مقایسه اشعار حافظ و مولانا

 

حافظ و مولانا دو شاعر بلند آوازه و مشهور ایرانی هستند که نقش مهمی در فرهنگ و ادب ایران دارند. این دو شاعر هر کدام به نوبه خود، به شکل ماهرانه‌ای با زبان شعر از عشق و عرفان با ما سخن می‌گویند. در اینکه هر دو شاعر جزو بزرگ‌ترین شاعران تاریخ کشورمان هستند شکی نیست، اما بین سبک اشعار آن‌ها تفاوت‌های زیادی وجود دارد. ما در این مطلب تصمیم داریم شما را با این تفاوت‌ها آشنا کنیم. همراه ما باشید!

مقایسه نوع شعر حافظ و مولانا

همان طور که در ابتدای مطلب هم گفتیم، حافظ و مولانا دو شاعر پرآوازه و محبوب ایرانی در سراسر جهان به حساب می آیند. همواره بسیاری از علاقه مندان به هنر و ادبیات، برای خرید دیوان حافظ یا مثنوی معنوی مولانا اقدام می کنند. دلیل این موضوع هم غنی بودن آثار این دو شاعر است که همه افراد جهان را با فرهنگ و هنر ایران آشنا می سازد.

مهارت هر دو شاعر ستودنی و بی نظیر است ولی نوع شعر آن‌ها با هم فرق دارد. زمانی که مولانا شروع به سرودن می‌کند، ضمیر ناخودآگاه فعال او کلمات را کنار هم می‌چیند و حالت سماع پیدا خواهد کرد. در واقع این شوریدگی و وجد در تمامی اشعار این شاعر احساس می‌شود. مولانا بیشتر به سراغ اوزان ضربی می‌رود و به نظر می‌رسد که ابیات او، اغلب کار موسیقی را انجام می‌دهند نه کار کلامی. به عبارت دقیق‌تر باید گفت که اشعار مولانا، حال راوی را به مخاطب القا می‌کنند.

در نقطه مقابل اما حافظ را داریم که با نوع نگاه و مضامین اشعار خود، مخاطب را به تفکر روی ابیات خود دعوت می‌کند. آن ضرب و ریتم در اشعار حافظ دیده نمی‌شود و مخاطب می‌تواند روی تک تک واژه‌های این شاعر، مکث و تفکر کند.

مقایسه سبک اشعار حافظ و مولانا

اشعار حافظ در سه سبک مختلف عاشقانه، عارفانه و مدحی دسته بندی می‌شوند. این شاعر بیشتر از اینکه مبتکر باشد، سعی کرده است که سبک‌های سنتی و گذشته خود را گسترش داده و به ثمر برساند. بسیاری از افراد او را دنباله رو خواجوی کرمانی می‌دانند. حافظ در تصویرسازی قدرت زیادی دارد. شیرینی بیان و استفاده او از لهجه شیرازی، باعث شده اشعارش بیشتر از هر شاعر دیگری به دل بنشیند.

حافظ در اشعار خود از هنر رندی و ایهام بهره می‌گیرد اما اشعار مولانا کاملا واضح و بدون ابهام هستند. همچنین مولانا به هیچ عنوان تابع سنت‌های گذشته و رایج شاعران نیست و با قالب شکنی‌های ماهرانه خود توانسته به مولانا تبدیل شود. در واقع مولانا موضوعی را در ابتدای ابیات خود بیان کرده و سپس تمام ابیات دیگر را برای گسترش دادن آن موضوع، کنار هم می نشاند.

عرفان در شعر حافظ

بسیاری از کارشناسان زبان و ادبیات فارسی، دیوان حافظ که بزرگترین اثر به جا مانده از این شاعر است را یک کتاب عرفانی می‌دانند. شما هم با خواندن چند مورد از اشعار حافظ، به خوبی به عرفان عاشقانه‌ای که در آن ها جاریست پی می‎برید. البته برخی از کارشناسان، حافظ را به عنوان یک عارف قبول ندارند و معتقدند که منظور حافظ از "می" در اشعار خود، همان منظور عرفانی نیست.

اما اگر کمی در اشعار این شاعر اندیشه کنید، به خوبی مضامین عالی عرفانی آن را درک خواهید کرد و جای هیچ انکاری باقی نمی‌ماند. اشعاری همچون این بیت " تو را ز کنگره عرش می زنند صفیر / سروش عالم غیبم چه مژده ها داده است" یا " ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی" و بسیاری اشعار دیگر، به خوبی عرفان را در شعر حافظ به تصویر می‌کشند.

پس دور از انصاف است که حافظ را فقط یک شاعر و ادیب بخوانیم و از عرفان در اشعار او چشم پوشی کنیم.

عرفان در شعر مولانا

بسیاری از افراد، مولانا را یک عارف شاعر می‌دانند و عرفان در شعر مولانا بسیار والاتر از اشعار حافظ است. مولانا به صراحت در اشعار خود از معرفت سخن می‌گوید و اشعار مولانا در مورد زندگی و عشق هم بسیار قابل توجه است اما در اشعار حافظ می‌توان رندی و تردیدها یا حتی طعنه زنی‌هایی به عارفان را مشاهده کرد.

در واقع مولانا به طور کامل از عشق زمینی جدا شده و همه چیز را در عشق و عرفان آسمانی می‌داند اما حافظ این طور نیست. حضرت حافظ عشق زمینی را راهی برای رسیدن به عشق آسمانی تلقی می‌کند.

از نظر مولانا، انسان‌ها باید قبل از این که زمان مرگشان فرا برسد، از تمام وابستگی‌های دنیوی خود دل کنده و به عشق الهی وصل شوند. آنچنان که در یکی از اشعار معروف خود می‌فرمایند: " یکی تیشه بگیرید پی حفره زندان / چو زندان بشکستید همه شاه و امیرید".

جالب است بدانید کتاب مثنوی معنوی، معروف‌ترین اثر مولانا هم به عنوان مرجع کاملی از عرفان برای تمام عارفان و شاعران در دنیا به شمار می‌رود.

مفهوم عشق در اشعار حافظ و مولانا

با کمی کندوکاش در میان اشعار حافظ و مولانا، به راحتی می‌توان با توجه به روایات عشق شمس و مولانا به این حقیقت پی برد که مولانا بسیار بهتر و عمیق‌تر از حافظ مفهوم عشق را درک کرده است. حافظ می‌فرماید: "که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها". این یعنی حافظ عاشق است ولی از سختی‌هایی که در راه رسیدن به معشوق وجود دارد، ناله و شکایت می‌کند.

اما از دید مولانا همه چیز فرق دارد و ایشان می‌فرماید که " عشق از اول سرکش و خونی بود / تا گریزد آنکه بیرونی بود". این بیت به خوبی نشان می‌دهد که از نظر مولانا، عشق همیشه سرکش و پردرد است تا از همان ابتدا، هر کسی که اهل عشق نباشد به چنین دنیایی وارد نشود.

با مقایسه همین دو بیت شعر، به راحتی می‌توانید به مفهوم عشق در اشعار این دو ادیب پی ببرید.

کلام آخر

در این مطلب سعی کردیم شما را با تفاوت در اشعار و دیدگاه دو شاعر محبوب و مشهور ایرانی، یعنی حضرت حافظ و مولانا آشنا سازیم. همان طور که دیدید، هر دو این شاعران دستی در هنر و سرودن اشعار بی بدیع دارند، اما سبک کلی آن‌ها با هم متفاوت و تا حدودی برعکس همدیگر است. سروده‌های مولانا بسیار عرفانی و پرشور هستند و اشعار حافظ، شما را به تفکر و غم عشق وا می‌دارند.

در هر صورت برای شما به‌عنوان یک ایرانی واجب است که گزیده اشعار این دو شاعر را در منزلتان داشته باشید و هر از چندگاهی، چند بیت از اشعار آن‌ها را بخوانید.

 

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها