوید: «خواهر و برادرم ازدواج کردند ولی من هنوز ازدواج نکردم و شرایط زندگیام اینگونه پیش رفته. ازدواج اتفاقیه که هنوز برای من رخ نداده به نظر من ملاک و معیار برای ازدواج تعیین کردن اشتباهه مهم اینه که یه نفر به دلت بشینه و دوسش داشته باشی. طبیعتاً آدمهایی که با آنها آشنا میشویم و باهاشون رفتوآمد میکنیم از نظر شخصیتی و رفتار موردقبولمون هستند اینکه قلاب دلمون کجا گیر کنه معلوم نیست.
یه چیز دیگه که خیلی مهمه باید حرفی برای گفتن با همسرتون داشته باشید و باید به روزها و شبهایی که قراره با همسرتون زیر یه سقف زندگی کنید فکر هم بکنید البته من خیلی دوست دارم با دختری ازدواج کنم که زندگیاش با هیجان همراه باشد و شاغل هم باشه یعنی زندگیاش طوری باشه که حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشه.»
کارنامه تلویزیونی پژمان جمشیدی
- ساختمان پزشکان (1390)
- پژمان (1392)
- سالهای ابری (1393)
- دیواربهدیوار 1 (1396)
- نفس (1396)
- دیواربهدیوار 2 (1397)
- زیرخاکی (1399)
کارنامه سینمایی پژمان جمشیدی
- خط فرضی (1398)
- دوزیست (1398)
- خوب، بد، جلف ۲: ارتش سری (۱۳۹۸)
- جهان با من برقص (۱۳۹۷)
- تگزاس 2 (۱۳۹۷)
- ایده اصلی (۱۳۹۷)
- دینامیت (۱۳۹۷)
- هزارتو (۱۳۹۷)
- ما همه با هم هستیم (۱۳۹۷)
- سوءتفاهم (1396)
- تگزاس (1396)
- لونه زنبور (1396)
- من دیوانه نیستم (1395)
- آذر (1395)
- خوب، بد، جلف (1395)
- 50 کیلو آلبالو (1394)
- آتشبس 2 (1393)
کارنامه تئاتری پژمان جمشیدی
- بادی که تو را خشک کرد مرا برد (علی نرگس نژاد، آذر و دی ۱۳۹۲)
- آرسنیک و تور کهنه (حسین پارسایی، مرداد و شهریور ۱۳۹۳)
- آرامسایش (محمد حاتمی، مهر و آبان ۱۳۹۳)
- وقتی ما برگردیم دو پای آویزان باقی ماندهاست (ابراهیم پشت کوهی، آبان و آذر ۱۳۹۳)
- گنجفه (نوشین تبریزی، بهمن ۱۳۹۳)
- پلیس (شایان افکاری، فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۴)
- پپرونی برای دیکتاتور (خسرو احمدی، مرداد و شهریور ۱۳۹۴)
- بینوایان (سروش طاهری، فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۵)
- نمایش خوانی «الد سیبروک» (مرتضی برزگر زاده گان، ۱۳۹۵)
- یادم تو را فراموش (ژاله صامتی، تیر و مرداد ۱۳۹۵)
- دوباره اون آهنگ رو بزن سَم (داود بنی اردلان، تیر و مرداد ۱۳۹۵)
- حکومتنظامی (تینو صالحی، مهر و آبان ۱۳۹۵)
- پوست انداختن (آرش سنجابی، آبان و آذر ۱۳۹۵)
- پپرونی برای دیکتاتور (علی احمدی، فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۶)
- آنسوی آینه (علی سرابی، دی و بهمن ۱۳۹۶ – فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۷)
- مادر (علی احمدی، خرداد و تیر ۱۳۹۸)
- فرانکنشتاین (ایمان افشاریان، آذر و دی ۱۳۹۸)، تئاتر شهر
ارسال نظر