معرفی فیلم
یادداشتی بر فیلم «درد و افتخار» ساخته آلمودووار / وقتی هنر درد را تسکین میدهد
فیلم «درد و افتخار» یا به زبان انگلیسی Pain and Glory، محصول سال 2019 فیلمی در ژانر درام به کارگردانی پدرو آلمودوار Pedro Almodóvar و بازی آنتونیو باندراس و پنهلوپه کروز است.داستان این فیلم درباره یک کارگردان فیلم است که انتخابهایش در زندگی را مرور میکند، انتخابهایی که گذشته و حالش را تحت تاثیر قرار دادهاند. فیلم درد و افتخار برای رقابت در بخش اصلی جشنواره کن ۲۰۱۹ وهمچنین به عنوان نماینده اسپانیا در اسکار انتخاب شد.
هادی حقانی - سرویس فرهنگی مستقلآنلاین:
ما عموما از خود درد رنج نمیبریم، زمانی رنج میبریم که از پاسخی طبیعی به درد باز میمانیم. درد همیشه بخشی از زندگی انسان باقی میماند. یادگیری دادن پاسخ مناسب به درد چه از نظر عاطفی و چه از نظر جسمی ، به انسان امکان میدهد تا بهبود یابد و دوباره به جریان زندگی بازگردد.. هنر بهترین ابزاری است که به هنرمند کمک میکند که رنج ناشی از درد را کاهش دهد و حتی به آن ارزش یا معنای جدید ببخشد. اگر بپذیریم که دیوانگی رنجآور است بر اساس گفته «ارسطو» میتوان ادعا کرد هیچ ذهن بزرگی تا به حال بدون مقداری دیوانگی وجود نداشته است. حتی «ژان پل سارتر» پا را از این فراتر گداشته و معتقد است «درد» زمانی قابل توجیه میشود که ماده خام زیبایی و هنر شود.
اصیلترین آثار هنری معمولا پاسخ رنجکشانه خالقانشان بودهاند به دردی فیزیکی یا روحی. «بتهوون» آهنگساز مشهور از بیماری دوقطبی رنج میبرد. «ادوارد مونش» نقاش مشهور هلندی به افسردگی شدید و توهم مبتلا بود. «پل گوگن» بیماری سفلیس و اعتیاد به دارو و الکل داشت. «فریدا کالو» نقاش مشهور تا پایان عمرش از درد پای جانکاهی که ناشی از تصادفی شدید در نوجوانی بود رنج کشید.
فیلم جدید پدرو آلمودوار به نام «درد و افتخار» بر چنین دورنمایهای استوار است. درد جسمی مردی هنرمند در میانسالی که با دردهای روحی ناشی از گذشتهاش تاثیری فلجکننده بر زندگی عاطفی و شغلیاش گذاشته. مرد که نقش او را «آنتونیو باندراس» بازی میکند به کمک مرور خاطرات و کمی افیون به مکاشفهای درونی دست میزند که در نهایت او را به آرامش و صلح راهنمایی میکند. مشغله هنری او در اینجا نقش کاتالیزوری را بازی کرده که فرصت مواجهه او با واقعیت گذشته و حالش را فراهم میکند. تکگویی درخشانی که به بهانه اجرای تئاتری که متنش را او نوشته ادا میشود نقطه اوجی است بر «ترجمان درد» به چیزی که صلحآمیز و آرامشبخش است. گویی آلمودووار با میزانسنهای تئاتریاش و طراحی صحنه خوش آب و رنگش در مقام «ستایش درد» بر میآید. علیرغم اینکه چنین ستایشی در لحظاتی از فیلم مواجههای سطحی و توریستی بنظر میرسد اما شخصی بودن نقطهنظر فیلم و درام کُند اما پرجزییات و هوشمندانه آلمودوار مجموعهای ساخته که در نهایت به دل مینشیند.
بازیها عموما موفق است. آنتونیو باندراسی را که همواره به جذابیتی خدشهناپذیر میشناختیم اینجا در ترکیبی مطبوع از آسیبپذیری و پختگی بار دیگر آنقدر درخشان است که جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد از هفتاد و دومین جشنواره فیلم کن را برای ایفای این نقش از آن خود کرد. «پنهلوپه کروز» در نقش جوانی مادر او و زنی زحمتکش و روستایی کماکان آنچنان دلرباست که حتی شخصیتی را که بازی کرده کمی به حاشیه میبرد.
فرم فیلم ساده و موثر است. فلاشبکهای در هم تنیده در خط روایی داستان به آرامی کمک میکنند شخصیت مرد هنرمند به تدریج و در استعارهای معنادار از گذشت زمان شکل بگیرد. لحن خویشتندارانه و گاهی مینیمال آلمودوار در پرداختن به موضوعی که سراسر شادی و خشم و رنج است به فیلم هوشمندی و عمقی بخشیده که مثالزدنی است. در دیالوگی از فیلم مرد نویسنده به بازیگری که قرار است نمایشنامه او را بازی کند توصیه میکند: "احساساتت رو کنترل کن. بازیگرا از هر بهونهای برای گریهکردن استفاده میکنن. اینکه بازیگری بشی که گریه میکنه تبدیل به چیز بهتری نمیشی. ولی بازیگری که سعی میکنه جلوی گریهش رو بگیره، چرا" و خودش نیز در مقام کارگردان به خوبی موفق میشود تلخی، اشتیاق و دلتنگی سرشار فیلم را هنرمندانه در اختیار بگیرد.
شاید فقط همین یک دلیل فیلم کافی باشد برای تماشای این فیلم.
ارسال نظر