اینروزها تئاتر نمایشی چه نمایشنامه‌ای می‌خواهد

با اجرای نمایش «مادر» نوشته فلوریان زلر، بررسی می‌شود که چرا اینروزها آثار او بعنوان تب تازه تئاتر تبدیل شده است.

اینروزها تئاتر نمایشی چه نمایشنامه‌ای می‌خواهد

فلوریان زلر نمایشنامه‌نویس فرانسوی است که تا به‌حال پنج رمان نوشته است. اینروزها آثار او بیشترین اجرای را روی صحنه تئاتر در دنیا دارد. به صورتی که تب اجرای آثارش در ایران نیز اپیدمی شده است.

نمایش مادر نوشته فلوریان زلر به کارگردانی علی احمدی اثری است که افسردگی شدید یک مادر را نشان می‌دهد. مادری تنها که وابسته  به فرزندش است. بازیگران این اثر نمایشی رویا میرعلمی، پژمان جمشیدی، سهیل مستجابیان، حدیث بیابانگرد هستند.

نمایش «مادر»  تا 31 تیرماه ساعت 21:30 در سالن ناظرزاده کرمانی تماشاخانه ایرانشهر به روی صحنه اجرا می‌کند.

 

تب ناگهانی «زلر» در تئاتر ایران

 

این روزها زلر به‌عنوان نمایشنامه‌نویسی فرانسوی که نمایشنامه‌هایش از همه بیش‌تر در دنیا اجرا می‌شوند، شناخته شده است از همین رو در سال‌های اخیر این نویسنده با ترجمه‌های تینوش نظم‌جو در ایران هم محبوبیت زیادی پیدا کرده و ماهی نیست که شاهد اجرای یک یا چند نمایشنامه زلر در سالن‌های نمایشی نباشیم. «آن سوی آینه»، «دیگری»، «چرخ و فلک»، «مادر، «حقیقت»، «پدر»، «یک ساعت آرامش»، «اگر بمیری»، «دروغ» و «پیش از پرواز» از جمله نمایشنامه‌های مهم این نویسنده هستند.


شاید زلر را بتوان ادامه دهنده راه اریک امانوئل اشمیت و یاسمینا رضا دانست؛ نویسندگانی که چند سال پیش مانند زلر محبوب هنرمندان تئاتر ایران بودند و اجرای مدام آثارشان به همراه نمایشنامه‌های نیل سایمون و دیوید ممت دیگر از حد گذشته بود. این روزها اجرای آثار زلر نیز چون در نوشته‌هایش به جنبه‌های روانشناسانه و طرح بحران‌های خانودگی علاقه مند است و رویکرد ساده و روان به اتفاقات و موقعیت‌های انسانی و خانوادگی دارد بین هنرمندان تئاتر ایران باب شده است.

 

در حال حاضر تماشاخانه ایرانشهر در 2 سانس پشت سر هم و در یک سالن 2 نمایشنامه «دروغ» و «مادر» را میزبانی می‌کند. همچنین نمایشنامه «مادر» نیز توسط 2 گروه نمایشی در تماشاخانه ایرانشهر و تئاتر مستقل تهران روی صحنه است که هرکدام با رویکردی متفاوت این اثر را به صحنه برده‌اند. البته نمایش‌های دیگری هم از زلر در حال اجراست که از میان آنها می‌توان به «پدر» و «تردید» (اقتباس) اشاره کرد.

 

مخاطبانی که برای «خنده» بلیت می‌خرند

 

علی احمدی را به عنوان کارگردان جوانی می‌شناسیم که تاکنون نمایش‌هایی با رویکرد طنز همچون «شب بخیر کیارستمی» «شازده فیل هوا می‌کند»، «پپرونی برای دیکتاتور»، «خشم اژدها»، «زهرماری» به صحنه برده است.

 

او این بار در انتخاب نمایشنامه تغییر رویه داده و تصمیم گرفته برخلاف آثار گذشته‌اش نمایشی تراژیک را به صحنه ببرد البته در نگاه کلان‌تر می‌توان این اثر را یک تراژدی کمدی مدرن نامید اما مطمئناً وجه تراژدی اثر پررنگ‌تر است. انتخاب بازیگران طنزی چون پژمان جمشیدی و چهره اینستاگرامی چون سهیل مستجابیان که با دابسمش هایش در فضای مجازی معروف شده است باعث شده مخاطبانی که از ویژگی‌های متن فلوریان زلر بی اطلاع هستند و یا تصور می‌کنند که علی احمدی قرار است رویکردی طنازانه به این اثر داشته باشد، به تصور دیدن یک نمایش کمدی به تماشای اثر بنشینند.

 

با وجودی که رویا میرعلمی به دلیل جدایی پانته‌آ بهرام از گروه تنها چند روز مانده به آغاز نمایش به این اثر پیوست، اما میرعلمی با درک درستی که از متن و شخصیت اصلی «مادر» در نمایش داشته است به درستی از عهده ایفای نقش برآمده تاجایی که تصور اجرا بدون حضور او امکان‌پذیر نیست.

 

پژمان جمشیدی نیز که در سال‌های اخیر حضور پررنگی در سینما و تئاتر پیدا کرده و توانسته خودش را به عنوان یک بازیگر طناز ثابت کند، در این نمایش نقشی کاملاً جدی برعهده دارد و هیچ نشانی از طنازی‌های آثار قبلی‌اش در این نقش دیده نمی‌شود.

 

اما نادرست ترین انتخاب برای نقش پسر در این نمایش سهیل مستجابیان است که هنوز فاصله بسیاری برای تبدیل شدن به یک بازیگر حرفه ای تئاتر دارد. مستجابیان که البته عنوان می‌کند سال‌ها تجربه حضور در تئاتر را دارد با دابسمش هایش در فضای مجازی معروف شده اما ناپخته بودن صدایش که در مواقعی به فریاد شبیه می‌شود و آماده نبودن بدنش برای حضور در تئاتر تبدیل به یکی از ضعف‌های نمایش شده است.

 

البته مشخص است که حضور مستجابیان در نمایش برای جذب بیشتر مخاطب بوده است اما این انتخاب به از دست رفتن یکی از نقش‌های نمایش انجامیده است که در مواقعی بازی‌های خوب میرعلمی و جمشیدی را تحت الشعاع قرار می‌دهد. حدیث بیابانگرد که بازیگر دیگر نمایش است نیز با وجود جوان و کم تجربه بودن در نقش‌های چندگانه معشوق / ‌‬ پرستار حضور قابل قبولی دارد.

 

فرار از دام «برداشت طنز از متنی تراژدی»

 

احمدی در این نمایش فضای مستتر در متن را دریافته و به قیمت جذب مخاطب خودش را در دام «برداشت طنز از متنی تراژدی» نینداخته و اقتباسی تقریباً وفادارانه نسبت به نمایشنامه اتخاذ کرده است.

 

البته در نمایشنامه «مادر» مخاطب با مادری غمگین روبروست که هنوز نتوانسته با رفتن فرزندانش از خانه کنار بیاید و از غم و تنهایی رنج می‌برد اما در این اجرا کارگردان، مادر را در موقعیتی تراژیک تر قرار داده؛ مادری که از افسردگی مزمن رنج می‌برد و دچار فروپاشی عصبی و رنج ناشی از کم‌توجهی، کمبود عاطفی و غم تنهایی و از دست دادن شده است.

 

در این نمایش، مادر به سندروم «آشیانه خالی» مبتلاست که نوعی حس اندوه و تنهایی است که پس از آنکه فرزندان به قصد زندگی جدا یا رفتن به دانشگاه برای اولین بار خانه را ترک می‌کنند، پدر و مادر یا سرپرست ممکن است به آن دچار شوند. این مسئله می‌تواند برای پدر و مادر به حالت افسردگی و حس بی‌هدفی منجر شود، چرا که ترک «آشیانه» توسط فرزند باعث ایجاد تغییراتی در جریان زندگی پدر و مادر می‌شود. سندرم «آشیانه خالی» به ویژه در میان مادران خانه‌دار شایع است.

 

این نمایش درباره زندگی مادری و پدری است که دختر و پسرشان از آنها جدا شده و زندگی مستقلی را در پیش گرفته‌اند. مادر تمام طول زندگی اش و از 22 سالگی برای رضایت فرزندان و همسرش تلاش کرده اما حالا که فرزندانش بزرگ شده‌اند او را تنها گذاشتند و همسرش نیز از او دور شده و زن تصور می‌کند که همسرش به او دروغ می‌گوید و سرش به معشوقه‌هایش گرم است. مادر در این نمایش به دلیل کمبود عاطفی و وابستگی زیادی که به پسرش دارد دچار افسردگی شدید شده و به جنون نزدیک می‌شود.

 

تلفیق دنیای ذهنی و عینی، شکست زمانی و تکرار صحنه‌ها از ویژگی‌های آثار زلر محسوب می‌شود تا جایی که در مواقعی تفکیک دنیای ذهنی و انتزاعی اثر از واقعیت برای مخاطب سخت می‌شود که «مادر» نیز از این قاعده مستثنا نیست. این اثر نمایشنامه‌ای است در چهار پرده و با چهار شخصیت که ساختار روایی اش مبتنی بر تکرار است.

 

نمایشنامه به روایت نمایشنامه‌نویس

 

خود زلر این نمایشنامه را طنزی تلخ دانسته و در پیشگفتار کتاب از قول او آمده است: «مضحکه زندگی، دردی عمیق که از سرشت و نهاد شخصیت اصلی که همزمان اصلی ترین شخصیت زندگی هر بشر یعنی «مادر» است، بیرون می‌ریزد و چون دردی ناگفتنی است، مضحکه را آرام آرام تبدیل به تراژدی می‌کند. ساختار نمایشنامه، تکرار غریب هر صحنه، که هربار با تغییری کوچک و ناچیز موقعیت را لغزنده‌تر و متزلزل‌تر می‌کند، ما را میان واقعیت و رویا مردد می‌گذارد. کدام صحنه واقعیت است، کدام صحنه رویاست؟ آیا همه این اتفاق‌ها در واقعیت افتاده؟ یا ما در خواب و کابوس مادریم؟ یا شاید در ذهن آشفته و مجنون او هستیم؟ حتا زمان هم ویران است: ما در زمان حال هستیم، در آینده یا در گذشته؟ آیا این صحنه روزی بعد است یا دقیقه‌ای قبل؟ تنها پاسخ قطعی که می‌شود داد این است که ما در تئاتر هستیم. در زمان و در مکان تئاتر که در آن همه چیز ممکن است. اما آیا نمایشنامه‌ای که در ذهن مان یا جلوی چشم مان در حال اجراست واقعاً وجود دارد یا ندارد؟ این خودش تامل برانگیز است!»

 

وجه روانشناسانه در کنار نگاه انسانی به آدم‌ها در آثار زلر بسیار پررنگ است و در این نمایش نیز طرح مساله عقده ادیپ و کلاً رویکرد فرویدی به روابط بین مادر و پسر به شکلی غیرمستقیم و گاهی مستقیم مشهود است که البته عقده ادیپ به شکلی برعکس در اثر نمود می‌یابد و در اینجا پسر به جای عشق ورزیدن به مادر به دلیل وابستگی شدید او از مادرش دوری می‌کند و در مواقعی تا مرز نفرت نیز پیش می‌رود. اما مادر عشق به فرزند را جایگزین عشق به همسر کرده و از اینکه او خانه را ترک کرده، شاکی است و حسادت غیرقابل انکاری به معشوق پسرش دارد.

منبع: مهر نیوز

 

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها